معرفی کتاب؛

«همراه با کاروان عشق»

کتاب «همراه با کاروان عشق» تاریخ شفاهی «سید فرج‌الله نظرپور» از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان کهگیلویه و بویراحمد است که یه قلم «سید حسین یادگارنژاد» به نگارش درآمده است.
کد خبر: ۵۶۲۴۹۰
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۲ - 20December 2022

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یاسوج، کتاب «همراه با کاروان عشق» روایتگر تاریخ شفاهی «سید فرج‌الله نظرپور» از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان کهگیلویه و بویراحمد است که در سال 1401 با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس این استان به چاپ رسید.

این کتاب در هفت فصل و 336 صفحه به قلم «سید حسین یادگارنژاد» به رشته تحریر درآمده و در شمارگان 500 جلد توسط انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌‎های دفاع مقدس چاپ و به بازار نشر عرضه شده است. در این کتاب، روایت‌هایی از دوران کودکی، دوران مدرسه، مبارزات انقلابی و مجاهدت‌های دوران دفاع مقدس «سید فرج‌الله نظرپور» به رشته تحریر درآمده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«در بهار سال 1357 کم و بیش در خصوص وقایعی که در کشور می‌افتاد و مبارزات انقلابیون و برخورد ساواک با مردم، با بچه‌ها صحبت می‌کردیم. گاهی کلاس‌های درس و یا حیاط مدرسه تبدیل به جلسات بحث می‌شد. هرکس نظر خودش را می‌گفت و خبرهایی را که می‌شنیدیم، مطرح می‌کردیم. البته این صحبت‌ها علنی نبود و می‌ترسیدیم که با ما برخورد شود. چراکه در سال‌های گذشته دیده بودیم که با معلمان برخورد می‌شود.

این فعالیت‌ها و بحث‌ها ادامه داشت تا اینکه در اولین روزهای شهریور همان سال یکی از فامیل‌ها به نام عباس‌پور با یک وانت تویوتا به سراغ من آمد و من همراهش سوار شدم و به سمت جاده‌ی سی‌سخت حرکت کردیم. آسفالت خیابان تا محل کنونی فلکه‌ی ساعت که آن موقع هیچ اثری از آبادانی در آن نبود، ادامه داشت. فلکه و میدانی هم در کار نبود. هوا هم حسابی گرم بود، اما با این حال شیشه‌ها را بالا کشید و یک نوار کاست از پشت صندلی بیرون آورد و درون ضبط ماشین گذاشت.

فردی شروع به سخنرانی کرد و در مورد سینما رکس آبادان و برخی مسائل داخلی کشور صحبت می‌کرد. بعد برایم توضیح داد که ایشان آیت‌الله خمینی است و در حال مبارزه با شاه و حکومت است و ما هم داریم در راستای فرمان و صحبت‌های او حرکت می‌کنیم. بعد هم تأکید کرد که کسی نباید از این موضوعات باخبر شود و باید شرایطی را فراهم کنیم تا مردم بفهمند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و زمینه را برای انقلاب آماده کنیم.

اگرچه تا حدودی با مبارزات و جریان انقلاب آشنا بودم، اما از آنجا بود که برای اولین بار نام او را شنیدم و متوجه شدم که امام در رأس همه‌ی این جریانات قرار دارد و اگر هم فعالیتی قرار است انجام دهیم، باید با هماهنگی ایشان و افراد مرتبط با وی صورت گیرد. پس از این ملاقات دنیای من عوض شد. یک شور و هیجان در وجود من شکل گرفت و همه‌ی حرف‌ها و اتفاقات گذشته، مثل صحبت‌های معلمان، آمدن فرح، محرومیت و بدبختی خانواده‌هایمان در ذهنم رژه می‌رفتند.

وقتی اوضاع و احوال مردم روستاها و حتی شهر یاسوج را با شیراز مقایسه می‌کردم، متوجه یک اختلاف عمیق و انکارنشدنی شدم که عامل همه‌ی آنها می‌توانست حکومت و نظام حاکم بر کشور باشد. از طرفی احساس بزرگی و غرور می‌کردم و فکر می‌کردم که هرچه سریع‌تر باید وارد این مبارزه شوم و کار را یکسره کنم.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار