وصیت نامه شهید «قربان محمد روشنی»:

من شیعه شده‌ام و امشب دوباره راهی جبهه می‌شوم

در بخشی از وصیتنامه شهید روشنی آمده است: گواهی می‌دهم که محمد (ص) رسول خداست و من ای مردم، با همه عشقی که به شما دارم، اکنون در محضر پروردگار به صراحت و سلامت؛ اعلام می‌کنم که: من شیعه شده‌ام و امشب دوباره راهی جبهه می‌شوم.
کد خبر: ۵۶۰۹۸۶
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۴۰۱ - ۰۱:۰۶ - 17December 2022

من شیعه شده ام و امشب دوباره راهی جبهه می شوم

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، یاد شهدا مصداق یاخدا است و اگر این چنین است باید دل شهید قرآن بالغی باشد که اسرار عالم در آن نهفته است.

«قربان محمد روشنی»  یکی از چهار هزار شهید استان گلستان و اهل شهرستان «گنبد کاووس» است که در ادامه زندگی‌نامه و فرازی از وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید

«قربان محمد روشنی» فرزند «اله بران» یکم تیر آذر 1334 در گنبدکاووس به دنیا آمد و در ششم دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.

فرازی از وصیتنامه شهید

اهالی محل، بزرگان قوم، پدر، مادر، برادر، ای کاش همه شما با من بودید، سنگر به سنگر، خاکریز به خاکریز، خدا بود، خدا بود، خدا بود. ای مردم که من را می شناسید به خوش نامی و صداقت و راستگویی، به رسول الله(ص) قسم که همه جبهه های ما عاشوراست. از شما بزرگان قوم، دوستانم، برادرانم، اینجا در این مسجد خدا، از شما می‌خواهم که این «عشق نامه» من را به عنوان «شاهد» گواهی کنید که تاریخ نگوید، قربان محمد دروغ است.

ای قوم من؛ این من هستم: «قربان محمد روشنی«فرزند: اله بران» گواهی می دهم که محمد (ص) رسول خداست و من ای مردم، با همه عشقی که به شما دارم، اکنون در محضر پروردگار به صراحت و سلامت؛ اعلام می کنم که: من شیعه شده ام و امشب دوباره راهی جبهه می شوم. من می روم؛ تا ادعای خودم را با خون سرخ خودم، در سرزمین عاشورائی امام حسین (ع) جبهه های نبرد، گواهی بکنم.

 گواهی بکنم برای شما و برای آیندگان که شما بزرگان قوم ترکمن، جوان ترها، خانواده ام که الان شاهد من هستید، فردای قیامت امام حسین (ع) شما را شفاعت کند. من می روم تا شهید بشوم، تا همراه کاروان امام حسین (ع) نزد پروردگارم رو سفید بشوم. حالا دیگر علی (ع) مولای من است و سیدالشهداء سرور شهیدان عالم هستی. امام به حق من. خیلی زود ادعای خودم را گواهی می کنم با خون سرخ خودم، با شهادت خودم که هیچ زیبائی و قشنگی و خوبی بهتر از شهادت، در راه پروردگار عالم نیست.

مسجد سراسر سکوت می شود. فضا هر لحظه سنگین و سنگین تر شده، بهت و حیرت همه شهر و شب و کوچه و خیابان و خانه ها را فرا می گیرد و قربان محمد نیمه شب از شهر به جبهه باز می گردد. سیزده ماه در جبهه می ماند و هرگز به مرخصی نمی رود، تا این که با خون سرخش، با شهادتش، در شلمچه گواهی می‌دهد که ای تاریخ، ای قوم من، پدر من، مادرعزیزم، برادرانم، ای مردم: من عاشورائی شدم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها