به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ ساعت ۲۱ شب انفجاری مهیب حسینیه شهدای شیراز را لرزاند و تعدادی از شرکت کنندگان جلسات هیات رهپویان وصال در این حادثه به شهادت رسیدند.
بدن زخمی و غرف به خون راضیه کشاورز که آن شب به حسینیه رفته بود به بیمارستان منتقل شد، نزدیک به سه هفته کادر درمان تمام تلاش خود را برای بهبود وضعیت او به کار گرفتند، اما کارساز نبود و در نهایت او پس از ۱۸ روز چشم از جهان فرو بست.
راضیه اگرچه سن زیادی نداشت، اما راه سلوک را در ۱۶ سالگی طی کرده بود، بسیار بزرگتر و عمیقتر از سنش. روحش چنان بزرگ شد که دنیا را برایش تنگ کرد و شهادت او را در آغوش کشید. رشته تجربی درس میخواند و کمربند مشکی کاراته داشت چندین بار قهرمان استان و چندین قهرمان کشوری داشت.
مریم سعدی مادر شهیده راضیه کشاورز در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس با اشاره به خواستهاش از خدا برای بخشیدن راضیه به او اظهار داشت: اگر تمام زندگی سر به سجده بگذارم نمیتوانم شکرگزار وجود راضیه باشم. او با توسل و ارادت به درگاه اهل بیت (ع) به مقام شهادت رسید. قبل از اینکه خدا راضیه را به ما بدهد از از خواستم حالا که توفیق داد متاهل شوم ۲ دختر به من بدهد که اسمشان را به نیت حضرت زهرا (س) راضیه و مرضیه بگذارم. گرچه اطرافیان منتظر بودند فرزند دوم پسر شود، اما خدا راضیه را به من داد و از این رو من خیلی خوشحال بودم. برای اینکه بیمه حضرت زهرا (س) باشد نامش را راضیه گذاشتم.
وی ادامه داد: زمانی که به او شیر میدادم از خدا میخواستم عاقبت بخیر ۲ دنیا باشد، دوست داشتم در زندگیاش موفق باشد و فردای قیامت سربلند شود. در برنامه زندگیم بیان واقعیت زندگی شهدا را برنامه روزانهام کردم و برای بچهها از شهدا میگفتم. راضیه متولد ۷۱ بود، نه جنگی و نه شهیدی دیده بود. وقتی به سن تکلیف رسید و حتی قبل از آن مقید بود حجاب و تکالیف شرعیش را انجام دهد، او مرزهای اعتقادی را رعایت میکرد.
مادر شهیده کشاورز تصریح کرد: کانون فرهنگی رهپویان شنبه شبها مراسم هفتگی داشت و راضیه نیز به حسب علاقه به این کانون میرفت. گرچه عمر کتاهی داشت، اما پربار بود خدا به عمرش برکت داده بود. در این فرصت ظاهرا کوتاه بارش را خوب بست. در مدرسه نمونه دولتی درس میخواند و درسخوان بود، وقتی از او میپرسیدند چه چیزی باعث میشود با اراده درس بخوانی میگفت امام زمان یار بی سواد نمیخواهد ما باید به جایی برسیم که با علممان ایشان را یاری کنیم.
وی تصریح کرد: نماز اول وقت جزو برنامه هایش بود. حجابش را حفظ میکرد و خودش را مدیون شهدای دفاع مقدس میدانست. خیلی با شهدا انس داشت و در آخر هم به آنان پیوست. وقتی به دوستی عرض ادب میکنیم محال است آن دوست جواب ندهد رابطه دوستیای که راضیه با شهدا داشت باعث شد دستش را بگیرند. راضیه به واسطه عنایت اهل بیت و امام زمان (عج) به آرزویی که داشت رسید.
این مادر شهید ادامه داد: پنجم ابتدایی یک روز با خوشحالی به من گفت میخواهی حدیثی از امام صادق بخوانم؟ هرکس ۴۰ صبح دعای عهد بخواند یار امام زمان (عج) میشود. روزها گذشت، حساب روزها از دستم در رفته بود، روزی پولی خواست تا از مغازه شکلات بخرد، همان روز بعد برگشت از مغازه از من خواست تا پدرش را راضی کنم به منزل پدربزرگهایش در شهرستان برویم. دیدم راضیه اصرار میکند، تعجب کردم، پرسیدم امروز چه خبر است؟ مرا برد توی اتاق گفت یادت هست چند وقت پیش حدیثی خواندم درباره یاران امام زمان (عج)؟ از همان روز ۴۰ صبح دعای عهد امام زمان خواندم و امروز چله تمام شده و شدم یار امام زمان (عج). آن روز مقابل راضیه احساس حقارت کردم که در آن سن باور داشت اگر امام معصوم حرفی میزند صدق محض است. بدون شک سفارش امامش را انجام داد.
سعدی ادامه داد: راضیه انس عجیبی با قرآن پیدا کرده بود و بی اینکه کلاسی رفته باشد، چون تلاوت قرآن زیاد گوش میداد به صوت و لحن آگاه بود. در مسابقات قرآن مدرسه برای مسابقه قرائت انتخاب شد. با اینکه از این اتفاق خوشحال بودم، اما دلم میخواست قرآن چراغ راه زندگی راضیه باشد.
وی درباره قهرمانیهای دخترش در رشته کاراته گفت: از چهارم ابتدایی به توصیه پدرش ورزش را شروع کرد. سال ۸۶ وقتی برای مسابقات کشوری کاراته انتخاب شد به ماهشهر رفتند. هنوز مسابقات شروع نشده بود تصویربردار صدا و سیما بی هوا از تمرین فیلمبرداری کرد، راضیه اعتراض کرد که به خاطر حجابش نباید این کار را میکرد. او علیرغم اینکه مربی گفته بود لباس هماهنگ بپوشید با چادر در جمع ورزشکاران حاضر شد و وقتی به او گفتند اگر میتوانی چادرت را دربیاور تا ناهماهنگی بین لباسها نباشد گفت من جدای از بقیه مینشینم، اما چادرم را درنمیآورم.
مادر شهید در پایان گفت: راضیه دوست داشت جراح قلب باشد، سه جزء قرآن را حفظ شده بود. میگفت دعا کن جراح قلب شوم و مطبی داشته باشم که پنجرهاش رو به خانه خدا باز شود.
انتهای پیام/ ۱۴۱