به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، حاج احمد سیاف زاده متولد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۵ در شهر اهواز بود. در جریان نهضت انقلاب اسلامی در شهر اهواز، باشرکت در جلسات ضدرژیم شاهنشاهی و گروههای مبارز، فعالیت خود را آغاز کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۵ توسط ساواک مورد تعقیب قرار گرفت و به علاوه فرار از دوره سربازی، باعث شد به مشهد هجرت کند و یکسالی را در کنار شهیدان فاضل الحسینی و حضرت آیت الله خامنه ای، نماینده امام خمینی (ره) در مشهد به فعالیتهای چریکی بپردازد.
او از ابتدای شروع جنگ تحمیلی به جبههها شتافت و در اولین مسوولیت، مسئول واحد طرح و عملیات قرارگاه قدس شد که بعد از تغییرات در نامگذاری قرارگاهها و چینشهای تاکتیک در رزم سپاه به عنوان مسئولیت طرح و عملیات قرارگاه کربلا (مقدم جنوب) منصوب شد. او در ۲۶ سالگی با طرحهای بکر و دقیقی که به مسئولین جنگ ارائه کرد صاحب سبک و طرح در عملیاتها شد.
نقطه عطف کارهایش در عملیات خیبر بود که مدال فتح را دریافت کرد. در طول مدت حضورش در جبهه بارها مجروح و شمیایی شد و در بسیاری از بازدیدهای مقامات عالیرتبه (مسئولین نظام، نیروهای ملل متحد و نظامیان خارجی) مسئولیت هدایت و راهبری آنها را عهده دار بود.
او پس از جنگ وارد عرصه تحصیل علم شد و در کنار فرماندهان ارشد سپاه، موفق به اخذ مدارج تحصیلی لیسانس جغرافیا و فوق لیسانس علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه تهران و نیز کارشناسی ارشد مدیریت علوم دفاعی شد. از مهمترین فعالیتهای ایشان در کنار دیگر عزیزان، تصویب رشته تحصیلی مدیریت امور دفاعی به عنوان یک رشته دانشگاهی با ظرفیت معلوم در وزارت علوم و تحقیقات بود. حاج احمد از جمله فرماندهانی بودند که بعد از پایان جنگ تحمیلی دائما به مناطق عملیاتی سرکشی میکردند و طرح یادمانهای مناطق جنگی با نظر ایشان ساخته و تا آخر عمر، وقت خود را صرف بازگو کردن و روایتگری ایثار و جانبازیهای همرزمان شهید خود کرد و باحضور در مناطق عملیاتی جنوب و غرب به تشریح ۸ سال دفاع مقدس میپرداخت.
وی سرانجام در شب رحلت پیامبر (ص) و امام حسن مجتبی (ع) در سن ۵۵ سالگی درگذشت و در روز شهادت امام رضا (ع) در جمع همرزمان و دوستدارانش تشییع شد.
در خدمت جبهه حتی در حین غذا خورن
سردار جواد خضرایی از دوستان حاج احمد سیاف زاده تعریف میکرد: تصویری که در دوران دفاع مقدس از ایشان در ذهنم است: ژولیدگی، موتور، سرعت، دوربین ۴۲_۷ به گردن آویخته شده، پای راست نیمه هوا برده شده بدون اینکه روی پدال باشد، گازهای تند و تیز، سر پاچههای همیشه پر از گل و خاک، صورت اصلاح نکرده و تند غذا خوردن است. آقای سیاف زاده غذا خوردن را هم یک پروژه میدانست، زود تمام میکرد تا به کارهایش برسد.»
وی ادامه میدهد: «ایشان را میدیدم که در عملیات ستاد مشترک سپاه بسیار پرشور و حرارت کار میکرد. صحبتهای دوستانه اش هم با شور و حرارت یا کمی تندی، اما همراه دلسوزی بود. همه میدانستند که امر شخصی با کسی ندارد. به عنوان معاون آموزش در دافوس بسیار پر کار بود. بسیاری از زیربناهای امروز در دافوس ناشی از سیاستگذاریهای او بود. در دورهای که به پایان جنگ نزدیک میشدیم ارتباط من با او بیشتر شد عمیقا دلگیر شهدا بود. شهدا را نام میبد و از آنها یاد میکرد. در یک جلسه گاهی پنج شش بار زوایای اخلاقی و رفتاری یک شهید را نام میبرد.»
مطیع فرماندهی
سردار محمدجعفر اسدی نیز گفته است: «در زمان جنگ همه افراد حاجی را میشناختند، چون کار اصلی او کار قرارگاهی بود و دائما با حاجی مراوده کاری داشتند. خود بنده به عنوان یک فرمانده لشکر هفتهای چندبار به دیدن حاج احمد میرفتم. خودش به شناسایی میرفت و برمیگشت. زمانی که عملیات انجام میشد و ما منطقه را میگرفتیم میدیدم دقیقا همان آدرسهایی که حاجی داده درست است. او از کسانی بود که در قرارگاه حرف خودش را میزد. زمانی که آقای غلامپور فرمانده قرارگاه بود و حرفی میزد که احمد فکر میکرد یا میدانست درست نیست نظرش را بیان میکرد. سپس به فرماندهان لشکرها هم میگفت ببینید من کی گفتم؟ اگر حرف من درست نبود؟ اما در عین حال هیچ موقع دستورات فرماندهی را نقض نمیکرد حتی اگر علم به این داشت که مسئله اشتباه است.»
انتهای پیام/ ۱۴۱