به گزارش گروه سایر سانه های دفاع پرس، هنوز انقلاب پیروز نشده بود که همراه برادرم سید هاشم به سفر رفتم. برادرم که خیلی کوچک بود یک پیراهن سیاه را پاره کرد و شبیه پرچم به چوب بلندی بست. معمولاً وقتى در مشهد بودیم سید هاشم سه روز مانده به محرم پرچم سیاهى بر مىداشت و بچهها را دور خودش جمع مىکرد و شعار «واى محرم آمد ، خون حسین سر آمد» را تکرار مىکردند.
اما در شهری که مسافر بودیم دیده بود از این رسمها خبرى نیست؛ برای همین پیراهنی سیاه را پاره کرد و شبیه پرچم به چوب بلندی بست و تنهایى داخل شهر راه افتاد.
***
روز اول تنهایى شعار مىداد که:
-«واى محرم آمد، خون حسین سر آمد»
ولی افرادی که طاغوتی بودند به این کارش خندیدند.
روز دوم دو نفر همراه او راه افتادند و همین طور هر روز به تعدادشان اضافه مىشد. روز تاسوعا جمعیت زیادى از زن و مرد ، برادرم را همراهی و به عزادارى پرداختند. این گونه سید کوچک سعی داشت اسلام را در زمان طاغوت دوباره زنده کند.
خاطرهای از شهید سید هاشم آراسته
راوی: سید علی آراسته، برادر شهید
منبع: کیهان