به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «علی عچرش» از امدادگران دوران دفاع مقدس در کتاب «امدادگر کجایی» روایتی از روزهای انقلاب را بیان کرده است که در ادامه میخوانید.
روز بیستویکم بهمن، مردم آبادان برای سرنگون کردن مجسمه شاه بهطرف میدان مجسمه تظاهرات کردند. اکبر نصیری یکی از فامیلهای نزدیکش به اسم امرالله را به تظاهرات آورد. امرالله خانواده مستضعفی داشت. او برای کمک مالی به خانوادهاش در نیروی دریایی استخدام شد. امرالله بعد از فرمان امام از خدمت نیروی دریایی فرار کرد. بعد از برگشت امام به کشور سربازهای فراری بدون ترس در تظاهرات شرکت میکردند. آن روز مردم دور میدان مجسمه حلقه زدند. با تلاش مردم مجسمه به زمین افتاد. ارتشیها بهطرف مردم تیراندازی کردند. پا به فرار گذاشتیم. امرالله بین جمعیت تیر خورد و شهید شد. نتوانستیم بایستیم.
با فشار جمعیت بهطرف ساواک که همان نزدیکی بود، رفتیم. افراد دژبان نیروی دریایی روی زمین زانو زدند و گارد تیراندازی به خودشان گرفتند. عدهای از ارتشیها هم در حالت ایستاده اسلحههایشان را به سمت ما نشانه گرفتند. با ترس و لرز جلو رفتیم و شعار دادیم «برادر ارتشی، چرا برادرکشی؟ توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد.» نیروهای دژبان با شنیدن شعارهای مردمی دست و دلشان لرزید. در چشم بعضی از آنها اشک جمع شده بود. اگر امرالله بعد از فرمان امام از نیروی دریایی فرار نمیکرد، شاید مجبور میشد مثل دژبان نیروی دریایی مقابل مردم بایستد و روی آنها اسلحه بکشد؛ اما امرالله سرنوشتش را عوض کرد و شهید شد. در یک صف فشرده لحظهبهلحظه به در ساواک نزدیکتر میشدیم. سربازها اسلحههایشان را پایین آوردند و خودشان را وسط مردم انداختند. با هل و فشار و شعار و تکبیر از در ساواک خودمان را توی حیاط انداختیم. هیچکس در ساختمان نبود. همۀ مأمورها فرار کرده بودند.
ظهر به خانه برگشتم. خواهرم مریم که در تظاهرات و حمله به ساواک شرکت داشت، تعریف کرد: «تو ساواک به دستگاه آدم خُردکنی دیدم. انقلابیا رو تو این دستگاه مینداختن و خُرد میکردن.» از تعجب دهانم باز ماند. از مریم پرسیدم: «دستگاه آدم خُردکنی چه شکلی بود؟» مریم جواب داد: «یه دستگاه با پرههای بزرگ. انقلابیا رو از یه طرف داخل دستگاه مینداختن و اجساد تکهتکهشده از طرف دیگه بیرون میومد!» با توضیحات او متوجه شدم که منظور مریم از دستگاه آدم خردکنی، همان کولر آبی است. در آبادان مردم از کولر آبی استفاده نمیکردند و مریم هم مثل بیشتر مردم تا آن روز کولر آبی ندیده بود.
انتهای پیام/ 141