به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، جمعی از اعضای جامعه قرآنی به نیابت از حافظان، قاریان و فعالان قرآنی در دیدار هفتگی خود با خانواده شهدا به دیدار خانواده شهیدان سعید و رضا شعبانقهرودی رفتند.
شهیدان رضا و سعید شعبانقُهرودی هر دو از دانشجویان رشته پزشکی بودند. رضا متولد سال ۱۳۴۲ در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید و سعید متولد سال ۱۳۴۴ در عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۴۴ به شهادت رسید. این دو شهید علاوه بر تلاش و کوشش در سنگر علم و دانش در برنامههای فرهنگی به ویژه قرآنی فعالیت داشتند.
هر دانشگاهی که اراده میکرد قبول میشد
در این دیدار که «رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج، «محمد خواجوی» از اساتید قرآنی و دو تن از حافظان زن قرآن حضور داشتند، استاد خواجوی در صحبتهایی اظهار داشت: خداوند مرگ و حیات را آفرید تا ببیند چه کسی بهترین عمل را دارد. شهدای ما در انتخاب خود بهترین عمل را داشتند. زمانی که همه داشتههای خود را در طبق اخلاص گذاشتند اگرچه میتوانستند راههای دیگر را انتخاب کنند، ولی این کار را نکردند، چون راه احسن راه شهادت بود.
وی افزود: این شهدا بسیار با ایمان، ذکاوت و باهوش بودند و طوری حرکت کردند که عمل احسن باشد. حضرت علی (ع) میفرماید جهاد دری از درهای بهشت است که به اولیای مخصوص خداوند تعلق دارد. ما تا زنده هستیم خود را مدیون شهدا و خانواده آنان میدانیم.
داماد خانواده با اشاره به فعالیت خوب مسجد در ترغیب نوجوانان محل به یادگیری قرآن بیان کرد: پیش از انقلاب مسجد حضرت علی (ع) در محله پیروزی حدود ۶۰۰ قرآنآموز داشت که از کلاس سوم ابتدایی تا سیکل را شامل میشدند. اساتید قرآن کار آموزش انجام میدادند و در کل تهران این مسجد نمونه بود. اقای «اصغر مشایخی» از شاگردان کلاس بود. ۶۰، ۷۰ نفری که شهید شدند از بچههای همین جلسه بودند. رضا صدای لرزانی داشت هم خوب مداحی میکرد و هم قرآن میخواند، با وجود سن کم استعداد خوبی داشت. سعید قرآنش خوب بود، ولی رضا بهتر تلاوت میکرد. در مسجد همه به نوعی شاگرد او بودند و انسان مطالعهگری بود. رضا در درس هم خیلی خوب بود، هر دانشگاهی اراده میکرد قبول میشد، اول که دانشگاه امام صادق (ع) قبول شد بعد دانشگاه تهران. هسته گزینش دادستانی انقلاب از همین بچههای قرآنی تشکیل شد. در دادستانی هم منظم هر هفته کلاس قرآن را تشکیل میدادند.
پنج شهید نخبه دادگستری/ شناسایی یک قاضی نفوذی حزب توده توسط شهید رضا قهرودی
اصغر مشایخی از آزادگان دوران دفاع مقدس و از دوستان نزدیک شهیدان قهرودی که برادرش نیز به شهادت رسیده است در توصیف شهید رضا گفت: بهمن ۶۱ هفت هشت نفر از بچههای دادگستری به جبهه رفتند که برادر من هم با رضا بود. ۲۲ فروردین ۶۲ عملیات والفجر ۱ رضا و برادر من و یک شهید دیگر از فامیلهای همین جمع اهل روستای قهرود و شهید سنجری و نظری در یک روز به شهادت رسیدند.
وی افزود: اگر قرآن در جامعه حاکم شود همین شهدا را تربیت میکند. اکثر شهدا اهل قرآن و هیئت بودند. یکی از موفقیتهای دکتر سیمفروش در دانشگاه همین است که به شاگردان میگویند قرآن بخوانند چرا که تنها راه نجات قرآن است.
مشایخی ادامه داد: رضا از قبل انقلاب کار فرهنگی انجام میداد. به مستضعفین کمک میکرد، خطش خوب بود، صرف و نحوش خوب بود، انسان فوق العادهای بود. سعید هم همینطور. رضا در کارش خیلی جدیت داشت یک شب کتاب مواضع حزب توده را شب تا صبح خواند، چون میرفت دانشگاه تهران به خوبی بحثهای خیابانی را جمع میکرد و سوالات را پاسخ میداد. حافظهاش بسیار قوی بود، یادم هست سال ۵۹ در میدان جمهوری تودهایها تظاهرات کردند، چند سال بعد رضا وقتی یکی از قضات دادگستری را دید یادش آمد او یکی از همان معترضین میدان جمهوری است، تحقیق که کردیم دیدیم بله نفوذی حزب توده است.
این آزاده دوران دفاع مقدس تصریح کرد: هر پنج شهید که رضا هم جزو آنان است ویژه بودند، برادر من هم پزشکی قبول شده بود، یکی دیگر از شهدا پلی تکنیک را با معدل ۱۹ به بالا قبول شد.
وی ادامه داد: شش هفت سالی که اسیر بودم کمک شد قرآن را بیشتر کار کردم. هر زمان میخواهم برای جوانان کار فرهنگی را مثال بزنم میگویم ما کوچک بودیم که در محل که کار قرانی میکردیم، برنامه مسجد جوری بود که هرچه بچه در رنج سنی دبستان و راهنمایی بود به مسجد میآمد. جزوههای آموزشی رایگان در اختیارشان قرار میگرفت و کارتهایی را به آنان میداد. تمام شبستان پر میشد و بچههای توی حیاط مینشستند. در هر جلسه قرعه کشی میکردند و هدایای خوبی به بچهها میدادند.
مشایخی گفت: سه چهار نفر برنامه ریز و طراح فعالیتهای فرهنگی مسجد و محله بودند، برای کارهایمان چارت و سازمان داشتیم که رضا جزو آنان بود. اینطور نیست که انقلاب اسلامی همینطوری به اینجا رسیده باشد، بچهها کار کردند، با جان و دل هم کار کردند. پدر شهید هم با اینکه سواد نداشت، اما نسبت به مسائل انقلاب بی تفاوت نبود.
آلمان نرفت تا به کشور خدمت کند
این آزاده دفاع مقدس افزود: قبل اینکه نتایج کنکور را بدهند بچهها رفتند جبهه، چون دو مرحلهای بود، قبل از اینکه نتیجه مرحله دوم بیاید شهید شدند. اصلا استراحت برایشان معنی نداشت، در فعالیتهای مسجد بودند، درس میخواندند، کار میکردند. شهید رحیم قره حسنلو نخبه بود پدرش همین تنها پسر را داشت، از دانشگاه آلمان پذیرش گرفته بود و خانواده اصرار داشتند به خارج برود، اما نرفت، یادم هست به رضا گفته بود میخواهم در کشور بمانم و خدمت کنم. جنس و همت این بچهها عجیب بود.
انتهای پیام/ ۱۴۱