به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، یکی از این فاکتورهای شخصی که باید اندکی مورد تردید قرار داده و دگرگونش کرد دوست داشتن خود است. چرا خودمان را به اندازه کافی دوست نداریم؟ شاید پاسخ به این سؤال آسان نباشد به نظر میرسد والدین بیش از تشویق و تمجید کودک، او را سرزنش میکنند و گاهی القاب و صفات بد مثل: کوتوله، پشمالو، گیج، خرس و ... به این نکوهشها اضافه میشود و ما با این زمینه فکری که: «به اندازه کافی خوب نیستیم» بزرگ شده، این رفتار را به فرزندانمان منتقل میکنیم. اغلب میگویند: «خودت را دوست بدار». اما چطور و چگونه؟
شاید راحتترین راه برای اندازهگیری میزان علاقه به خود دقت در تفاوت رفتارهای اجتماعی و فردی باشد اگر این دوگانگی زیاد و بخصوص متضاد باشد، باید در دوست داشتن و یا همان عزت نفس خود شک کرد. گرچه داشتن نقاب بالغانه و آگاهانه در هر کدام از نقشها الزامی است یعنی من مادر در نقش مادری رفتارهای خاصی دارم، در نقش زن اجتماعی شکلی خاص ظاهر میشوم.
در قالب همسری برخوردی متفاوت، در نقش فرزند برای والدین، خواهر برای خواهران و برادران و ... رفتار و شخصیتها متفاوت است و مهمتر از همه درخلوت فردی نیز من باز فردی متفاوتم ولی این بار بدون «نقاب». این تفاوتهای رفتاری تفاوت است ولی نباید تعارضی در آن دیده شود.
اگر اتاق نشیمن ما با قسمت پذیرایی تفاوت ساختاری، بهداشتی و ... زیادی داشته باشد، اگر لباس خانه و بیرون ما، طرز صحبت خصوصی و عمومی، عبادت فردی و اداری، اگر ماهواره استفاده میکنیم و برای حفظ موقعیت مالی و اجتماعی آن را انکار میکنیم و ... احتمالاً دچار تعارض و کمبود عزت نفس هستیم و خود را به اندازه کافی قبول و دوست نداریم.
راههای رسیدن به عزت نفس
.1 یکی از راههای ساده برای شروع حرکت رعایت نکات ظاهری است که بیشتر قابل مشاهده است. اگر بتوانیم توجه کنیم در مسایل شخصی اعتقاد و علاقه خودمان را بیابیم و تأیید نظر دیگران برایمان اهمیت معقولانهای داشته باشد میتوانیم در خلوت و جمع به شکلی یکسان ظاهر شویم.
اغلب ما، ظاهری بسیار متفاوت درخانه با انظار مردم داریم. کدامیک از این دو، اعتقاد و سلیقه شخصی ماست. اگر بتوانیم صادقانه به این سؤال پاسخ دهیم قدم نخست را با موفقیت بر میداریم. یعنی: بهداشت فردی، طرز لباس پوشیدن و کلاً آراستگیمان تعریف یکسانی خواهند داشت برخلاف بیشتر ما که ممکن است در تنهایی روزها با یک پوشش به سر ببریم و حتی حوصله نداریم در طی شبانهروز به آینه نگاهی بیندازیم ولی در مجالس و مهمانیها حاضر نیستیم یک لباس را برای چند بار استفاده کنیم و به شیوهای اغراقآمیز متجدد و مرتب به نظر میرسیم.
.2 قدم بعدی یکسانسازی همه قسمتهای خانهمان است. اگر بتوانیم بخش به قول قدیمیها اندرونی و بیرونی و یا همان پذیرایی و نشیمن خود را در یک روال مشابه قرار دهیم و وسایل این دو مکان تضاد و تفاوت زیادی نداشته باشد و در ضمن وضعیت پذیرایی و مسایلی از این دست در یک حالت، اندازه و کمیت و کیفیت باشد قدم بعدی را با موفقیت برداشتهایم.
3.آیا از رفتارهای اجتماعی خود راضی هستیم؟ آیا روابط میان فردی در خانواده رضایتبخش است؟ اگر لحظاتی با دقت به این بخش زندگی نگاه بیطرفانه داشته باشیم میتوانیم این دو بعد را به شکلی که به ایدههای شخصی و عقلانی ما نزدیک باشد تنظیم کنیم.
اگر خواهان رفتاری صمیمی شبیه خانه در اجتماع هستیم در قالبی آگاهانه و مناسب شئونات اجتماعی شیوهمان را تنظیم کنیم و بالعکس اگر رفتارهای محترمانهتر و مطلوبتری در خارج از منزل داریم و برایمان دلپذیرتر است، در خانه نیز آنرا لحاظ کنیم. به عبارتی شیوههای برخوردمان با افراد مختلف هرچه به هم نزدیکتر و شبیهتر باشد به یگانگی و انسجام و پذیرش شخصی بیشتری میرسیم.
.4انسان در طول زندگی در نقشهای اجتماعی متفاوتی ظاهر میشود. به عنوان مثال: نقش پدری، برادری، همسری، همکاری، هموطنی، همکلاسی، دوستی و ... گاهی فردی برای جلب نظر، محبت، حفظ منافع مادی و معنوی در شخصیتهای معارض ظاهر میشود.
در نقشی از اصولی دفاع میکند که در نقش قبلی به آن حمله کرده، گاهی فردی لیبرال است و گاهی دگم دو آتشه، جایی سنتی است و در مکانی مدرن، گاهی ضد مذهب است و جایی مذهبی متعصب، جایی رمانتیک است و مؤدب و در جایی خشن و بیمبالات. این همه تعارض در نهایت تنش و عدم تعادل را در فرد دامن میزند. اگر بتوانیم خودمان را ورای همه منافع و توجیهات، به اصولی متعهد کنیم و رفتاری مشابه و آگاهانه داشته باشیم به خودباوری و عزت نفس نزدیکتر شدهایم.
.5شاید یکی از حکمتهای انجام کارهای عامالمنفعه، توجه به همسایه، با دوستان مروت، با دشمنان مدارا، رسیدن به رضایت شخصی است. کمک کردن به دیگران و انتقال آرامش و شادی به موجودات زنده و عالم هستی همفازی و یگانگی با جهان هستی را ایجاد می کند و در نهایت فرد خود را جزیی از جمعی میبیند که جریانی مثبت را در آن سبب شده. به نظر میرسد دیدن خوشبختی و آرامش دیگران مخصوصاً اگر بانی آن خود شخص باشد شادابی و عشق به خود را در او تقویت میکند.
.6اغلب ما آنقدر کار داریم و سرمان شلوغ است که یادمان رفته لحظهای بایستیم و فکر کنیم واقعاً که هستیم و از زندگی چه میخواهیم؟ ارزشهایمان چیست؟ اصولاً به چه چیزهایی علاقهمندیم؟ چرا بدنبال هر جریانی مادی و هر اندیشهای سینه چاک میکنیم؟ سهممان در هستی از نعمتها و مسئولیتها چیست؟ شاید اگر ساعتی درنگ کنیم و علایق و خواستههایمان را روی ورقی بنویسیم و برای خودمان روشن کنیم که از بقیه عمرمان چه میخواهیم؟ و چگونه آن را بدست میآوریم؟ ممکن خواهد بود که با خودمان نیز کنار بیاییم. یعنی باید دوست داشتنی باشیم، زیبا زندگی کنیم، اعتقادات مثبتی داشته باشیم و قدم خیر برداریم تا انعکاس و جلوه جالب و رضایت بخشی برای خودمان داشته باشیم و بتوانیم خود را دوست بداریم.
.7 در همه ما انسانها نکات مثبت و منفی زیادی وجود دارد که در بعضی از آنها میتوان تغییراتی ایجاد کرد، و در بخشی این امکان وجود ندارد اگر بتوانیم این زمان را برای خود در نظر بگیریم و نکاتی که قابل تغییر و غیرقابل تغییرند را مشخص کنیم، شاید کارمان سادهتر و تکلیفمان روشنتر شود.
در این حالت اگر موفق شویم ابعاد غیرقابل تغییر را بپذیریم مثل قد، رنگ چهره، کارهای اشتباهی که در گذشته انجام دادهایم بعضی خصوصیات خلقی مثل: ترس از بلندی و... که شاید براحتی قابل حل نیستند و بخشی که قابل تغییرند: مانند حس رقابت یا حسادت آزاردهنده، چشم و همچشمی، دروغ، قضاوت و ... را با حوصله و مدارا با خویشتن و دادن فرصت و زمان به خود رفع و یا حداقل کم رنگ کنیم برای خودمان دوست داشتنیتر و مطلوبتر خواهیم بود.
.8 داشتن رابطه معنوی با خالق در هر دین و آئینی که باشیم آرامش و احساس تعلق و ارزشمندی را سبب میشود. اگر به قدرت مطلق وابسته و دلبسته شویم نیاز به پذیرش، تأیید و مهرطلبی از سوی بندگان خداوند و مردم در ما کمرنگ خواهد شد چقدر کم، دلپذیر و دوست داشتنیاند این افراد که برده نظرات دیگران نیستند.
شاید تنها وسیله این آزادگی، رهایی و آسودگی توجه به تأییدکننده قدرتمند، مهربان و پذیرنده نهایی هر فرد یعنی خالقش باشد. ناچاریم برای رسیدن به این آرامش و صلح و رضایت و همزیستی سالم و عاشقانه با خود ابتدا به مصالحه با جهان هستی و خداوند برسیم، راه میانبر آشتی بالغانه و آگاهانه، بدون تعصب و ترس، بدون ریا و تزویر با اوست این راه ما را به علاقه به خود و عزت نفس نزدیکتر میکند چون در آن صورت به اندازه او وسیع، قدرتمند و بینیاز خواهیم بود.
.9 انجام کارهای زیبا مثل: یاد گرفتن و انجام کارهای هنری مانند: نقاشی، موسیقی، گلکاری و ... داشتن برنامه برای کمک به دیگران حتی در کارهای کوچک مثل: همکاری با خیریهها، تلفن به یک فرد درمانده، کمک به مستمندان، آشتی دادن افراد، گذشت از افراد خطاکار، این احساس را به فرد میدهد که میتواند در زیباتر و دلپذیرتر شدن جهان مؤثر باشد.
.10 کم کردن از خصوصیات آزاردهنده مثل دروغ، قضاوت، ترک عبادت، چشم داشت به امکانات دیگران و ... ابتدا آرامش و خواستنی بودن را در خودمان افزایش میدهد و قبل از اینکه کسی فرد را تأییدکند خود به این مرحله از آشتی با خود میرسد.
.11بسیاری از افراد در راه رسیدن به مراحل رشد گام برداشتهاند ولی همه ما هر چند هم که تلاش کنیم گاهی تخطی و بازگشت به خطا و کار نادرست را خواهیم داشت در صورت انجام کارهای ناشایست نباید ناامید شد. اگر دروغی گفتیم، حسادتی کردیم، بدگویی از ما سرزد این طبیعت بشری است دوباره شروع کنیم.
اگر بدانیم همه انسانها در کمال هوشیاری و تصمیم گاهی از راه درست خارج شده خطا میکنند. پذیرش اشتباهاتمان راحتتر خواهد بود.
.12اغلب انسانها در گذشته اشتباهات غیرقابل جبران انجام دادهاند که شاید در زمان حال نیز از اثرات آن متأثر باشند. همه ما برای انجام خطا و یادگیری طریق صحیح زندگی آمدهایم. سرزنش خود برای گناهان، خطاها و اشتباهات حتی بزرگ و کوچک نه تنها آنها را جبران نمیکند بلکه فرصت تجربهاندوزی و بازگشت به مسیر صحیح و لذت بردن از حال و آینده را از فرد میگیرد. درک این مطلب و تأکید روزانه بر این امر که همه دچار لغزش شدهاند و این امر همگانی است. شخص را به بخشش خود و فراموشی ناراحتی کمک میکند و به این وسیله میتواند به عزت نفس نزدیکتر شود.
13 .روزانه چند بار تکرارکنید: «من انسان خوبی هستم» «من خود را دوست دارم» بلافاصله خصوصیات بدی که دارید و یا انگها و القابی که والدین، اطرافیان و یا خودتان بر خود گذاشتهاید به یادتان خواهد آمد. فقط آنها را ببینید و کنار بگذارید. اگر وقت دارید بلافاصله چند صفت مثبت یا کارهای موفقیتآمیز و خوبی که انجام دادهاید را بیاد آورید. اگر چند روز مستمر این کار را انجام دهید مطمئناً تصور منفی که به خود دارید جای خود را به نقاط مثبتتان خواهد داد.
.14با جسم خود مهربانتر باشیم اگر تمرین کنیم که با بدن خود مانند یک شاهزاده رفتار کنیم به دوست داشتن و احترام به خود باور نکردنی میرسیم. یک روز امتحان کنید از صبح با جسم و روحتان برخوردی خوب داشته باشید خوراک خوب، رفتار عالی، نوازش، لباس عالی، استراحت کافی، برخوردهای اجتماعی با شکوه و مهرورزانه و ... آن وقت ببینید در آخر وقت چه حس لطیفی به خود و جهان هستی دارید.
خلاصه آنکه یک یک ما تنها به دنیا آمدهایم تنها جهان را ترک خواهیم کرد و تنها در برابر او پاسخگو خواهیم بود. دراین فرآیند آمدن و رفتن سالیان سال هدیهای به نام «زمان» در اختیار داریم که یا با تنش، تنفر، مسابقه، عجله، بیهدفی و بدون مهر و آرامش طی میشود یا با پذیرش خود که به پذیرش و عشق به جهان هستی ختم میشود.
انسان صالح ابتدا با خود به صلح و آشتی میرسد در قدمهای بعدی به صلح و آشتی با خداوند و جهان هستی خواهد رسید. اگر خود را قبول نداشته باشیم در خلوت نشینیها لذت نبریم، دوست داشتن خانواده و مردم و خداوند شاید واقعی نباشد.
اولین و آخرین فردی که باید دوستش بداریم، تأییدش کنیم و واقعاً قبولش داشته باشیم خودمان هستیم. آخرین فردی که با او ازدواج میکنیم و به اتحاد و انسجام میرسیم خود ما هستیم. پس کاری کنیم که واقعاً دوست داشتنی باشیم.
عقیله سلطانپور
منبع:کیهان