در نشست رزمندگان تخریب لشکر ویژه شهدا عنوان شد

به مادرت می گویم، اسماعیلت در منا قربانی شد

یکی از حجاج خانه خدا: جانبازان ویلچری معمولا یک نفر را برای انجام کارهایشان به همراه خود آورده بودند. یکی از جانبازان که فرزند پسرش او را همراهی کرده بود در حادثه منا جزو جانباختگان بود. این جانباز گرانقدر با حالتی غم­ انگیز می­ گفت برگردم ایران به مادرت می­ گویم اسماعیلت را در منا قربانی کردم.
کد خبر: ۵۷۰۱۱
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۷ - 07November 2015

به مادرت می گویم، اسماعیلت در منا قربانی شد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، به مناسبت فرارسیدن چهلمین روز جانباختگان حادثه منا، جلسه تخریب لشکر ویژه شهدا به یاد این عزیزان سفر کرده با حضور جمعی از پیشکسوتان دفاع مقدس برگزار شد.

در ابتدای این نشست صمیمی زیارت عاشورا قرائت شد. در ادامه محمدرضا محمدزاده از حجاج امسال در خصوص حادثه منا مطالبی را ایراد کرد.

حلاوت سفر حج در آرامش تحقق می یابد

وی گفت: در سفر حج یک حلاوت و شیرینی وجود دارد. حجاج با ورود به صحرای عرفات دنبال دو چیز می­گردد. یکی اینکه چگونه خدا را درک کند؟ و دیگر اینکه امام زمان(عج) را ببینند. که این لذت خاصی دارد و این لذت در فضایی که آرامش بر آن حاکم باشد چشیده می ­شود.

احمدزاده خاطر نشان کرد: فاجعه منا، فاجعه سختی بود و لذت شیرین حج را تلخ کرد. فضای بعد از حادثه منا، برای ما تداعی کننده زمان جنگ و زمان بعد از عملیات بود. بعد از حادثه منا، حجاج در چادرهای خود مستقر بودند ول وله­ای بین حجاج راه افتاده بود. هر گروهی از حجاج که می­ آمدند دیگر حجاج و خانم­های کاروان­ها به استقبال آنها می­ آمدند تا خبری از حاجیان مفقود خود بگیرند و آنها هم هر خبری داشتند می­ دادند، صحنه دردناکی بود.

قربانی اسماعیل در منا

وی ادامه داد: در نزدیکی چادر ما، چادر هلا­ل­ احمر بود که به وضعیت جانبازان ویلچری رسیدگی می­ کردند. من یک سر به آنجا رفتم، که تعدادی از جانبازان در چادر هلال ­احمر حضور داشتند. جانبازان ویلچری معمولا یک نفر را برای انجام کارهایشان به همراه خود آورده بودند. یکی از جانبازان که فرزند پسرش او را همراهی کرده بود در حادثه منا جزو جانباختگان بود. این جانباز گرانقدر با حالتی غم ­انگیز می­ گفت برگردم ایران به مادرت می­ گویم اسماعیلت را در منا قربانی کردم. این صحنه اشک همه حاضرین در چادر هلال­ احمر را درآورد.

جانباختن زائر پاکستانی/ لحظات آخر یک جانباز

در ادامه این نشست دکتر رضا احسان­ نژاد از اعضای تیم پزشکی حج امسال به بیان مشاهدات خود از فاجعه منا پرداخت و گفت: ما چون جزو تیم پزشکی بودیم، گفتیم ما زودتر برویم و جمره عقبه را انجام دهیم و زودتر برگردیم تا به وضعیت حجاجی که به خاطر گرمازدگی دچار آسیب می­ شوند رسیدگی کنیم.

وی افزود: ما به راه افتادیم و بعد از طی مسافتی، متوجه شدیم که جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می­ شود. تصمیم گرفتیم برگردیم ولی آنچنان جمعیت به هم فشرده شده بود که امکان برگشت هم نداشتیم و با گذشت زمان جمعیت فشرده تر می­ شد. من در نزدیکی خود متوجه خانمی ویلچری شدم که از نحوه لباس پوشیدنش معلوم بود از حجاج پاکستانی است، تعدادی از حجاج دور و بر او را گرفتند و یک دایره تشکیل دادند تا فشار جمعیت به این خانم پاکستانی آسیب نرساند، اما بعد از گذشت مدت زمانی دیدم که همه بر روی هم افتادند.

دکتر احسان­ نژاد خاطر نشان کرد: در آن موقعیت، در فاصله دو متری ما صدایی توجه مان را به سمت خودش جلب کرد. فردی فریاد می ­زد و کمک می ­طلبید. می­ گفت من جانبازم و دو پا ندارم. ما هر چه کردیم نتوانستیم خودمان را به نزدیکی او برسانیم. فقط تا مدتی صدای او را می­­ شنیدیم که آن هم بعد از مدت زمانی، قطع شد.

لحظه آخر و توسل به حضرت صاحب الزمان(عج)

عضو تیم پزشکی حج امسال ادامه داد: در آن لحظه ذکر یاحسین(ع)، یا مهدی(عج) و یا زهرا(س) بر لب حجاج ایرانی جاری بود. در آن لحظه همه پذیرفته بودند که لحظات آخر عمرشان هست و مشغول گفتن شهادتین بودند. من هم یک لحظه احساس سبکی و خلا کردم. در همین حال پیش خود با خدا حرف می­زدم و می­ گفتم" ای خدا این همه میهمان برای تو آمدند، ولی در عین مظلومیت و با لبان تشنه در حال جان دادن هستند. در لحظات آخر من ناخودآگاه یادم آمد که امام زمان(عج) امام حی و زنده ما است و به آن حضرت متوسل شدم. بعد از گذشت مدت کوتاهی دیگر متوجه چیزی نشدم و تقریبا بی­هوش شدم که بعد دکتر آل یاسین را بالای سرخودم دیدم و به لطف خدا و امام زمان(عج) احیا شدم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها