به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، عملکردهای نادرست رژیم پهلوی بهخصوص در زمینه حرکتهای ضداسلامی و سلطهجویانه امریکا بر سرنوشت ایران سبب شد که گرایش به مبارزات سیاسی و حرکتهای مسلحانه علیه رژیم روزبهروز افزایش یابد و حتی بهعنوان یک ارزش در بین جامعه سیاسی و مذهبی ایران مطرح شود. علاوه بر این مجموعه عوامل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که موجب رشد مبارزات انقلابی در سراسر کشور شده بود؛ در شهرستان نهاوند علل و عوامل دیگری دستبهدست هم داده بودند تا گروه انقلابی ابوذر از بین جوانان نهاوندی شکل بگیرد. این عوامل را میتوان به وجود روحانیون انقلابی نهاوندی همچون شهید آیتالله علی قدوسی و شهید حجتالاسلام محمدعلی حیدری؛ حضور فعال جوانان گروه ابوذر در مساجد، جلسات قرآن و هیئتهای مذهبی؛ دعوت از سخنرانان و وعاظ انقلابی همچون حججاسلام فلسفی، محمدی ریشهری، فاکر خراسانی و ... به نهاوند و تلاشهای دلسوزانه شهید محمد طالبیان بهعنوان یک معلم متعهد و متدین در رشد انگیزههای دینی جوانان گروه ابوذر اشاره کرد.
تشکیل گروه ابوذر
همکاریهای دوستانه و نزدیکی عدهای از جوانان نهاوند از سال ۱۳۴۹ در فعالیتهای مذهبی و زمینههای خاصی که در شهرستان نهاوند وجود داشت، باعث شد که در آبان ماه ۱۳۵۱، مصادف با آخرین روز ماه مبارک رمضان ۱۳۹۲ قمری، شش نفر از جوانان مذهبی و فعال نهاوند در جلسهای خصوصی و به دور از چشم دیگران گردهم آیند و پایههای اصلی گروه ابوذر را بنا نهند. [۱]در این جلسه پس از صحبتهای مستدل و منطقی بهمن منشط و عبادالله خدارحمی در مورد گسترش ظلم، فساد و فقر در جامعه آنها بهطور خودجوش گروه انقلابی ابوذر را در راستای مبارزه با رژیم پهلوی تشکیل میدهند. اعضای این جلسه عبارتاند از:
۱- عبادالله خدارحمی، ۲۴ ساله و دیپلم
۲-، ولی الله سیف، ۱۹ ساله
۳- بهمن منشط، ۱۹ ساله
۴- حجتالله آورزمانی، ۱۹ ساله
۵- علیرضا کرمعلی، ۱۹ ساله
۶- روحالله سیف، ۲۰ ساله
بنابر اسناد و مدارک موجود، گروه انقلابی ابوذر از جوانانی تشکیل شد که میانگین سنی آنها در حدود ۲۰ سال بوده و هیچکدام هنوز دوران خدمت سربازی را طی نکرده و حتی با مسائل اولیه مبارزه نیز آشنایی نداشتند. اکثر آنان در سال ۱۳۵۲ موفق به اخذ مدرک دیپلم شدند و در همان سال در حالیکه فاقد تجربههای اولیه بودند، وارد مبارزه مسلحانه شدند.
علت نامگذاری گروه
درباره اینکه اولین بار چگونه اعضاء بدین فکر افتادند که نام «ابوذر» را برای گروه خود اتخاب نمایند، اشارات چندی شده است که همگی بیانگر این است که این نام با آگاهی از شخصیت و عملکرد «ابوذر غفاری» صحابی معروف پیامبر (ص) و زندگی ساده او و اعتراضش علیه عثمان، برای گروه انتخاب شده است. اعضای گروه با توجه به مطالعات مذهبی خویش، ابوذر غفاری را به خوبی میشناختند و با انتخاب این اسم در واقع میخواستد او را الگوی اعمال خود قرار دهند. [۲]با این همه، ظاهراً برای بار نخست، بهمن منشط و عبادالله خدارحمی این نام را در بین خود مطرح میکند و بعد خدارحمی با بیان اینکه: «ما باید ایمان و تقوایمان مثل ابوذر باشد.» [۳]نام ابوذر را برای گروه پیشنهاد میکند. این اسم با اقبال سایر اعضای گروه مواجه میشود و از آن پس گروه خود را «ابوذر» مینامند.
اهداف و انگیزههای گروه ابوذر
یکی از دلایل تشکیل گروههای مبارزاتی دستیابی به اهداف و آرمانهای است که برای خود ترسیم کردهاند که در این راستا گروه انقلابی ابوذر نیز دارای اهدافی به شرح زیر بوده است:
۱- حفظ اسلام و مذهب شیعه: مهمترین عامل اشتراک تمام اعضای گروه ابوذر «اسلام» است؛ زیرا همه آنها شدیداً به مذهب و امور مذهبی معتقد و پایبند بودهاند؛ لذا اکثر اهداف و انگیزهای آنها نیز به نوعی با مذهب و تعالیم مذهبی مرتبط بوده است. [۴]به طوری که در همان شب شکلگیری گروه «وظیفه دینی» اصلیترین انگیزه شروع فعالیت اعضاء معرفی میگردد.
۲- مبارزه با فقر و کمک به نیازمندان: یکی دیگر از اهداف گروه ابوذر، تلاش برای از بین بردن «فقر و بدبختی» و عامل آن یعنی «رژیم پهلوی» بوده است. آنها از دیدن فقرا و محرومان در پیرامون خود که هر روز نمونههای بسیاری را در گوشه و کنار شهر میدیدند، در رنج بوده و تصمیم میگیرند با به وجود آوردن یک گروه و ضربه زدن به رژیم، انتقام محرومان را بگیرند یا حداقل خاطر خود را تسلی بخشند. در این رابطه، اعضای گروه ابوذر تا جایی که در توان داشتند، مستمندان را مد نظر قرار داده به آنان کمک میکنند. به عنوان مثال، آنها علاوه بر کمکهای شخصی خود، یک بار هشتصد تومان از باقیمانده مبلغی را که برای برگزاری جشنی به مناسبت عید غدیر جمعآوری کرده بودند با مشورت شهید طالبیان، برنج، روغن و ذغال میخرند و آن را بین نیازمندان شهر توزیع میکنند. [۵]در این زمینه گروه ابوذر تا آنجا پیش میروند که حتی برای ابراز همدردی با محرومین و فقرای اطراف خود، از خوردن غذاهای لذیذ و میوه اجتناب میکنند. [۶]۳- مقابله با استعمار و امریکا: شهید محمد طالبیان به عنوان معلم و مشاور امین گروه ابوذر، انگیزه این گروه از اقدامات انجام شده را «ضربه زدن به استعمار» و در رأس آن «امریکا» اعلام میکند که در آن سالها بر تار و پود ایران چنگ انداخته بود: «در حالی که مردم این آب و خاک گرسنه بودند، امریکا نفت ما را میبرد، پس باید با امریکا مبارزه کرد.» [۷]۴- مبارزه با فساد اخلاقی: از دیگر اهداف گروه ابوذر میتوان به مبارزه با فساد اخلاقی موجود در جامعه آن روز ایران اشاره کرد. این پدیده که توسط رسانههای گروهی به خصوص تلویزیون و سینما به سرعت در حال گسترش و در تقابل مستقیم با آموزههای مذهبی بود؛ انگیزهای نیرومند به افراد گروه که شدیداً مذهبی بودند، میداد تا با هر چیزی که احساس میکردند در این راستا فعالیت میکند، به مخالفت برخیزند. چنانکه در جایی به آن اشاره شده است: «هدف گروه ابوذر مبارزه با فساد بود و مخالف با فیلمهای زننده سینما بودند.» [۸]بازخوانی اقدامات و فعالیتهای مبارزاتی گروه ابوذر نهاوند
ساختار فکری و عقیدتی گروه ابوذر
با توجه به آنچه در بیان اهداف و انگیزههای گروه انقلابی ابوذر نهاوند اشاره شد، تعالیم مذهبی را میتوان مهمترین زیربنای فکری این گروه دانست. علاوه بر این با توجه به ترکیب گروه (که همگی دانش آموز بودند) مطالعه کتب غیردرسی و آگاهی از مسائل موجب سوق دادن آنها به تشکیل گروه شد. کتابخانه مدرسه ملی مهدیه نهاوند محل مناسبی برای مطالعه و گردهمایی اعضای گروه بود. در این بین مطالعه آثار دکتر علی شریعتی در صدر مطالعات اعضای گروه قرار میگیرد به طوری که مطالعه کتاب «شهادت» دکتر شریعتی به عنوان اولین کتاب برای مطالعه و عضویت توصیه میگردد تا افراد را با فرهنگ شهادت که لازمه مبارزه مسلحانه است آشنا سازد. [۹]ساختار تشکیلاتی گروه ابوذر
ساختار تشکیلاتی گروه ابوذر در نهایت سادگی قرار داشت، این سادگی به دلیل بیتجربگی اعضاء و کم سن و سال بودن آنها است.
۱- تقسیمبندی اعضای گروه: تعداد اعضای گروه ابوذر از ۲۲ نفر تجاوز نمیکند و این در حالی است که افراد اصلی گروه ۹ نفر بودهاند و حتی شهید محمد طالبیان که گروه ابوذر در اکثر کارهایشان با وی مشورت میکردند نیز جزء اعضای اصلی گروه محسوب نمیشده است. بدین ترتیب کادر ۹ نفره، گروه خود را به سه دسته ۳ نفری تقسیم میکند و با رأی تمام افراد بهمن منشط، عبادالله خدارحمی و ماشالله سیف به رهبری هر یک از سه دسته ایجاد شده، انتخاب میشوند. کادر مرکزی، نام دیگری تحت عنوان شورای گروه نیز داشته است.
۲- عضویابی: کادر مرکزی گروه ابوذر برای جذب افراد اقدام به فعالیتهایی مینماید که این فعالیتها بیشتر در نوروز سال ۱۳۵۲ مشهودتر است. این عضویابی به صورت جداگانه و بدون اطلاع سایر اعضاء از افراد جدید صورت گرفته است.
۳- جلسات: گروه ابوذر جلسات خود را در مکانهای مختلف برگزار کرده است و همین شیوه سبب میشود تا کارهای خود را پیش ببرد و سبب شد تا مأموران رژیم تا هنگام دستگیری سه تن از اعضاء در قم نتوانند ردپای چندانی از آنها به دست آورند.
۴- خودسازی: اعضای گروه ابوذر به منظور همگون شدن روحی، اخلاقی و فیزیکی با هم، اقدام به تنظیم یکسری برنامهها و مقررات در بین خود میکردند که در اسناد از آن به «برنامه خودسازی» یاد شده است و اعضای گروه نیز از انجام آن دقیقاً این هدف را دنبال میکردهاند. این برنامه پیش از آنکه جنبه خودسازی برای انجام اعمال چریکی و مبارزاتی داشته باشد، به جنبههای اخلاقی و مبارزه با نفس توجه کرده است. در نتیجه بیشتر از آنکه یک چریک و مبارز که خواهان مبارزه با استبداد و استعمار جهانی است، تحویل دهد یک شخص وارسته و عارف مسلک تحویل اجتماع میداد. [۱۰]اقدامات گروه ابوذر
با توجه به اهداف و انگیزههای اعضای گروه ابوذر، همزمان با برنامههای خودسازی که داشتند، به یک سری اقدامات تخریبی علیه رژیم پهلوی دست زدند که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- انفجار سینما تاج نهاوند که در ماه رمضان اقدام به پخش فیلم مستهجن نموده بود؛
۲- آتش زدن چند دستگاه از خودروهای ژاندارمری و سایر ادارات دولتی؛
۳- انفجار مراکز فساد و فحشاء؛
۴- درگیری با افراد نزولخوار و بدنام شهر که در یکی از این درگیریها فردی به نام مؤمنی معروف به «دخامحمود» کشته میشود؛
۵- تلاش برای به دست آوردن سلاح و مهمات؛
۶- شناسایی مراکز صنعتی و تجاری حساس جهت انفجار؛
۷- تهیه طرح ترور یکی از اعضای ساواک؛
۸- تلاش جهت ایجاد ارتباط با گروههای اسلامی. [۱۱]ارتباطات گروه ابوذر
اعضای گروه ابوذر هرگز در چارچوب نهاوند محدود نشدند و برای انجام اقدامات چریکی یا تماس با سایر انقلابیون با چند شهر دیگر نیز ارتباط گرفتند. در این میان شهر قم به دلیل وجود روحانیت مبارز بیش از سایر شهرها در معرض تماس قرار داشته است. در قم نیز بیشترین رابطه با حجتالاسلام فاکر خراسانی به دلیل سفرهای تبلیغی ایشان به نهاوند و علاقه اعضای گروه به منبرهای وی از طریق شهید محمد طالبیان ارتباط برقرار میشود. آیتالله ربانی شیرازی روحانی دیگری بوده است که اعضای گروه ابوذر در قم با ایشان ارتباط نسبتاً زیادی داشتهاند. از جمله دلایل انتخاب و تماس با آیتالله ربانی شیرازی میتوان به سوابق مبارزاتی ایشان علیه رژیم شاه، آشنایی قبلی، ولی الله سیف با ایشان و ارتباط دادن اعضای گروه توسط شهید آیتالله قدوسی به آیتالله ربانی شیرازی اشاره کرد. [۱۲]علاوه بر این گروه ابوذر به همراه شهید محمد طالبیان به امید ارتباط با گروههای مبارز دیگر در زمینه مالی و مبارزاتی تصمیم میگیرند که با آقای فضلالله صلواتی در اصفهان و سیدکاظم اکرمی در همدان تماسهایی برقرار نمایند که به دلیل مسائل امنیتی موفق نمیشوند.
دستگیری اعضای گروه ابوذر
در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۵۲ سه نفر از اعضای کادر مرکزی گروه به نامهای عبادالله خدارحمی، ولیالله سیف، حجتالله عبدلی جهت ملاقات با آیتالله ربانی شیرازی و یافتن راهحلی جهت دست یافتن به اسلحه به شهر قم میروند. آیتالله ربانی آنها را از مبارزه مسلحانه شدیداً باز داشته و تشویق به خودسازی و بالا بردن سطح معلومات دینی میکند. بعدازظهر روز ۳۰ تیر آنان به بازار قم رفته و با پاسبان گشت بازار روبرو میشوند، با ارزیابی اولیه زمینه را برای خلع سلاح و متواری شدن مناسب میدانند. دو نفر از آنها به پاسبان نزدیک میشوند که به درگیری پیشبینی نشده و کشته شدن پاسبان میانجامد. در این لحظه گشت شهربانی در حین عبور متوجه درگیری شده و بلافاصله آنها را دستگیر میکند. افراد دستگیر شده پس از بازجوییهای اولیه تحویل ساواک قم میشوند. ساواک قم بلافاصله آنها را به تهران منتقل میکند و پس از بازجوییهای اولیه اقدام برای دستگیری سایر اعضاء و مرتبطین شروع میشود و در اندک زمانی کلیه اعضای کادر مرکزی، مرتبطین و همفکران آنها در نهاوند دستگیر و به تهران، کمیته ضدخرابکاری منتقل میشوند.
خلاصه پرونده ساواک درباره گروه ابوذر
گزاراش اولیه ساوک درباره گروه ابوذر به منظور اعمال اشد مجازات علیه اعضاء آن و بدون تحقیق و بررسی دقیق، افراد گروه را وابسته به جریانهای چپ بالأخص سازمان مجاهدین خلق میپندارد که بعدها این ادعا رد و اثبات میشود گروه انقلابی ابوذر بهجز ارتباطگیری با روحانیت مبارز قم و چند گروه اسلامی، هیچگونه علاقهمندی و وابستگی سازمانی و تشکیلاتی با سازمان مجاهدین خلق نداشته است. متن گزارش ساواک از گروه ابوذر عیناً چنین است:
«چند تن از اعضاء گروه به اصطلاح مجاهدین خلق که متواری بودهاند ضمن تماس با برخی از معلمین و دانشآموزان نهاوند آنها [را]تشویق به تشکیل جلسات مذهبی و اقدامات خرابکارانه مینمایند. این عده به تدریج در پوشش جلسات مذهبی گروهی به نام ابوذر تشکیل و مخفیانه به فعالیت و اقدامات خرابکارانه و براندازی دست زده و در سال ۵۱ مبادرت به قتل غیرنظامی محمود مؤمنی که یکی از ثروتمندان نهاوند بوده مبادرت و با تخریب و حرق [حریق]سینمای تاج نهاوند و خانه زنان و اتومبیلهای ژاندارمری و اصلاحات ارضی درصدد تهیه پول برای خرید اسلحه برمیآیند. ضمناً افراد مزبور غیرنظامیان عبادالله خدارحمی و بهمن منشط و ماشاالله و ولىالله سیف را به سمت کادر مرکزی گروه انتخاب و در جلسههای که در منزل بهمن منشط تشکیل میگردد غیرنظامیان عبادالله خدارحمی و حجتالله عبدلی و ولىالله سیف را به منظور ربودن و تهیه اسلحه از پاسبان گشت تعیین و به شهرستان قم اعزام میشوند. نامبردگان در ساعت ۲۴:۰۰ روز ۲۵ / ۴ / ۵۲ پاسبان محمدرضا مدنی را مورد حمله قرار داده و پس از وارد آوردن هیجده ضربه کارد به وى و به قتل رساندن او یک قبضه اسلحه کمری پاسبان مقتول را غیرنظامی خدارحمی ربوده و با اسلحه مزبور به سوی مأمورین تیراندازی مینماید که در اثر تیراندازی دو نفر پاسبان دیگر مجروح و هر سه نفر به وسیله مأمورین دستگیر و پس از تحقیق از آنان سایر اعضاء گروه ابوذر شناخته شده و دستگیر میشوند.» [۱۳]محاکمه و شهادت گروه ابوذر
اعضای گروه ابوذر در حالیکه بعضی مجروح و بعضی دیگر هنوز آثار شکنجه روی بدن آنان نمایان بود و مدتها در سلول انفرادی گذرانده بودند به دادگاه اعزام میشوند. آنان برای خود حق انتخاب وکیل نداشتند و رژیم با نظر خود از بین نظامیان وابسته که تحت تأثیر شدید ساواک بودند، افرادی را بهعنوان وکیل تسخیری تعیین میکند که تنها نام وکیل بر روی آنان بوده و هیچگونه دفاعی از متهمین خود نمیکنند. دستگیرشدگان که آینده دادگاه را برای خود روشن نمیدیدند، تصمیم میگیرند که در جلسه دادگاه بهمن منشط و عبادالله خدارحمی به دفاع ایدئولوژیک پرداخته و مابقی افراد به دفاع حقوقی از خود بپردازند. [۱۴]مراحل تشکیل دادگاه بدوی، تجدیدنظر، فرجامخواهی و ... با سرعت غیرطبیعی به اتمام و کمتر از سه ماه کلیه مراحل دادرسی، صدور حکم بدوی، اعتراض به احکام صادره، بررسی پرونده در دادگاه تجدیدنظر، مراحل فرجامخواهی و ... طی و دستگیرشدگان به احکام ذیل محکوم میشوند:
۱- عبادالله خدارحمی؛ اعدام
۲- بهمن منشط؛ اعدام
۳- حجتالله عبدلی؛ اعدام
۴- ماشالله سیف؛ اعدام
۵- روحالله سیف؛ اعدام
۶-، ولی الله سیف؛ اعدام
۷-، ولی الله کشفی؛ ۱۵ سال حبس جنایی درجه یک
۸- حجتالله آورزمانی؛ ۵ سال حبس جنایی درجه یک
۹- علیرضا کرمعلی؛ ۵ سال حبس جنایی درجه یک
علاوه بر دستگیری و محاکمه اعضای اصلی گروه ابوذر، ساواک کلیه کسانی که به هر نحوی با این گروه در ارتباط یا مراوده بودند را دستگیر کرد. از جمله این افراد میتوان به آیتالله ربانی شیرازی، حجتالاسلام فاکر خراسانی و سیدکاظم اکرمی اشاره کرد که به یک تا سه سال حبس جنایی محکوم شدند.
ساواک تنها به دستگیری اعضای اصلی و مرتبطین گروه ابوذر اکتفاء نکرد بلکه در راستای اهداف خود گروه سومی در رابطه با گروه ابوذر دستگیر کرد که تنها با آنها برخورد توجیهی همراه با تهدید نمود. در مجموع از دستگیریها و برخوردها بهوضوح روشن است که ساواک تا آخرین رگهها و مرتبطین گروه ابوذر را که حتی دارای انگیزههای سیاسی و مبارزاتی نبودند را شناسایی و دستگیر کرد و سرانجام این پرونده را در سال ۱۳۵۲ مختومه اعلام کرد.
نداشتن وابستگی تشکیلاتی و سازمانی گروه ابوذر با سازمان مجاهدین خلق ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق بدون ارائه هیچ سند معتبری گروه ابوذر را وابسته به خود معرفی نمود و «زندگینامه و دفاعیات شهدای گروه ابوذر» را در بهار سال ۱۳۵۸ انتشار داد و صریحاً روی جلد آن عبارت "وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران" را درج کرد. قبل از انقلاب اسلامی نیز نشریه «پیام مجاهد» که سخنگو و ارگان غیر رسمی مجاهدین خلق در خارج از کشور بود، ولی رسماً به عنوان ارگان نهضت آزادی خارج از کشور انتشار مییافت، به تناقضگویی و جعل خبر ناگزیر در این زمینه میپرداخت. [۱۵]این در حالی است که گروه ابوذر نهاوند از هنگام پیدایش تا زمان فروپاشی، با هیچ گروه دیگری در ارتباط نبوده و اعضای آن توانستند در حد خود و با همه کمبودها، به صورت مستقل باقی بمانند و ضرباتی چند بر پیکر رژیم شاه وارد سازند. بر این اساس ارتباطگیری گروه ابوذر با گروههای چپ مثل سازمان مجاهدین خلق به ادعای ساواک یا خود سازمان در نشریه مجاهد از اساس کذب محض است. در این راستا نیز بیانیهای علیه این ادعا و اعلان برائت و اعلام جرم از سازمان مجاهدین توسط خانواده اعضای گروه ابوذر پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ صادر شده است:
«سال ۵۷ کتابچهای با آرم سازمان نامبرده منتشر شد که گروه ابوذر را به خود وابسته کرده بود و به دنبال آن گروه انقلابی ابوذر اعلامیهای صادر کرده و ضمن رد آن را محکوم نمود. روز دیگر یکی از افراد جنبشی به منزل ما آمد و گفت این کاغذ را امضاء کن. گفتم برای چه؟ او گفت پسرت حجتالله عبدلی وابسته به جنبش مجاهدین بوده. گفتم هرگز چنین نبود و امضاء هم نمیکنم ... او رفت، اما پس از چند روزی اعلامیهای به امضاء آقایان: رضا بداق و حجت آورزمانی به دستم رسید که نوشته بودند گروه ابوذر وابسته به سازمان مجاهدین خلق بوده. من بنا به سفارش امام کبیرمان مبنی بر صبر انقلابی سکوت اختیار کردم که شاید سازمان کذا و این آقایان خجالت بکشند. اکنون دیگرسکوت را بیشتر از این جایز نمیدانم، لذا مطالبی را عرض میکنم و قضاوت را به عهده مردم شریف میگذارم:
اولا: گروه ابوذر "گروه ابوذر" است و هیچگونه وابستگی جز به الله به هیچ حزب و دسته و سازمانی نداشته است به دلیل اینکه تحقیق نمودهام و مدارک وشواهد موجود است.
ثانیاً: سؤالاتی از این میراثخواران خون شهدان، دارم که میخواهند رسوائی خود را با تکیه به افرادی، چون رضائیها .. شریفواقفیها .. سعید محسنها .. "گروه ابوذرها" و دیگر شهیدان جبران کنند. آیا اگر شهیدان زنده بودند، با شوروی، این به خاک و خون کشنده مسلمانان افغانی ارتباط جاسوسی داشتند؟ آیا اگر شهیدان زنده بودند دست به شهید دزدی میزدند؟ آیا اگر شهدا زنده بودند دست عزالدین ساواکی این قاتل هزاران خلق کرد و پاسداران عزیز ما را میفشردند؟ آیا آنها با فدائیان خلق این ضد خلقیهای (خرمن دهقانسوز) را حامی خود میدانستند؟ آیا اگر گروه ابوذر بودند همانند رجوی این همسنگر تمامی ضد انقلابیها عملاً خواهش عاجزانه امام امت را نادیده میگرفت و به قانون اساسی این خونبهای هفتاد هزار شهید رأی منفی میدادند و آن را هم تحریم میکردند؟ و اگر بخواهم بنویسم مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
آقای رجوی تو میخواهی با مشت و تفنگ به مقابله با مردم مسلمان ایران برخیزی (اشاره به سخنان او در دانشگاه تهران) وای بر تو، مگر این همان مردم نیستند که شاه و اربابان غربی و شرقیاش را به زبالهدان تاریخ انداختند. باشد که سر عقل بیائید و به دامان ملت مسلمان ایران برگردید. بترسید از روزی که خشم مادران جگرسوخته از آستین تودههای محروم بیرون آید، آن وقت دیگر برایتان دیر خواهد بود.
برقرار باد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی
نابود باد حیله منافقان وارتجائیهای مترقینما
مادرشهید (حجتالله عبدلی) عضوگروه ابوذر نهاوند» [۱۶]منابع
[۱]گروه ابوذر نهاوند به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۸۶، صفحه چهارده
[۲]حسین زرینی، گروه ابوذر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، ص ۸۹
[۳]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده ولیالله کشفی، شماره بازیابی ۱۸۹۸، ص ۴۵
[۴]حسین زرینی، پیشین، ص ۹۰
[۵]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده محمد طالبیان، شماره بازیابی ۱۹۱۷، ص ۲۵
[۶]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهمن منشط، شماره بازیابی ۱۹۰۷، ص ۱۳
[۷]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده محمد طالبیان، شماره بازیابی ۱۹۱۷، ص ۲۳
[۸]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده عبادالله خدارحمی، شماره بازیابی ۱۹۱۸، ص ۱۷
[۹]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده روح الله سیف، شماره بازیابی ۱۹۱۶، ص ۱۳
[۱۰]ر. ک: حسین زرینی، پیشین، صص ۱۱۶-۱۰۳
[۱۱]گروه ابوذر نهاوند به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۸۶، صفحه هجده
[۱۲]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده حجتالله عبدلی، شماره بازیابی ۱۹۰۴، ص ۲۰
[۱۳]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده محمد طالبیان، شماره بازیابی ۱۹۱۷، ص ۲۲
[۱۴]کارنامه گروه ابوذر، بینا، بیجا، بیتا، ص ۱۳
[۱۵]سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، به کوشش جمعی از پژوهشگران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد دوم، ص ۱۰۲
[۱۶]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده گروه ابوذر، شماره بازیابی ۱۸۹۶، ص ۱
انتهای پیام/ 141