گوشه‌هایی از وصیت نامه شهید دانشجو «عمران پستی»

شهید عمران پستی در 19 آذر 1338 در هشتجین خلخال به دنیا آمد .تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند و به عنوان شاگرد ممتاز شناخته شد.
کد خبر: ۵۷۷۰۸
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۹ - 11November 2015

گوشه‌هایی از وصیت نامه شهید دانشجو «عمران پستی»

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شهید عمران پستی در 19  آذر 1338 در هشتجین خلخال به دنیا آمد .تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند. به عنوان شاگرد ممتاز شناخته شد .از این رو توانست در اردبیل در رشته جامع که مخصوص شاگردان ممتاز علمی آن زمان بود درسش را ادامه دهد.

او دیپلم خود را در سال 57 در رشته ریاضی فیزیک اخذ کرد.بعد از شرکت در آزمون سراسری دانشگاه در رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران پذیرفته شد.


در هنگام تعطیل شدن دانشگاه و شروع اعتصابها به زادگاهش بازگشت و مبارزات خود را از تهییج دوستان و جوانان تا ابتکاراتش در پخش اعلامیه و غیره در هشتجین دنبال کرد.از این رو مورد تعقیب قرار گرفت .اما همراهی مردم با تحصن وی در مسجد مانع از دستگیری او گردید.


بعد از پیروزی انقلاب به دانشگاه بازگشت و در ردیف پیروان خالص  خط امام قرار گرفت. بعد از ایفای نقش خود در ماجرای لانه جاسوسی آمریکا؛ درخواست خود را مبنی بر انصراف از تحصیل به دانشگاه تقدیم کرد و به عضویت سپاه پاسداران تهران در آمد در واحد گزینش آنجا عهدهدار مسئولیت شد.


وی مسئولیت فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر از لشگر 27 رسول الله را به عهده گرفت با یاران و همرزمانش همگام بود تا اینکه در عملیات خیبر به شدت زخمی شد.


با این حال این یار خستگی ناپذیر مسئولیت فرماندهی را تا لحظه شهادت از دوش نیفکند و با بی سیم همراهان را همرزمی می کرد تا اینکه در اسفند ماه 1362  به آرزوی دیرینه اش دست یافت.


در گوشههایی از وصیت نامه شهید دانشجو «عمران پستی» آمده است:ای مردم مگر کاروان شهدا را نمی بینید؟ پس چرا به این کاروان نمی پیوندید؟ مگر مقام شهدا را باور ندارید؟ مگر نمی خواهید نجات پیدا کنید؟ بعضیها انگار خوابند! چنان بی خیالند که انگار معادی در کار نیست بعضیها از مرگ می ترسند و عده ای فرق بین مرگ و شهادت نمی بینند.


 
گرچه در ایام حیات خود سودی از من به اسلام نرسیده و از این لحاظ در پیشگاه حق شرمنده ام ولی اگر جنازه ام به دست شما نرسید به مادر و همسرم و دیگر عزیزانم یادآوری کنید آن جریان مادری را که سر بریده فرزندش را در یکی از جنگ های اسلام برایش آورده بودند گرفت و بسوی میدان نبرد پرت کرد و گفت من آن سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم.

منبع: کیهان

نظر شما
پربیننده ها