به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، در سیامین روز (۱۳۵۹/۷/۲۹)، آبادان همچنان زیر آتش سنگین دشمن قرار داشت. درگیری در حدود پنج کیلومتری پل بهمنشیر - آبادان ادامه یافت و نیروهای دشمن از طرف جاده ماهشهر به دو کیلومتری آبادان رسیدند و با آتش خمپاره جاده خاکی ماهشهر-آبادان را نیز مسدود کردند.
در محور سوسنگرد، نیروهای عراق، مواضع خودی را در ارتفاعات «الله اکبر» زیر آتش گرفتند و آنها را مجبور به عقب نشینی کردند.
در محور دزفول با اجرای آتش شدید توپخانه خودی، دشمن مجبور به عقب نشینی شد.
آزادسازی بازی دراز
در محور میانی امروز نیروهای ارتش، سپاه و هوانیروز طی یک عملیات هماهنگ در جبهههای جنوب شرقی قصر شیرین، ارتفاعات افشار آباد و بازی دراز مشرف به قصر شیرین را به تصرف خود درآوردند. طی این عملیات، تعدادی تانک و خودروی دشمن منهدم شد و بسیاری از نیروهایش به هلاکت رسیدند.
شهادت قهرمان ۱۴ ساله شهر
در خونین شهر فرماندهی دشمن با یگانهای متعددی که در اختیار دارد، همه محورها را به خصوص محور ۴۰ متری فعال نگه داشته و با توجه به تلاشی که یگانهای مأمور در این محور برای پیش روی به سوی مسجد جامع میکنند، رزمندگان نیز توان خود را در این محور به کار میگیرند.
تعدادی در مسیرهای منتهی به مسجد جامع و اوایل خیابان ۴۰ متری و گروههایی در مسیرهایی که از جاده کمربندی به میدان فرمانداری و پل منتهی میشود، به خصوص در خیابانهای عشایر و آرش به مقابله با دشمن ادامه میدهند.
با استفاده از خمپارههایی که در این اواخر رسیده است و با مقابله و هوشیاری گروههایی از مدافعان، نفوذ نیروهای دشمن از جاده کمربندی به خیابانهای آرش و عشایر مسدود میشود، اما بازهم نیروهای مهاجم شبها با استفاده از تاریکی نفوذ میکنند و به خانههایی در خیابان آرش میرسند. درگیری در این خیابان تشدید میشود.
قدرتالله رحیمی که دیدبانی چند خمپارهاندازی را که در این محور اجرای آتش میکنند به عهده دارد، درخواست آتش میکند. گروهی از بچهها (بهنام محمدی، سید صالح موسوی، محمود معلم، حسن طاهریان، جمشید برون، فرهاد دشتی، حسن حقجو، علی کوهستانی و...) در قسمتی از خیابان آرش با نیروهای دشمن مقابله میکنند.
کریم رفیعی از روی ساختمانی با تیربار به متجاوزان شلیک میکند. بهنام محمدی به سبب کوچکی جثهاش که کمتر توجه دشمن را جلب میکند، غالباً سر کوچهها و خیابانهای فرعی به دیدهبانی میپردازد و بچهها را از نقاط نفوذ مهاجمان مطلع میکند.
علاوه بر این با شجاعت، زرنگی، شادابی و حرفهای بچهگانه به رزمندگان روحیه میبخشد و در این روزها که فشار سختی بر جسم و جان بچهها وارد میآید، مشاهده نوجوانی ۱۴ ساله که از فرط کوچکی، ژ-۳ او روی زمین کشیده میشود و عاشق امام و انقلاب و شهادت است، تسکینی بر دردهاست.
وانتی در ابتدای خیابان آرش پارک میکند. بهمن اینالو و مسعود که کارشان انتقال شهیدان و مجروحان است، از آن پیاده میشوند. بهمن اینالو، قدرتالله رحیمی و دو نفر دیگر از بچهها را صدا میزند، پیغام صاحب عبودزاده (مسئول چند خمپاره انداز) را به قدرت میدهد: ۴۰ گلوله خمپاره رسیده، دیدهبانی کن تا بزنیم تو سرشان.
بچههای دیگر هم دور بهمن جمع میشوند تا از اوضاع محورهای دیگر مطلع شوند که ناگهان همه چیز به هم میریزد. با اصابت خمپارهای در آن نزدیکی، همه مجروح میشوند. بهنام، قدرتالله، سید صالح، بهمن، معلم، طاهریان، حسن حقجو و ... ترکش میخورند.
سید صالح درحالیکه خون از پایش روان است، بهطرف فرمانداری میرود تا ماشین بیاورد، اما ماشین هم با گلولهای دیگر منهدم شده است. یکی دیگر از بچهها وانتی میآورد که هفت، هشت مجروح را در آن میگذارند.
بهنام بر اثر ترکشی که به قلب کوچکش اصابت کرده است، همه را در فراق خود میسوزاند. قدرتالله رحیمی نیز بر اثر چنین جراحتی به شهادت نائل میشود. محمود معلم چشمانش را از دست میدهد و... به این ترتیب خونین شهر آشنایان دیگری از اندک آشنایان باقی مانده را از دست میدهد.
منابع:
۱-مهدی انصاری، حسین یکتا، هجوم سراسری: روزشمار جنگ ایران و عراق (کتاب چهارم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۷۵، صفحات ۴۹۸، ۴۹۹، ۵۰۱
۲-خرمشهر در نبرد طولانی، جمعی از نویسندگان، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم ۱۳۹۰، صفحات ۴۳۵، ۴۳۶، ۴۳۷
انتهای پیام/ 118