به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، متن این یادداشت که در روزنامه همشهری به چاپ رسیده است به شرح زیر است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون (آل عمران/ 169) فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ(آل عمران/ 170) یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ(آل عمران/ 171)
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ﴿۲۳/احزاب﴾
گمان میکنم همه بچههای جبهه و جنگ که این روزها دیگر در حال سپری کردن ثلث آخر عمر خود هستند، هر وقت بحث شهادت به میان میآید، یا کسی از یاران قدیم به قافله شهیدان میپیوندد، در درون خود حالتی از حزن و امید و خوف و رجاء را تجربه میکنند، حزن از این جهت که هنوز زندهاند و قافله رفته و ما ماندهایم و خوف از اینکه غفلتها موجب شود فوز هم جواری با حضرت حق و بندگان برگزیده او را به متاع قلیل و حقیر دنیا بفروشیم و اما در عین حال امیدواریم به باز بودن در باغ شهادت که ان شاءالله با فضل الهی به آن راه یابیم.
از شما چه پنهان وقتی بی پیرایه به حال و روز خود و فاصلهای که بین ما روحیات دوران جبهه و جنگ و دفاع مقدس ایجاد شده است نگاه میکنم، از مثلث حزن و خوف و رجاء، میان دو ضلع حزن و خوف زمین گیر میشوم، اما وقتی به آسمان نگاه میکنم، در اوج ناامیدی، جان میگیرم چون از فضل و بزرگی خدای کریم و رئوف، بعید میدانم که شوق شهادت و اندوه غربت و دوری از قافله شهیدان را بی پاسخ بگذارد و خیل مشتاقان را که در صف جانبازی و بی تابانه سر از پا نمیشناسند را نبیند و به خود رها کند.
شاید کسانی باشند وقتی حاج حسین همدانی که به پشتوانه 50 سال مجاهدت صادقانه، آرزوی شهادت و پیوستن به یاران شهیدش میکرد را، با زبان دل یا با زبان سر، سرزنش کند و یابه استهزاء بگیرند اما ما به آنها خرده نمیگیریم چون، معنی «بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون» را نمیدانند و به این باور نرسیدهاند که جایگاه شهید در محفل انس شهیدان در محضر حضرت باری تعالی است. اما شهدا و مؤمنین به این کلام خدای متعال باور دارند که میفرماید: «کشته شدگان در راه خدا را مرده نپندارید، بلکه آنها زندهاند و در نزد پروردگار خود روزی میخورند و به آنچه خدواند از فضل خود به آنها داده شادمان هستند، و یاران خود را که هنوز به آنها ملحق نشدهاند، بشارت میدهند که بی هیچ خوف و اندوهی در این محفل وارد شوید.» (آل عمران169-171)
و حالا همه میدانیم که محفل پر سرور شهیدان چه استقبال با شکوهی از شهید همدانی میکنند و حاج حسین در میان هلهلهی فرشتگان و نوای داودی مرغان بهشتی و رایحه مدهوش کننده گلهای محمدی و ترنم روح افزای جویبارهای زلال، و وزش نسیمهای معطر و جان افزای بهشتی به حریم الهی راه یافته و اینک با همه ذرات وجود زیبایی وصف ناپذیر باغستانها و مَرغ زارهای بهشتی را حس میکند و جلوه خیره کننده شقایق زارها و دشتهای پوشیده از گلهای لاله و نرگس و شکوفه سارهای رنگارنگ را به نظاره مینشیند و در سایه سار درختان سدر و کافور و نخل و زیتون نفس عمیق رهایی از قفس تنگ دنیا را فرو میبرد و زیر لب زمزمه دارد که:
قفس تن چو شکستی دگر آزاد و رهایی بنگر بر گوهر خود که گل باغ خدایی
آری فقط خدا میتواند اوج شعف و عمق سرور حاج حسین همدانی را محاسبه کند زیرا خود فرموده است که شهداء زندهاند و پیش خدای خود روزی می خورند(آل عمران/ 169). فقط آن میزبان کریم میداند که بر میهمانش چه میگذرد.
خوش به سعادتت حاج حسین، حلالت باد شیر پاکی که مادر مومنهات بر جان تو نوشاند رضوان الهی و هزاران افتخار نثار پدر فقیدت که گرچه قضای الهی در کودکیات او را از تو جدا کرد، ولی در روح تو بذر ایمان و غیرت و پاکی و شجاعت و مقاومت و همت متعالی و پشتکار و عدالتخواهی و مبازه فی سبیل الله را کاشت.
صد افتخار بر تو که در کودکی هم مرد و جوانمرد بودی و با اینکه در سه سالگی از نعمت پدر محروم شدی، اما در هفت سالگی در قامت یک مرد کهن همزمان سه بار مسئولیت کار در بازار و تحصیل در مدرسه و رسیدگی به امور خانواده را بر دوش کشیدی و به همه اهل بصیرت نشان دادی که خدای رئوف و رحیم چگونه ناممکنها را ممکن میکند و چگونه جای خالی پدر و تکیه گاه خانواده را با حمایت از یک کودک لایق، پر میکند.
آن روز که دست قضای الهی شما را پس از درگذشت پدر از آبادان به زادگاه خانوادگیتان همدان مهاجرت داد شاید هیچ کس تو را نمیشناخت و گمان هم نمیکرد که این کودک سه ساله، در آینده نه چندان دور در مقیاس یک خورشید در آسمان همدان خواهد درخشید و همه همدانیها با افتخار خود را هم شهری او میدانند و همه ایرانیها به همدانیها غبطه میخورند که چنین میوهای پر ثمر از باغستان مردم صمیمی و ولایت مدار همدان به ثمر رسید و همه رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی در ایران و لبنان و فلسطین و یمن و عراق و بویژه در سوریه نام و یاد او را عزیز میدارند و راه و رسم او را پاس میدارند و از فقدان او اشک ماتم بر دیده و غبار اندوه بر چهره مینشانند.
حاج حسین عزیز؛ برایم جالب است وقتی سرگذشتت را مرور میکنم دست خدا را در هدایت و سرپرستیت به وضوح میبینم و به یقین میرسم که وقتی خداوند نعمت سرپرست یک خانواده را میگیرد خودش امر آن خانواده را تمشیت میکند. و تو در میان این همه حوادث و کجراههها و فتنهها به برکت هدایت الهی همواره مسیر درست را انتخاب کردی، حتی وقتی میخواستی در یک رشته ورزشی فعالیت کنی به سراغ رشته کشتی رفتی چون نماد روحیه پهلوانی بود و نسبتی با اسوه پهلوانان حضرت امیرالمومنین علیه السلام داشت و الگوهای اسطورهای مانند پوریای ولی و جهان پهلوان تختی داشت. کسی که خیلی به تو نزدیک بود امکان نداشت از ظاهر آرام و ملایم و متواضع تو، به روح خروشان و دریای متلاطم وجودت پی ببرد تلاطمی که در ابتدای نوجوانی، تو را به صف مبارزان علیه رژیم طاغوت پیوند زد و در 13 سالگی با نهضت امام خمینی(ره) و واقعه 15 خرداد و در 14 سالگی با افکار و اندیشه انقلابی امام خمینی(ره) آشنا و همراهت کرد. همین آشنایی باعث شد از ورود به جریانهای مبارزاتی منحرف و التقاطی و فاقد اصالت اسلامی بر حذر باشی. در سال 47 در تهران مبارزات سیاسی را ادامه دادی و در سال 50 در دوره سربازی در تیپ 55 هوابرد شیراز باز هم انگار دست هدایت الهی تو را به آموزش جنگ چریکی و ضدچریکی و انواع سلاحها واداشت، تا همه در مسئولیتهایی که در تقدیرت بود روزی به کارت بیاید. آدم شگفت زده میشود از حساب و کتاب و قضا وقدر الهی، گویی همه چیز حساب شده است. پس از سربازی دوباره مبارزات خود را با آزادی و جدیت بیشتری دنبال کردی، بازگشتت به همدان در سال 56 و همکاری با دوستان مبارزت و بویژه بهرهمندی از هدایت و معنویت اسوه تقوی و اخلاص شهید آیت الله سید اسدالله مدنی، سطح و عمق مبارزاتت را دگرگون کرد و در انتشار اعلامیهها و ترویج اندیشهی انقلابی امام خمینی(ره) سنگ تمام گذاشتی.
ثمره آن مجاهدتها و خون دادنها و خون دل خوردنها، پیروزی بود و سرنگونی رژیم منحط پهلوی و تو در کمیته مردمی دفاع از انقلاب اسلامی در همدان مربی آموزش نظامی شدی.
روزهای پر التهاب انقلاب تمامی نداشت. غائلهها مثل پارههای آتش به جان نهالستان جوان انقلاب افتاده بودند، جوانان انقلابی جان بر کف با هرچه در توان داشتند، راهی میدانهای دفاع از انقلاب شدند برخی در کمیتهها، برخی در واحدهای سپاه و برخی در جهاد سازندگی و... در غائله کردستان شما و همرزمانت جزء اولین گروههایی بودید که در مهاباد با ضد انقلابیون درگیر شدید، سپس عازم پاوه شدید و در عملیات آزادسازی سنندج و در فتح گردنه صلوات آباد و عبور از آن با حاج احمد متوسلیان آشنا شدید و همین آشنایی نقطهی عطفی برجستهای در سرنوشت تو شد. آن زمان بچههای همدان تا تو را متصل کند به محور عملیاتی قصر شیرین تا دشت ذهاب که به جبههی همدان معروف شد.
با شروع جنگ تحمیلی با پنج، شش نفر دیگر از بچههای همدان عازم جبهه کرمانشاه در سر پل ذهاب شدید، تا حماسهی دیگری رقم بزنید. هنوز هم ارتفاعات تنگ کورک، شیا کوه و چرمیان طنین فریاد دلاورانه و غریو الله اکبر تو و هم رزمانت را در عملیات مطلع الفجر در گوش دارند، گویی همین دیروز بود وقتی که بعد از عملیات "تنگ کورک" قرار شد به خوزستان بروید و تیپ 27 محمد رسول الله(ص) را با کمک همرزمان قدیمی تاسیس کنید. دست تقدیر حاج احمد متوسلیان، حاج محمود شهبازی، حاج محمد ابراهیم همت و شما را گرد هم آورد.
و بالاخره تیپ را تشکیل دادید و شما و حاج محمود شهبازی به دلیل علاقهای که مردم همدان به شما داشتند، توانستید همهء پشتیبانی های تدرکاتی و خودرویی و نیروی انسانی را از استان همدان تامین کنید. در عملیات فتح المبین باز هم بار سنگینی را به دوش گرفتید، شهید همت در توصیف شما و حاج محمود و دلیل سپردن سختترین ماموریت به شما گفته بود: «این دو نفر به قدری مشقت جنگ با عراق رامتحمل شدهاند که حد ندارد وبه همین دلیل مسولیت محور اول(محور سلمان)به آنها داده شد.»
لیاقتها و اخلاص شما و حمایتهای چشمگیر مردم استان همدان، و نیازهای جبهه، منجر به تشکیل تیپ 32 انصار الحسین همدان شد و افتخار اولین فرمانده این تیپ به نام شما ثبت شد و حقا نشان دادید که تیپ از فرمانده تا رزمنده، مصداق واقعی یاوران و ناصران حسین(ع) بودند.
موفقیت شما در راه اندازی تیپ 32همدان، فرمانده کل سپاه را ترغیب کرد که از تجارب وسخت کوشی شما برای راه اندازی و فرماندهی لشکر 16 قدس گیلان استفاده کند، حُسن خلق و تواضع و مردم داری و مدیریت قاطع اما اخلاق مدار تو سرمایهای بود که به آقا محسن اجازه میداد در هر شرایطی و در هر مأموریتی شما را با اطمینان و بدون نگرانی به کار بگیرد. موفقیتهای لشکر 16 قدس در عملیاتهای بزرگ کربلای 5، نشان داد که حاج حسین همدانی تا چه اندازه مرد صحنههای خطر است. انجام وظیفه در فرماندهی سپاه سوم قدس درسال 66 و فرماندهی دوباره بر لشکر 32 انصار الحسین پس از جنگ تحمیلی درسال 68 و جانشینی سپاه چهارم بعثت در سال70 و سپس ریاست ستاد نیروی زمینی سپاه و جانشینی نیروی مقاومت سپاه و فرماندهی لشگر27 محمد رسول الله(ص) و فرماندهی سپاه تهران بزرگ و معاونت مرکز راهبردی سپاه و مشاور عالی فرماندهی کل سپاه و در نهایت حضور در میدان پر از نفاق تکفیریها و خوارج مدرن، و استمرار و اشتیاق به حضور در این میدانها و ثبات قدم و نلغزیدن و مأیوس نشدن فقط از مردان الهی نظیر حاج حسین همدانی ساخته است. مردان پولادینی که ناملایمات زمانه نه تنها آنها را بیانگیزه و خسته نمیکند، بلکه شوق مجاهدت را در آنها دو چندان میکند و هر چه میدان را خطیرتر میبینند، کمربند همت را محکم ترمیبندند و گامهای خود را استوارتر برمیدارند. آری همدانیها، مانند صیادهایی هستند که همتهای متعالی دارند و رضایت معبود را چنان ماهرانه صید میکنند که ملائک انگشت به دهان میمانند. آری او همچون مالک اشتر در رکاب "سید علی" مولا ومقتدایش پیوسته در حال جهاد در هر دو عرصهی جهاد اکبر و جهاد اصغر بود. او در عین تواضع و خضوع در مقابل مؤمنان، مصداق «رُحَمَاءَ بَینَهُم وَ اَشِدّاءَ عَلیَ الکُفّار» بود.
حاج حسین با همه تواضع و حجب و حیایی که داشت با روح پر صلابت خود آثار بزرگی در سازمان دفاعی ج.ا.ا بویژه در مقابله با تهدیدات جدید و جنگهای عقیدتی و نیابتی که اطراف کشور عزیزمان ایران را احاطه کرده است، بر جای گذاشت. تجارب و فرماندهی سرنوشت ساز و سیرهی شخصی و مدیریتی حاج حسین همدانی و همفکران و همرزمانش، به عنوان گنجینهای بزرگ از تجارب رزمی و دفاعی در برابر تکفیریان خوارجی و جنایتکاران داعشی، در اختیار همهء جریانهای مقاومت اسلامی در منطقه قرار دارد و سرشار از تجارب و آموزههای رزمی و دفاعی و اخلاقی برای همه رزمندگان بود و خواهد بود.
حاج حسین کوه صلابت و صبر و شجاعت و تدبیر بود اما در لباس تواضع کمتر کسی به حقیقت درون او آگاه میشد. تواضع او گاهی اسباب مظلومیت او را حتی در میان خودیها فراهم میآورد، کمتر کسی سراغ دارد که حاج حسین دنبال مطرح شدن و تشخص و معروف شدن باشد. حتی در مجالس نظامی یا رسمی اگر به اختیار او بود در میان عموم حاضران جایی پیدا میکرد و مینشست. از معلم اخلاق خود شهید عارف آیت الله سید اسدالله مدنی، آموخته بود که دنبال نام و نشان بودن، آدم را از چشم خدا میاندازد و خسران دنیا و آخرت را به دنبال دارد. او باور کرده بود که اگر خدا بخواهد کسی را میشناساند و بلند میکند، و چه خوب این آموزه امام خمینی(ره) به فرزندش حاج احمد آقا را به گوش جان سپرده "فرزندم: برای مقام حتی مقامهای معنوی دست و پا نزن".
حاج حسین؛ ما مدیون تو هستیم، چقدر درس اخلاق و مدیریت و برادری و تواضع و صبر و صداقت و ولایتمداری به ما دادی. خدا کند که همت کنیم و قدمی برداریم و در باورها و اخلاق و رفتار خود خانه تکانی کنیم. خدا کند که ما هم عاقبت به خیر شویم. خدا کند که ما هم باور کنیم که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه. خدا کند که ما هم باور کنیم که دنیا حقیر است و هر چه هست فقط خداست، خدا کند هرگز دچار روح استکباری نشویم و سیره شهدا را فراموش نکنیم، خدا کند که ما هم قدر نعمت ایمان و جهاد و ولایت و خدمتگزاری و ایثار را بدانیم و تنمان در برابر غیر خدا نلرزد و خدا کند که ما هم لیاقت دفاع از حریم اسلام و ائمه اطهار و آرمان شهیدان را پیدا کنیم و تا پایان برعهد خود با مولایمان استوار بمانیم.
ما چقدر غافل هستیم و تو چقدر به هنگام ما را به خود آوردی؛ و خدای تو چقدر لطیف به ما فهماند که عزت و بزرگی از آن اوست و عزت را به هر کس بخواهد عطا میکند.
خوش به سعادتت حاج حسین؛ چقدر خدای متعال تو را دوست داشت که صفات مکمل را به تو ارزانی داشت. در فتنه88 تو چقدر حکیمانه و دلسوزانه و مدبرانه به همکاران سفارش میکردی که قاطعیت به معنی رفتار خشن نیست و چقدر توصیه میکردی که میان خشونت طلب تخریبگر با معترض ناآگاه تفاوت از زمین تا آسمان است. و چقدر بر آموزش و رعایت توصیهها با هدف حفاظت از همه مردم حتی معترضان تاکید میکردی. و چقدر آن گفتهها از سر درایت و ایمان و نوع دوستی و دلسوزی و اسلامخواهی تو بود.
حاج حسین عزیز چقدر ولایتمداری تو بصیرت محور، مومنانه، صادقانه و صمیمانه و مستحکم بود. هنگامی که فرماندهان ارتش سوریه گارد خود را بسته بودند و با اینکه ما برای نجات آنها رفته بودیم، تن به همکاری نمیدادند، تو چقدر صبورانه و امانت دارانه و دلسوزانه به نسخهای که حضرت امام خامنهای عزیز(مدظله العالی) برای آنها پیچیده بود عمل کردی و به توصیه حضرت آقا در تمام مراحل مداوا صبورانه با آنها کار کردی و بد قلقی آنها را تحمل کردی تا حلاوت درمان را چشیدند و از آن به بعد آنها باور کردند که دوستان واقعی و بیتوقع آنها فقط ما ایرانیها هستیم و تا آخر آنها را تنها نمیگذاریم، چون با خدا معامله کردهایم و اجر و مزدی از غیر خدا نمیخواهیم و این درسی بود که از مکتب پرورشی و تربیتی حضرت روح الله آموخته بودی و میوهای بود که از ولایتمداری و صبر و مجاهدت تو و همرزمانت به بار نشست و آوازهاش در میان همه دوستان و دشمنان پیچیده است. از همین روست که دشمنان اعتراف کردند که پایمردی ایرانیان در دنیا نظیر ندارد و به همین دلیل است که گروهک وحشی داعش و جبهه النصره و درندگانی از این قبیل و حامیان جنایتکار و شیطانی آنها تاب هماوردی با رزمندگان ما را ندارند و جرات آن را هم به خود نمیدهند که با ما رو در رو شوند.
راستی حاج حسین چقدر رمز و راز در گوشه و کنار زندگیت قابل جستجو است. آیا وقتی اسم لشکر همدان را انصارالحسین میگذاشتید، میدانستی که یک روز درمکانی غریب و در زمانهای غریب، جان خود را بر کف گرفته و از حریم خواهرش، دفاع خواهی کرد و پا جای پای حضرت عباس ابن علی(ع) در دفاع از حریم امام حسین(ع) خواهی گذاشت؟ اعتراف میکنم که ما هرگز نمیدانستیم و فکرش را نمیکردیم اما همه میدانستیم و میدانیم که مبارزه میان حق و باطل و اسلام و کفر و اسلام ناب محمدی(ص) با اسلام آمریکایی؛ و میان اسلام حقیقی با مکتب تحجر و تکفیر و نفاق؛ و میان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی به رهبری امریکا و صهیونیزم جهانی؛ تمام شدنی نیست و این مبارزه برای پیروزی نیازمند تلاش و تدبیر و صبر و مقاومت و جهاد و ایثار و شهادت است و در این مسیر بزرگترین پشتوانه ما عنایات الهی و مکتب متعالی اسلام و امت شهادت طلب است که پیر و جوان و زن و مردش شهادت را بزرگترین توفیق و عالیترین پاداش مجاهدت میدانند و معنی آرمان احدی الحسنیین را با عمق جان درک کردهاند و به آن پایبندند.
حاج حسین به شما و همسر محترم و صبور و فرزندان غیور و برومندت افتخار میکنیم که داغ شهادتت را شجاعانه به جان میخرند و با گردنی افراشته و قامتی سترگ و زیر پرچم ولی فقیه زمان حضرت امام خامنهای عزیز(مدظله العالی)، خار چشم دشمنان میشوند و جشن پیروزی دشمن پلید را با پیام پر صلابت خود به عزا و یاس و خوف و رعب در دل دشمن مبدل میکنند و در مقابل نور امید را در دل همرزمان و هم وطنان و همه حسینیان حال وآینده میتابانند.
حسین جان شهادتت مبارک.
گوارایت باد جرعهی معرفت و لحظهی شیدایی و سرور در محفل قرب حق تعالی.
طوبی لکم و حسن مآب.
انتهای پیام/