همسر شهید آوینی روایت کرد؛

ضمانت امام زمان (عج) برای عمر دوباره شهید آوینی/ آخرین روزهای عمر شهید چگونه گذشت؟

مریم امینی همسر شهید آوینی در سخنانی به شرح حالات و رفتار شهید در آخرین روزهای عمرش و نحوه ارادت‌ورزی او به اهل بیت (ع) پرداخت.
کد خبر: ۵۸۲۰۶۵
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۳ - 10April 2023

طور محضر امام زمان (عج) سیگار بکشم؟!به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مریم امینی همسر شهید مرتضی آوینی در سخنانی درباره همسرش اظهار داشت: از خانواده محترمش شنیدم که سال‌ها قبل از انقلاب شهید آوینی با اتومبیل تصادف کرده بود و زنده ماندنش به معجزه بیشتر شباهت داشت. می‌گفتند در آن حال بی‌هوشی و بی‌خودی هی زیر لب می‌گفت: امام زمان (عج) مرا نگه داشته است... این حرف در آن روز‌ها عجیب بود. فکر می‌کنم این ارتباط به صورت عمیق و پنهانی همیشه در ایشان وجود داشته و بعد‌ها سر و شکلی پیدا کرده و کامل شده بود. گاهی احساس می‌کردم مرتضی در زمانی جلوتر از زمان خودش زندگی می‌کند.

وی افزود: وقتی مرتضی سیگارش را ترک کرد دلیلی که برای این کار آورد این بود که آقا امام زمان (عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چطور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این‌گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیر سیگاری این احتمال، هرچند ناچیز، وجود دارد که روزی سیگار بکشد، ولی در مورد مرتضی این امر کاملاً غیر ممکن بود. چون اراده‌اش از ارادت حق ناشی می‌شد. همان موقع باید می‌فهمیدم که شهید می‌شود.

امینی ادامه داد: من هم ایشان را نمی‌شناختم. اصلاً این تصور را نداشتم که وقتی برای فیلمبرداری به فکه می‌رود، شهید بشود. من آثار شهادت را در ایشان کشف نمی‌کردم. روز‌های آخر، وقتی به فکه رفت و کار نیمه‌تمام ماند و برگشت، گفت: «دو سه روز دیگر باید برگردم فکه.» در این چند روز ایشان را خیلی اندوهگین دیدم. مرتب سؤال می‌کردم: «چرا این‌قدر گرفته و ناراحتی؟»، ولی در ذهنم هیچ ارتباطی برقرار نمی‌شد که چه اتفاقی افتاده که دوباره دارد بر می‌گردد. ولی الان که به آن چند روز نگاه می‌کنم کاملاً مطمئن می‌شوم که می‌دانست. آخرین صحبت ما در آن یکی دو روز آخر، درباره قراری برای روز‌های بعد بود. من گفتم این کار را بعد از آمدن شما هم می‌شود انجام داد ان‌شاءالله. اما ایشان یک‌دفعه سرشان را برگرداندند و دیگر حرفی بین ما رد و بدل نشد. الان که به تصاویر نگاه می‌کنم، می‌بینم بدون تردید از شهادت خودش اطلاع داشت. همان اواخر وقتی پیشنهادی به ایشان دادم گفت: «فعلاً این کار صلاح نیست. الان این قدر برای من مشکل درست کرده‌اند که اگر آدمی پشت به کوه داشت، نمی‌توانست تحمل کند. من به جای دیگری تکیه داده‌ام که الان سر پا ایستاده‌ام.»

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها