برشی از کتاب «کاک موسته‌ فا»؛

حرف‌هایی که بوی وحدت می‌دهد

«عصاره حرف‌‌هایش در وصیت‌‌نامه‌اش خودنمایی می‌‌کند، کلمه‌‌هایی که در آن تدبیر و تفکر موج می‌زند؛ انگار واژه‌هایش برای امروز ما کنار هم ردیف شده‌اند. حرف‌‌هایی که بوی وحدت می‌دهد، از وحدت شیعه و سنی که این وحدت عزای استعمار و آمریکا را به دنبال خواهد داشت.»
کد خبر: ۵۶۱۴۸۴
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۱ - ۰۲:۲۷ - 19December 2022

حرف هایی که بوی وحدت می دهدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از اصفهان، «کاک موسته فا» عنوان کتابی از «مهری‌ سادات معرک‌نژاد» است که در ۱۲۰ صفحه‌ ۱۰ روایت از سردار «مصطفی طیاره، از فرماندهان  دفاع مقدس را به رشته تحریر درآورده است.

در این کتاب می خوانیم:

«نخستین روز مردادماه بود که در یکی از محله‌های شهر اصفهان در سال ۱۳۳۷ به دنیا آمد. مصطفی مانند بسیاری از هم سن و سالهایش درس خواند و دوران دبیرستان را که تمام کرد، راهی خدمت سربازی شد و خرم آباد محل خدمتش شد؛ پس از مدتی به سنندج اعزام شد، اما عمر این اعزام چندان طولانی نبود چرا که با آغاز انقلاب اسلامی و دعوت امام خمینی (ره) از محل خدمت فرار کرد و به اصفهان بازگشت.

انقلاب که پیروز شد با فرمان امام خمینی (ره) به سنندج رفت، تصمیم گرفته بود در سپاه در خدمت کند و دو سال در سپاه سنندج ماند و یکی از بنیانگذاران سازمان پیش مرگان مسلمان کُرد و مسئول آن سازمان شد و البته که جانانه هم در پاک سازی کردستان از دست ضد انقلاب نقش داشت.

حرف‌های مصطفی، بهتر بگویم طعم حرف‌های شیرین مصطفی از قرآن و نهج البلاغه هنوز در کام اهالی کردستان مزه می‌کند و بعد از گذشت سال ها، بی شک می‌توان دید که رد کارهایش همچنان در ذهن اهالی آن شهر جا خوش کرده است. قابلیت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی مصطفی طیاره، این فرمانده دلیر اصفهانی سبب شد که خیلی زود به عنوان فرمانده سپاه سقز انتخاب شود و در پاک سازی آن شهر و روستا هایش از دست ضد انقلاب حسابی فعالیت کند.

علاقه مصطفی به کردها، سبب شده بود تا محبتی دو طرفه بین او و اهالی کردستان ایجاد شود و مهر او در دل مردم به ویژه مردم سنندج بنشیند و بشود کاک موسته فای مردم کردستان، اما بعد از شهادت آقا مصطفی، عصاره حرف هایش در وصیت نامه اش خودنمایی می‌کند، کلمه‌هایی که در آن تدبیر و تفکر موج می‌زند.

انگار واژه هایش برای امروز ما کنار هم ردیف شده‌اند. حرف‌هایی که بوی وحدت می‌دهد، از وحدت شیعه و سنی که این وحدت عزای استعمار و عزای آمریکا را به دنبال خواهد داشت. او از تحکیم وحدت و برادری می‌گوید از خون‌هایی که جاری شد تا یادمان نرود رسالت ما در این روزگار چیست.

مصطفی گفته بود «من یک جان بیشتر ندارم، دلم می‌خواهد آن یک جان را در راه خدا بدهم. مادر من، شما دعای شب و روزت این باشد که جان پسرت قابلیت شهادت داشته باشد…»

روزی اش شهادت بود، نصیبش هم شد آن هم در محور بانه - سردشت. گلوله ضد انقلاب، بی معرفتی را تمام کرد و بر قلب مصطفی نشست. دو روز از خرداد سال ۶۱ می‌گذشت که مصطفی طیاره شهید شد.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها