به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس،در محرم سال 57، موج عزای حسینی مردم انقلابی ایران را به تشدید اعتراضات تحریک میکرد. این وضعیت در شهرهای مذهبی وزیارتی، جنبه مضاعف مییافت و طبعاً روزافزون مینمود. ازآغازین روز محرم سال 57، علائم این حرکت در کل استان خراسان وبه ویژه شهر مشهد مشاهده میشد. روز یازدهم آذر/ اول محرم 1399، حدود 200 نفر از افراد بازنشسته ژاندارمری و ارتش با سر دادن شعار «جاویدشاه» از ملکآباد به حرکت در آمدند، ولی با حمله عدهای از دانشآموزان یک مدرسه مجبور به فرار شدند. در همین روز به منظور بزرگداشت شهید منوچهر رزاقی در مسجد جامع قوچان، تعداد زیادی از مردم مشهد و شهرهای بجنورد، چناران و روستاهای اطراف به قوچان رفتند، ولی چماق به دستان به اتومبیلهای پارک شدهشان در خارج از شهر حمله و همه را خرد کردند، اما مردم به توصیه علما، عکسالعملی نشان ندادندو اعلامیهای از سوی آیتالله سید عبدالله شیرازی به مناسبت کشتار مردم تهران در شب اول محرم 1399 صادر شد.
فرهنگیان مشهد در ترویج انقلاب و تشویق جوانان برای حضور فعال در عرصههای حرکت عظیم جامعه و مطالعه آثار مهمی که به بازار کتاب راه مییافت، نقش اساسی داشتند. در یازدهم آذر، به دنبال دستگیری 24 تن از جوانان و دانشآموزان مدارس مشهد عده زیادی از فرهنگیان خراسان در دادگستری مشهد برای آزادی دانشآموزان و دانشجویان بازداشت شده تحصن کردند و کارکنان رادیو و تلویزیون مشهد نیز به منظور اعلان همبستگی با مردم مبارز و مسلمان مشهد دست به اعتصاب زدند. گروهی از مردم و نیز کارمندان و جامعه وکلای دادگستری و کارمندان دانشگاه و پزشکان نیز به منظور اعلان همبستگی با فرهنگیان مقابل ساختمان دادگستری اجتماع کردند و عدهای از مردم داوطلبانه به منظور مراقبت از فرهنگیان در محل تحصن بیتوته کردند، تا اینکه پس از پنج شبانهروز دانشآموزان دستگیر شده آزاد شدند و فرهنگیان بعد از صادر کردن قطعنامهای به تحصن خود پایان دادند.
توصیه به افسران در ممانعت از کشتار مردم در ماه محرم
روز 13 آذر 1357/ سوم محرم 1399 اعلامیهای از سوی آیتالله قمی درباره محرم و کشتار مردم به دست نیروهای پهلوی و نصیحت افسران و درجهداران و ممانعت آنها از برادرکشی صادر شد و روز 14 آذر تظاهرات بزرگ و در عین حال آرامی از طرف چهارراه باغ خونی مقابل پارک راه افتاد. پیشاپیش جمعیت حاج سیدکاظم مرعشی حرکت میکرد. در دم نیروهای گشتی را متوقف و مأموران با پرتاب گاز اشکآور و تیراندازی هوایی مردم را متفرق، ولی آنها دو باره تجمع کردند. این بار سرهنگ حسین معین طباطبایی، فرمانده تانک دستور تیراندازی به سوی مردم را داد و چون یکی از سربازهایش از اجرای فرمان سر باز زد، خودش پشت مسلسل نشست و ابتدا سرباز و بعد مردم را هدف قرار داد و سپس محمدعلی حناییطیران یزد بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مردم با دادن شعار تند «دروازه تمدن با قتل عام مردم» پیکر شهید حنایی را با خود بردند.شهید محمدعلی حنایی که به کار ساییدن حنا مشغول بود، از سال 1342 با نهضت امام خمینی آشنا شد و در انقلاب اسلامی 1357 محل کارش که در نزدیکی بیت آیتالله قمی قرار داشت، منبع دریافت تازهترین اخبار انقلاب بود.
روز 15 آذر، دهها هزار نفر از مردم در خیابانهای مشهد در اعتراض به رفتار خشونتبار رژیم به تظاهرات پرداختند و بعد از ظهر نیز صدها هزار نفر از فرهنگیان و دانشجویان از استادیوم سعدآباد گرد آمدند و شب روز 16 آذر/ ششم محرم 1399 مردم به پیروی از بیانیه امام خمینی در باره محرم که محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است، برنامه تکبیر را بر پشتبام خانههای خود اجرا کردند. این برنامه از ساعت نه شب به مدت نیم ساعت اجرا شد و صدای هماهنگ مردم در تمام شهر پیچید و پیامدهای آن، تا ده شب ادامه یافت. آیتالله شیرازی نیز ضمن توصیه سربازان برای خروج از پادگانهای نظامی و تخلیه سربازخانهها از مردم خواست تا با بهرهگیری از برکات ماه محرم دست به قیام یکپارچه بزنند. با گسترش تظاهرات و فزونی شهدا و مجروحان روز 18 آذر اعلامیهای از سوی پزشکان دانشگاه فردوسی و عموم پزشکان مبارز مشهد، در منزل آیتالله شیرازی نصب شد که بر اساس آن دو مسجد رضوی واقع در کوچه چهنوی پایین خیابان و مسجد فاطمیه در عیدگاه برای پذیرایی از مجروحان در تمام ساعات شبانهروز تعیین شدند.
در هفدهم آذر/ هفتم محرم آیتالله خامنهای همراه آیات: واعظ طبسی، سیدکاظم مرعشی و پسران سید عبدالله شیرازی راهی فریمان شدند. تظاهرات 20 هزار نفری آن روز فریمان در حالی برگزار شد که اینان پیشاپیش جمعیت حرکت میکردند. مجسمه محمدرضا پهلوی نیز توسط مردم از طاق نصرت شهر پایین کشیده شد و عکس امام را بهجای آن نصب کردند. مجسمه رضاشاه هم در حال سقوط بود که مأموران نگذاشتند.
مدرسه نواب مشهد، کانون ساماندهی امواج انقلاب
پایگاه اصلی مبارزات حضرت آیتالله خامنهای در آغازین دهه از ماه محرم 57، حوزه علمیه نواب مشهد بود، چه اینکه خود آن حضرت، موضوع را چنین روایت کرده است:
«از جمله برنامههایم برپایی مجلس عزای حسینی در مدرسه علمیه نواب بود. این مدرسه جایگاه مهمی داشت. برگزاری چنین مجالسی [با آن برنامهها] در مدرسه نواب بیسابقه بود.»
خبر برگزاری این محافل عزاداری، بدنه انقلابی مشهد را به این کانون شناخته شده علمی سوق میداد. فضای مدرسه از مردم انقلابی وبه ویژه قشر جوان، مملومیشد. در هرشب از شبهای دهه اول محرم، خطابه انجام میشد، اشعار انقلابی میخواندندو رویدادهای شهرهای به پا خاسته ایران، به حضار منتقل میگشت. آیتالله خامنه ای، خود دراین باب میگوید:
«من هر شب سخنرانی داشتم، هر چند کوتاه. جالب است نوارهای این مجالس در میان آن حوادث بزرگ سالم مانده است... راهپیماییهای هر روز از اطراف مدرسه نواب و مسجد کرامت شروع و در این مسجد هم مراسمی منعقد میشد. [در تظاهرات] هر پارچه نوشتهای را دو نفر در دست میگرفتند و پشت آن انبوهی از مردم... [حرکت میکرد] در پایان راهپیماییها من، طبسی و هاشمینژاد سخنرانی میکردیم و گاهی یکی یا دو نفر از ما سه نفر. سخنهایی که بر زبان جاری میشد خودم را مبهوت میکرد. [انگار] هر چیزی از اراده ما خارج است. . . به یاد دارم به وقت سخنرانیهای دستهایم را برای مدت طولانی از هم باز نگه میداشتم، در حالی که در سخنرانیهای عادی چنین عادتی نداشتم.»
رسیدگی به مشکلات سربازان گریخته از پادگانها
یکی ازدغدغههای شاخص آیتالله خامنهای دردوران استقرار دراین مدرسه، سامان دادن شرایع بغرنج سربازان فراری به شمار میرفت. این گروه که عمدتا بیپناه بودند، باید در جایی مخفی میشدند ویا هیئت ظاهری خویش را متفاوت میکردند که از گزند مأموران در امان بمانند. گریز سربازان از پادگانها و و مراکز مربوط بدان، پس از پیام رهبر انقلاب در یازدهم آذر دادند، رو به گسترش نهاد. امام خمینی در آن پیام آورده بودند:
«من از سربازان سراسر کشور خواستارم از سربازخانهها فرار کنند. این وظیفهای شرعی است که نباید در خدمت ستمکار بود.»
سامان دادن این طیف فراوان، آسان نمینمود. آیتالله خامنهای تصمیم گرفتند مشکل این گروه را به گونهای دیگر حل کنند. یکی از روزها در مسجد گوهرشاد خرم رضوی(ع)، در میان بیانات خویش، ازمردم وبه ویژه جوانان خواستند تا سرهایشان را بتراشند تا دژبانها نتوانند بهراحتی سربازان فراری را شناسایی کنند، چه اینکه خود در خاطرات خود از آن روزها میگویند:
«کما اینکه مأمورین دژبان چند نفر را که پسرهای تجار بازار بودند، اشتباهاً بهجای سربازان فراری دستگیر و آزاد کردند.»
درهمان روزها، ابتکار آیتالله خامنهای بازتابی ملی پیدا کرد و شهید آیتالله دکتر بهشتی در این باره گفت: «این موضوع را در جاهای دیگر اشاعه خواهیم داد.»
خطبه تاسوعای آیتالله خامنهای به نام امام خمینی
موج راهپیماییهای محرم، به تاسوعا رسیده بود. تاسوعای 57 در مشهد، محمل رویدادهای متفاوتی بودکه بعضاً جدید مینمود، پایین کشاندن مستمر تندیسهای رضا و محمدرضا پهلوی و ازآن جالب تر، خوانده شدن خطبه شب عاشورای حرم رضوی(ع) توسط آیتالله خامنهای و به نام امام خمینی! ساعت سه بعد از ظهر تاسوعا مردم انقلابی مشهد، تصاویرشاه را از صحن موسوم به پهلوی به زیر آوردند. علاوه برآن، کتیبهها و ستونهای یادبود حرم، از نام پهلوی پاک شد. ازآن گذشته خبر رسید که دراولین ساعات بعد از ظهر، تندیس محمدرضا از میدان شاه هم سقوط کرد. (17) این وقایع در مکانهایی چون میدان تقیآباد و بیمارستان شاهرضا هم تکرارشد. مجسمه رضاخان نیز در بعد از ظهر همین روز به پائین آورده شد. خطبه شب عاشورای آقا، اما داستان دیگری دارد. آیتالله خامنهای نقل میکنند صبح تاسوعا بود که:
«پیش از راهپیمایی چیزی به ذهنم رسید که آن را برای برخی برادرانم گفتم و خواستم اگر موافق هستید خبرش را پوشیده بدارید تا زمانش برسد.»(18)
از دیرباز، خطبهخوانی یکی از مراسم رسمی در صحن رضوی(ع) به شمار میآید. این مراسم در شب عاشورا به نام امام حسین و در شب آخر ماه صفر برای امام رضا(ع) به جای آورده میشود. در تشییع چهرههای نامدار دینی وحتی عامه مردم نیز، به گونهای دیگر تکرار میشود. این برنامهها، حالت رسمی داشته و شکلی ویژه انجام میپذیرد، از جمله تهیه دعوتنامه، حضور افرادی خاص، آن هم پشت درهای بسته حرم! در آن دوره وادوار قبل، این خطبه به نام شخص شاه خوانده و بعد نیز با متنی درباره امام حسین(ع) یا امام رضا(ع) ادامه مییافت. آیتالله خامنهای دراین باره میفرماید:
«فکر کردم چنین خطبه رسمی آن هم با یادکرد شاه متناسب جو انقلابی مشهد نیست. باید زمام امور را به دست بگیرم و موضوع باید پنهان میماند، زیرا اگر آشکار میشد درهای حرم را روی ما میبستند.»(19)
آنچه درشرف اتفاق بود، تا ظهرگاه عاشورا مخفی ماند، آیتالله واعظ طبسی پس ازآنکه به قرائت قطعنامهای که در همه راهپیماییهای روز تاسوعا در شهرهای بزرگ و کوچک خوانده میشد پرداخت، خطاب به مردم اظهار داشت: مردم به سوی صحن رضوی(ع) بروید: «قرار است امشب خطبه به نام امام خمینی خوانده شود. قرار است امشب آقای سیدعلی خامنهای به نام امام خمینی خطبه بخواند.»(20)
دشواریهای یک خطبه خوانی متفاوت!
استاندار خراسان بر اساس معمول، برای انجام این مراسم برنامهریزی کرده و از مسئولان محلی و افراد مورد نظر خویش دعوت به عمل آورده بود تا در این محفل سالیانه حضور به هم رسانند(21) خیل مردم به سوی محل برگزاری مراسم به راه افتاد وچندی از اعلام خبر نگذشته بود که درون صحن رضوی(ع) لبالب از راهپیمایان عاشورای مشهد گشت. همه چیز مهیا بود، بهجز بلندگو! نمیدانستند چگونه باید آن را روشن وبه کاربگیرند. محمد خجسته که بهتازگی از زندان آزاد شده بود درپی این امر رفت و با همراهی یکی از خادمان حرم که کارمند جزء بود، بالاخره بلندگورا مهیا ساختت. روایت آیتالله خامنهای از ادامه ماجرا:
«محمد پیش من آمد و گفت همه چیز بر وفق مراد است... به سوی حرم رفتم. دیدم پر است از زائران منتظر خطبه است. به طرف اتاقی که مشرف به صحن بود، رفتم. از آنجا مردم را میدیدم، ولی آنان نمیتوانستند مرا ببینند. محمد، پسرم مصطفی و عدهای دیگر همراهم بودند. »(22)
یکی از حاضران آن اتاق از پشت بلندگو اعلام کرد خطبه شب عاشورا توسط دانشمند ارجمند، حضرت حجتالاسلام خامنهای خوانده میشود. صدا در میان همهمه مردم گم شد:
«دانستم تسلط بر این همهمه بسیار مشکل خواهد بود. آن روزها صدایی قوی و بلند داشتم. خداوند این نعمت را به من داده بود که بدون بلندگو صدایم را تا دورها برسانم.»(23)
تجربهای قبلی، در ذهن آیتالله خامنهای وبسیاری از خاظران بود. پیش از آن، یک بار در مسجد امام حسن(ع) وبه گاه ِ خطابه ایشان، هنگامی که برق را قطع کرده بودند، مردمی در حدود 5 هزار نفر در فضایی فاقد سقف ودر شرایط ماه رمضان منتظر، درپی استماع ادامه بیانات او شده بودند، از حاضران خواسته بودند سر جای خود بنشینند. آیتالله خامنهای در آن روز، به میان جمعیت رفته و با حالت ایستاده، سخنان خویش را به پایان برده و همه گان این صحنه را دیده بودند. اما دیگر، نه صحن رضوی(ع) مسجد امام حسن(ع) بود و نه این راهپیمایان پرشور، شباهتی به آن جمع محدود میبردند. . به گفته آیتالله خامنهای:
«به خدا توکل کردم. به امام رضا(ع) متوسل شدم و با صدای بلند و کشیده خطبه را شروع کردم. خطبه را مو به مو حفظ نکرده بودم، اما سخنم را با جملههای عربی مسجع که حمد [خداوند] و درود بر پیامبر(ص) و خاندانش بود، آغاز کردم. همهمه مردم همچنان ادامه داشت، اما بهتدریج آرامش و سکوت بر سر آن جمعیت خیمه زد.»
ناطق ِ نامدار آن روز، وقتی اوضاع را مهیا یافت، درخطبه شب عاشورای حرم، امام رضا(ع) را مخاطب خویش واین جمعیت عزادار وعصیان زده قرار داد و فرمود:
«یابن رسولالله! از شما معذرت میخواهم که طاغوتیان هر ساله مراسم امشب را در کنار تو بر پا میکردند، در حالی که نه به تو ایمان داشتند و نه به جدت حسین(ع). ما خراسانیها فقط نظارهگر آنها بودیم. نه چارهای داشتیم و نه توانی. ساکت بودیم.» سپس روی سخن را به فرماندار نظامی مشهد و استاندار کردند و گفتند:
«نکتهای را از تاریخ انقلاب فرانسه به شما یادآوری میکنم. حاکمان فرانسه در آن زمان انتظار سقوط حکومتشان را نداشتند. 20 روز پیش از پیروزی انقلاب فرانسه خیرخواهان، حاکمان را به تسلیم در برابر اراده ملت فراخواندند، اما آنان بر لجاجت و تکبر خود پافشاری کردند. انقلاب برخلاف میل حاکمان پیروز شد. اینک یکی دو ماه بیشتر به پیروزی ما نمانده است. شما را نصیحت میکنم و میگویم با مردم به نیکی رفتار کنید. »(24)
خاطره آن عاشورای ماندگار مشهد
بیتردید مراسم عاشورای انقلابی ِمشهد، همتای تاسوعا و بلکه پرشورتر از آن، ارزیابی میشد. راهها و معابر مهم این شهر، بگونهای از مردم سرشار گشت که با تعبیر «میلیونی» از آن یاد میشد. هر چند این رقم میتوانست برای شهر مشهد اغراقآمیز باشد، اما اگر چنان جمعیتی داشت حضورش در آن شرایط نه یک احتمال بلکه امری حتمی بود. ساواک خراسان گردانندگان راهپیمایی بزرگ عاشورایی مشهد را آیات و حجج اسلام: سیدعلی خامنهای، سید کاظم مرعشی، شیخ ابوالحسن شیرازی، شیخ مجتبی شمس، شیخ علی تهرانی، موسوی خراسانی، عبدالکریم هاشمینژاد، عباس واعظ طبسی، شیخ حسین صفایی و دکتر محمود روحانی یاد کرد که در پایان قطعنامه نه مادهای توسط واعظ طبسی قرائت شد. (26) و بدین شک یکی از مهمترین فرازهای انقلاب در شهر شهادت، به فرجام خویش رسید.
منبع: روزنامه جوان