به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، اسماعیل فراهانی: هدف از اجرای عملیات والفجر ۴ که از تاریخ ۱۳۶۲/۰۷/۲۷ الی ۱۳۶۲/۰۸/۳۰ به طول انجامید، تصرف دره شیلر بود که در این صورت معابر ورودی عناصر ضدانقلاب از عراق به ایران مسدود میشد.
این عملیات با فرماندهی سپاه و ارتش در دو محور بانه و مریوان انجام شد و در نتیجه آن، اغلب ارتفاعات موردنظر در هر دو محور به تصرف درآمد، لیکن براثر پاتکهای دشمن روی قلههای کانی مانگا، برخی از قلههای آن ارتفاع دست به دست شد و در نهایت در اشغال دشمن باقی ماند.
در عین حال، این عملیات با نتایجی همچون آزادسازی، تصرف منطقه وسیع دشت شیلر و در نتیجه انسداد تعدادی دیگر از معابر مهم تردد ضدانقلاب و نیز اشراف خودی بر شهر پنجوین و چندین روستای عراق پایان یافت. [۱]
روایت سردار مهدی مهدوی نژاد [۲]
مرحوم سردار «مهدی مهدوی نژاد» جانشین معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل سپاه پاسداران که سال گذشته به همرزمان شهیدش پیوست؛ در عملیات والفجر ۴ جانشین گردان موسی بن جعفر (ع) لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بود، نقل میکند:
پس از تصرف هدفهایمان در کانی مانگا، دشمن فشار زیادی برای بازپسگیری هدفهای تصرف شده وارد آورده بود. من در یکی از شیارها در گودالی نشسته و مشغول کنترل عملیات با بیسیم بودم.
ناگاه دیدم یک نفر بسیجی دور سنگری را که من نشسته بودم، دارد سنگ چینی میکند. گفتم: چه کار داری میکنی؟ برای چه برگشتی و کمک برادران گروهان نرفتی؟
گفت: آن طرف را سنگ چیدم. این طرف راهم میخواهم سنگ بچینم که ترکش به شما نخورد!
من آن طرف را ندیده بودم. گفتم: نمیخواهد سنگر درست کنی. برای چه برگشتی؟ فکر کردم به بهانه درست کردن سنگر برای من، میخواهد از نبرد طفره برود و فرصت طلبانه توی سنگر من بماند. گفتم: بیخودی این کارها را نکن؛ بر روی تپهها.
گفت: من پایم قطعشده. رفتم روی مین.
تازه متوجه شدم که چی شده. دستی روی سرش کشیدم و روی او را بوسیدم، گفتم: سریع برو عقب. ولی نمیدانم چگونه به عقب منتقل شد.
ندای عاشورایی مهدی باکری در والفجر ۴ [۳]
در عملیات والفجر ۴، لشکر ۳۱ عاشورا پس از کسب موفقیت میبایست نیروهای خود را بهمنظور بازسازی و سازماندهی به منطقه عباسآباد منتقل میکرد.
این در حالی بود که مأموریت بسیاری از نیروهای بسیجی لشکر پایان یافته بود و برای اجرای مراحل بعدی عملیات، لشکر به نیروی جدید نیاز داشت.
در چنین موقعیتی فرمانده لشکر تصمیم گرفت وضعیت موجود را با نیروهای بسیجی در میان گذارد. از این رو، مهدی باکری در جمع نیروهای داوطلبی که اغلب دوره مأموریتشان پایانیافته بود؛ حاضر شد و با سخنانی عاشورایی خطاب به آنان گفت: «عزیزان، امروز اسلام به شما نیاز دارد. سپس وی ضمن ابراز همدردی با نیروهایی که همرزمانشان به شهادت رسیده بودند، افزود: به خودتان وامیگذارم و احساس کنید که شب عاشورا میباشد و هرکس نمیخواهد بماند، برگردد.»
در پی سخنان صمیمی مهدی باکری، بسیاری از نیروها بار دیگر پیمان بستند و آماده ادامه نبرد شدند. بدین ترتیب گردانهای حضرت ابوالفضل (ع)، حضرت علیاکبر (ع)، حضرت قاسم (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع)، بازسازی و آماده اجرای مرحله بعدی عملیات شدند.
منابع:
[۱] جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم ۱۳۹۹، صفحه ۹۰
[۲] زارع زاده، نادر، اطلس لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۱۵۸
[۳] معبودی، جلال، اطلس لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۸، صفحه ۱۲۲
انتهای پیام/ 118