به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «علی صیاد شیرازی» بههمراه شهید «مصطفی چمران» وزیر دفاع وقت در روز ۱۷ مهر ۱۳۵۸ برای بررسی ابعاد حادثه تروریستی ضدانقلاب در سردشت راهی آن منطقه شدند سروان صیاد پس از ۱۷ روز بازگشت.
مجموعه نوشتار زیر با عنوان «نجات کردستان» مربوط به بحران کردستان است که از کتاب «در کمین گل سرخ» انتخاب شده و روایتی است از زندگی سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» به قلم «محسن مؤمنی» که انتشارات «سوره مهر» آن را منتشر کرده است که در زیر میخوانید:
نیروهای گروه تأمین حفاظت پایین پریدند و در فاصلههای در نظر گرفته شده از هم، مستفر شدند تا در صورت حمله ضدانقلاب آماده باشند. آنگاه سرگرد رو به رزمندگان کرد و گفت: «برادرها، هرچه سریعتر تجهیزاتشان را بردارند و پیاده شوند»، اما پرواز پرالتهاب و طولانی، چنان سرنشینانش را گیج و منگ کرده بود که اگر نبود آن گلوله خمپاره که در نزدیکی هواپیما فرود آمد و زمین را به لرزه درآورد، چه بسا تعدادی از آنها ساعتها توان پایین آمدن نداشتند.
نخستین گلوله ضدانقلاب دو مجروح را از گروه تأمین گرفت که حال یکی از آنها وخیم بود و ناچار دوباره به هواپیما برگردانده شد تا بازگردد. نیروها آشفته و سراسیمه بهطرف ساختمان فرودگاه دویدند. سرگرد، خدمه هواپیما را در میان آنها دید و به او گفت: «شما اینجا چهکار میکنید؟ بلند شوید و هواپیما را نجات دهید. هدف دشمن، هواپیماست!»
لحظاتی بعد در میان بارانی از گلوله خمپاره و رگبار تیرها، هواپیما برخاست و هنگامی که از دیدهها پنهان شد، سرگرد صیاد شیرازی و همکارانش، برادر رحیم صفوی و سروان سید حسام هاشمی نفس راحتی کشیدند. جیپ از فرودگاه بیرون آمد. کسی گفت: «این سنندج چه غروب وهمناکی دارد!» و اینچنین بود.
وحشت و ناامیدی، سلطهاش را بر خرابههای شهر میریخت. مگر نه این است که شب، جولانگاه خفاشان است! آن روز که آنان وارد سنندج شدند، از آن شهر بزرگ، تنها چهار نقطه در دست نیروهای جمهوری اسلامی بود که هر چهار مکان هم در محاصره دشمن بود و هر آن احتمال سقوطشان میرفت.
آن چهار مکان هم عبارت بود از: فرودگاه جنگزده شهر، ایستگاه رادیو و تلویزیون سنندج که هیچ برنامهای نداشت، پادگان لشکر ۲۸ کردستان که حتی داخل آن، آنقدر امنیت نبود که مراسم صبحگاه و شامگاه در آن برگزار شود و باشگاه افسران شهر که از چند روز پیش در زیر آتش و حملات بیامان ضدانقلاب بود و با اینکه آذوقهشان ته کشیده بود و دشمن خباثت را در حقشان به حدی رسانده بود که آب را هم به رویشان بسته بود، اما آنان در میان اجساد شهدایشان چنان مقاومت میکردند که همه را به شگفتی واداشته بود.»
انتهای پیام/ 118