به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، سالروز شهادت سرلشکر علی صیاد شیرازی بهانهای شد تا کتاب خاطرات این فرمانده دفاع مقدس با عنوان «ناگفتههای جنگ» را در قالب عناوین پرونده «جنگ بیتعارف» مرور کنیم. قسمت اول این مطلب («چرا بنیصدر صیادشیرازی را برکنار کرد و سرهنگ چگونه روحیه از دسترفته را در محاصره بازیافت؟») که دیروز دوشنبه ۲۱ فروردین منتشر شد، مربوط به مقطع پیروزی انقلاب تا برکناری صیاد شیرازی توسط بنیصدر و بازگشت دوباره او به عرصه نبرد با ضدانقلاب است.
قسمت دوم این مطلب از جایی شروع میشود که بنیصدر عزل شده و شهید صیاد شیرازی به کار بازگشته است. سپس بهعنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران وارد معرکه جنگ با دولت بعثی عراق در جبهههای جنوب و غرب میشود. یکی از نکات مهم در خاطرات صیاد شیرازی مساله وحدت ارتش و سپاه و تلاش او برای این اتحاد مقدس است که براساس افق دید و نصیحتهای امام خمینی (ره) انجام شد. این مساله هم در قسمت اول مرور خاطرات صیاد شیرازی بررسی و مرور شد هم در قسمت دوم که از نظر مخاطبان میگذرد.
مشروح بررسی بخش پایانی «ناگفتههای جنگ»
انتصاب بهعنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش و تشکیل قرارگاه شمالغرب در ارومیه
اوایل مهرماه سال ۱۳۶۰ بود که سرهنگ علی صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد. او در خاطراتش در اینباره گفته واقعاً سخت بود یک عنصر آمیخته با روحیه انقلابی بخواهد بر ارگانی حاکم شود که سالها، در زمان طاغوت، فرهنگ دیگری داشته و مشکلتر از این کار، اتصال این ارگان به یک ارگان انقلابی مثل سپاه بود. در نتیجه صیاد شیرازی دریافت باید بهصورت رسمی قرارگاه مشترک سپاه و ارتش را دایر و تجربه کردستان را هم به آن منتقل کنند. یکی از اقدامات سرهنگ صیاد شیرازی پس از رسیدن به سمت فرماندهی نیروی زمینی، انتصاب سرهنگ حسین حسنیسعدی بهعنوان فرمانده لشکر ۲۱ حمزه بود.
پیش از انتصاب صیاد به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، او مرکز قرارگاه عملیاتی شمال غرب را در ارومیه تشکیل داد. در آن روزها شهید مهدی باکری فرمانده عملیات منطقه ارومیه بود. وضع امنیتی این شهر نیز بهدلیل فعالیتهای ضدانقلاب بسیار خراب بود. صیاد، ۳ محور را برای کار شناسایی و فعالیتهای پاکسازی را در آنها تقسیم کرد. محور شمال به نیروهای سپاه و نیروهای بارزانی سپرده شد که فرماندهی آن با شهید باکری بود. محور بعدی جاده نقده_اشنویه بود که به ژاندارمری سپرده شد؛ و جلدیان_صوفیان بهطرف اشنویه هم بهعنوان محور سوم به لشکر ۶۴ ارتش واگذار شد. همینزمان بود که به صیاد شیرازی خبر رسید فرمانده نیروی زمینی شده است. علت این انتصاب هم این بود که همزمان با اجرای عملیات ثامنالائمه که هواپیمای شهیدان فلاحی، فکوری، کلاهدوز، نامجو و جهانآرا سقوط کرد، جایگاه رئیس ستاد مشترک ارتش خالی ماند. در نتیجه تیمسار قاسمعلی ظهیرنژاد بهعنوان رئیس ستاد و سرهنگ علی صیاد شیرازی بهعنوان فرمانده نیروی زمینی معرفی شد.
آزادسای اشنویه و بوکان و برگشت امنیت به شمالغرب کشور
عملیات منطقه شمال غرب کشور، ۴۴ روز طول کشید و در نتیجه آن دو شهر اشنویه و بوکان آزاد شدند. به این ترتیب دو استان کشور از طریق میاندوآب، بوکان و سقر به یکدیگر متصل شدند. با آزادسازی ایندوشهر و بازپسگیریشان از عناصر ضدانقلاب، این گروهکها از مرز عبور کرده و با رساندن خود به کردستان عراق، با فرماندهی ارتش بعث عراق، ارتباط مستقیم برقرار کردند. با وجود عدم ریشهکنشدن کامل ضدانقلاب، شمال غرب کشور دیگر میدان تاخت و تاز و کشتارهای وحشیانه آنها نبود.
پیشرفت کار و تقویت اتحاد ارتش و سپاه
همانطور که اشاره شد، شهید علی صیاد شیرازی نقشی اساسی و تاثیرگذار در وحدت سپاه و ارتش داشت. او در خاطرات خود در اینباره گفته «ترکیب مقدس ارتش و سپاه در آن حضور داشتند. هیچ جا آثار دوگانگی دیده نمیشد. جالب بود، به شدت از هم پشتیبانی میکردند.» (صفحه ۱۷۲) همچنین چندصفحه پیشتر درباره پرهیز از رتبهدادن به پاسداران یا ارتشیها این تذکر داده شده است: «به هیچ وجه نباید بگوییم که رتبه یکم مثلاً با پاسداران یا ارتشیان بود. اصلاً نباید اینها را گفت. این رتبهها را باید به خدا واگذار کنیم.» (صفحه ۱۶۹) شهید علی صیاد شیرازی با ذکر اینکه او و محسن رضایی فرمانده سپاه، هر دو یکی محسوب میشدند، روایت میکند «آنوقتها بهصورت تئوری بر مبنای فرمایش حضرت امام که میگفت باید هماهنگ و ید واحده باشید، ایمان و اعتقاد به وحدت داشتیم؛ ولی در عمل هم به آن رسیدیم و دیدیم چهقدر برکت دارد.»
در روزهای مورد اشاره، صیاد شیرازی با لباس بسیجی بین نیروهای سپاه تردد میکرد. یکی از موارد مرتبط با این بحث در کتاب «ناگفتههای جنگ» این است که برخی از مسئولان ردهبالای ارتش بهشدت مخالف وحدت بهوجودآمده بین ارتش و سپاه بودند و کار شکلگیری این اتحاد در مواقعی بهسختی پیش میرفت. اما با عزل بنیصدر، سرعت عمل برای هماهنگی و ایجاد قاطعیت برای حمله به دشمن افزایش پیدا کرد و نیروهای سپاه و ارتش بهراحتی در قرارگاه لشکر ۷۷ خراسان که در محور ماهشهر بود، جمع شده و هماهنگی کردند.
یکتذکر درباره نبرد هواپیما با تانک در ابتدای جنگ
یکی از اشتباهاتی که چندی پیش درباره نیروی هوایی بیان شد، از این قرار بود که روزهای اول جنگ، فانتومها یا تایگرهای نیروی هوایی کجا بودند؟ این اشتباه با واکنش خلبانان پیشکسوت و مسئولان نیروی هوایی روبرو شد. شهید صیاد شیرازی هم در خاطراتش به نبرد هواپیماهای شکاری نیروی هوایی با تانکهای عراقی اشاره کرده است. او روایت میکند «(عراق) چندبار هم سعی کرده بود از رودخانه کرخه بگذرد و به شوش و پل نادری دزفول بیاید و تنها جاده مهم ارتباطی خوزستان را، که جاده اندیمشک اهواز است، قطع کند. اگر این کار را کرده بود، سقوط خوزستان حتمی بود. ولی خداوند کمک کرد. نیروی هوایی در پل نادری دزفول، با هواپیما به جنگ تانک رفت و چه بسا بعضی از هواپیماها نیز سقوط کردند و از بین رفتند؛ برای اینکه دشمن نتواند از پل بگذرد. اگر گذشته بود، جاده اندیمشک اهواز قطع میشد. حتی یکبار مجبور شدند پایگاه هوایی دزفول را تخلیه کنند.» (صفحه ۱۷۶ به ۱۷۷)
در نتیجه ایثارگریهای نیروی هوایی بود که نیروی زمینی ارتش موفق شد آنطرف پل نادری دزفول، اول جاده دهلران را که ارتفاعات سپتون در آنجا است، پس بگیرد.
آزادسازی بستان و حال مناجات عجیب سرتیپ منفرد نیاکی
اولیننقطه عطف اولیه در برگشتن ورق جنگ، از نظر شهید صیاد شیرازی، عملیات ثامنالائمه و نقطه عطف بعدی عملیات طریقالقدس (آزادسازی بستان) است. قرارگاه مشترک سپاه و ارتش با فرماندهی صیاد شیرازی و محسن رضایی، سریعملیاتهای مشترک خود را «کربلا» نامگذاری کردند. طبق این نامگذاریها، عملیات طریقالقدس، کربلای یک بود و کربلای دو، عملیات فتحالمبین بود که البته پیش از شروع آن، برخی دیگر از عملیاتهای کربلا انجام شدند که کربلای ۷ (مطلعالفجر) یکی از آنهاست. این عملیات روز ۲۰ آذر در شیاکوه اجرا شد و هدف از انجام آن، تداومدادن به نبرد و نگهداشتن دشمن در انفعال بود. دیگر کربلایی که پیش از کربلای ۲ (فتحالمبین) انجام شد، کربلای ۱۰ (محمدرسولالله) در منطقه طویله بود. صیاد شیرازی میگوید این عملیات یکروزه، یکعملیات زیبا بود. عملیات دیگری هم با هدف تحکیم هدف و زمینهسازی برای کربلای ۲ روز ۱۸ بهمن ۱۳۶۰ برگزار شد. علت نبود نظم عددی و رقمی در اجرای کربلاها، طبق روایت شهید صیاد شیرازی، از این قرار است: «اینکربلاها هرکدام زودتر آماده میشد زودتر انجام میشد.»
راوی «ناگفتههای جنگ» میگوید پیش از شروع عملیات طریقالقدس، غلامعلی رشید مسئول عملیات سپاه و سرتیپ مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز با یکدیگر به شناسایی رفتند و استماع جداگانه گزارشهای هریک موجب شادی صیاد شیرازی شد. چون هرکدام از تبحر و مهارت دیگری در کار تعریف میکرد که این وضعیت حکایت از پیوند قلبی ارتش و سپاه میکرد.
پیش از اجرای عملیات طریقالقدس، دشمن در منطقه خرمشهر، شلمچه، ساحل رود کارون، هویزه، اطراف دهلاویه و حوالی سوسنگرد حضور داشت. این عملیات موجب شد ارتباط دشمن در خاک ایران قطع شود. تنگه چزابه اولیننقطهای بود که نیروهای ایرانی به مرز رسیدند و ارتباط دشمن را در شمال و جنوب قطع کردند. نیروهای ارتش و سپاه برای نگهداشتن تنگه با دست خالی و بدون امکانات لازم، دعای توسل خوانده و جلسه راز و نیاز برگزار کردند. یکی از نکات جالب در خاطرات صیاد شیرازی از این جلسه، هقهق شدید یکی از حاضران در مجلس دعاست که متوجه شد آن فرد سرتیپ منفرد نیاکی است که دستمال سفیدی را روی صورت خود گرفته و بهشدت گریه میکند.
از دیگر نکات جالب در خاطرات شهید صیاد شیرازی از عملیات آزادسازی بستان، تذکری است که امام خمینی (ره) به او و محسن رضایی داد: «مواظب باشیم بیخود از بین نرویم!»
فتحالمبین و استیصالی که با مشورت با امام رفع شد
برای اجرای عملیات فتحالمبین، نیروهای سپاه به عمل در ۴ محور باور داشتند، اما نیروهای ارتش میگفتند منطقیتر است تمرکز نیرو در ۲ محور باشد. چندروز پیش از آغاز عملیات، دشمن شروع به تحرک کرد و از ۴ محوری که دربارهشان بحث و گفتگو بود، تنها ۲ محور باقیماند که ایندومحور هم به هیچ ترتیب با محاسبات و برآوردهای عملیاتی و معیارهای تخصصی همخوانی نداشتند. در نتیجه سپاه و ارتش در موقعیتی سخت و فشاری زیاد گرفتار شدند. آخرین بررسیهای مشترک فرمانده نیروی زمینی ارتش و فرمانده سپاه به اینجا رسید که باید هرچه سریعتر نزد امام خمینی (ره) رفته و شرایط را ترسیم و از وضعیت نگرانکننده جبهه ایران صحبت کنند.
طبق روایت شهید علی صیاد شیرازی، یکی از خلبانهای با روحیه انقلابی نیروی هوایی بهنام محمد حقشناس اعلام آمادگی کرد محسن رضایی را سوار F۵ کند و او را ۲۰ دقیقهای از دزفول به تهران برساند. راوی «ناگفتههای جنگ» هم به فشار شدید پرواز به بدن رضایی اشاره کرده و گفته وقتی رضایی دوباره با F۵ به دزفول بازگشت، حال عادی نداشت.
با قوت قلبی که امام خمینی (ره) به محسن رضایی داد، بنا بر اجرای عملیات در ۲ محور باقیمانده گذاشته شد. به این ترتیب عملیات فتحالمبین در شرایط خوف و رجا، خلاف قوانین و مقررات جنگی در طراحی، از ۲ محور شروع شد که این مساله نه برای ایرانیها و نه دشمن قابل درک نبود. در این عملیات، لحظاتی پیش آمد که ایرانیها متوجه شدند دشمن از سمت تنگه ابوقریب آمده و یال ۲۵۱ در حال سقوط است. بههمیندلیل صیاد شیرازی بهسرعت تیپ ۲ زرهی دزفول را که یکتیپ زرهی متحرک محسوب میشد بهسمت تنگه اعزام کرد. در ادامه عملیات، او خود را با هلیکوپتر به دشتعباس رساند و دید تانکهای خودی در حال عقبنشینی هستند. فرمانده نیروی زمینی ارتش متوجه شد فرمانده تانکها ترسیده و دستور عقبنشینی داده است. در نتیجه فرماندهی تیپ زرهی را به افسری لرستانی بهنام لهراسبی که فرماندهگردان بود سپرد! با این تعویض، تیپ زرهی مذکور دوباره ایستادگی و مقاومت کرد. در نتیجه تنگه موردنظر حفظ شد و خطر سقوطش از بین رفت.
شهید صیاد شیرازی میگوید نبرد در عملیات فتحالمبین باعث شد توان رزمی نیروهای ایرانی _ در حالی که هنوز امکانات رزمیشان افزایش نیافته بود _ بهطور ناگهانی افزایش پیدا کند. حتی افزایش نیروی انسانی هم در حدی نبود که بتوان روی آن حساب کرد. با این حال خوف و رجای پیش از شروع عملیات و انگیزه نیروهای سپاه و ارتش در حین اجرای فتحالمبین، موجب پیروزی و موفقیتی شد که از نظر صیاد شیرازی، بیشتر بعد روحی و روانی داشت.
پس از پیروزی بیتالمقدس مغرور و دچار لغزش شدیم
پس از کربلای ۲ (فتحالمبین)، اجرای عملیات کربلای ۳ (الی بیتالمقدس) در دستور کار بود که شهید صیاد شیرازی درباره آن در کتاب خاطرات خود گفته در این عملیات طرح تصرف بصره مطرح بود. به عبارت ساده طرح کربلای ۳ یا همانبیتالمقدس بهحدی وسیع و گسترده بود که طراحانش تا تصرف بصره را هم پیشبینی کرده بودند. اما چون توانشان به اجرای این طرح نرسید، به بازپسگیری خرمشهر بسنده کردند. طی سالهای دفاع مقدس دو نقطه بود که اگر ایران در مقاطع اول جنگ به آنها میرسید، پیش از استفاده صدام از سلاح شیمیایی، کارش تمام بود؛ یکی بصره و دیگری بغداد.
شهید صیاد شیرازی میگوید پس از پیروزی بزرگ در عملیات بیتالمقدس، فریب خورده و دچار لغزش غرور ناشی از پیروزی شدیم. به همیندلیل نیروهایمان را به سوریه بردیم. در حالیکه پس از رسیدن این خبر به گوش امام خمینی (ره) ایشان دستور داد «به نیروها بگویید سریع برگردند.» راوی «ناگفتههای جنگ» میگوید بعدها متوجه شدیم چه توطئه عظیمی در کار بوده است. ترس قدرتهای بزرگ دنیا از اینکه ایران به بصره برسد و نیروهای انقلابی عراق هم انقلاب کنند و در نتیجه انقلاب اسلامی در خاورمیانه گسترش پیدا کند، موجب شد اسرائیل برای جریحهدار کردن احساسات و انحراف تمرکز ایران از جبهه جنگ، جنوب لبنان را اشغال کند.
عملیات رمضان هم پیروز بود هم نبود
عملیات برونمرزی و بزرگ رمضان، پس از بازگشت نیروهای اعزامی به سوریه، کلید خورد. صیاد شیرازی هم روایت میکند که نیروهای ایرانی در این عملیات، برای اولینبار به دام سیستم خاکریزهای مثلثی دشمن افتادند که نمونهاش را تا آن زمان ندیده بودند. رزمندهها پس از ورود به اینخاکریزها سرگردان شده، ضربه میخوردند و دوباره برمیگشتند.
تحلیل فرمانده نیروی زمینی ارتش در سالهای دفاع مقدس از عملیات رمضان این است که رمضان، یکعملیات انهدامی بود و از یکطرف میتوان گفت پیروزمندانه بود، چون در آن، دشمن را درهم شکستیم و تلفات سنگینی به او وارد کردیم. از طرف دیگر هم میتوان گفت عملیاتی پیروز نبود، چون ایران به اهداف جغرافیایی مد نظرش نرسید. بنا بود در این عملیات، منطقه کوشک و طلاییه به نشوه و بهطرف جنوب تا پل بصره به اشغال ایران درآید. صیاد شیرازی میگوید ما برای پیروزی در این عملیات چیزی کم نداشتیم، چون روحیه نیروها بسیار بالا بود و امکانات نیز نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده بود. دشمن هم در اضطراب روحی شدیدی به سر میبرد. در عمل هم پیشروی ایران، یکپیشروی پیروزمندانه بود، اما بههرحال این عملیات به اهداف صددرصدی خود نرسید.
در بحث آسیبشناسی عملیات رمضان، شهید صیاد شیرازی میگوید در آن مقطع، یکحالت از غرور در نیروها به وجود آمده بود و سپاه و ارتش هم مقداری بهسمت خودمحوری رفتند. از نظر این فرمانده جنگ، عدم موفقیت رمضان، یکدلیل تخصصی و یکدلیل اعتقادی دارد که او معتقد است دلیل اعتقادی بر دلیل تخصصی غلبه دارد.
والفجر مقدماتی چگونه به والفجرِ یک انجامید؟
آخرینصفحات از خاطرات مندرج در کتاب «ناگفتههای جنگ» مربوط به دو عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک هستند. شهید صیاد شیرازی درباره والفجر مقدماتی و چگونه اتصالش به والفجر یک میگوید: «عملیات والفجر مقدماتی، عملیاتی بود که یک شبه وضعیتش مشخص شد. تا ساعت هفت هشت صبح معلوم شد که عملیات ناکام مانده و ادامه آن امکانپذیر نیست. این بود که با یک جلسه فوری و فوقالعاده در قرارگاه کربلا به دنبال عملیات بعدی رفتیم و اسمش را هم والفجر ۱ گذاشتیم. والفجر ۱ از سری طرحهای کربلاست. منطقه این عملیات از نظر عرض وسیع بود. از شرق رودخانه تیب شروع میشد تا فکه. پیشبینی کرده بودیم که ارتفاعات جبل فوقی را بگیریم و به طرف بزرگان و چاههای نفت برویم و بر حسب موفقیت، تک را به طرف جنوب، العماره و رودخانه دجله ادامه دهیم.» (صفحه ۳۰۶ به ۳۰۷)
راوی «ناگفتههای جنگ» میگوید عملیات والفجر یک برای نیروهای ایرانی لازم بود تا وضعیت خط خود را تصحیح کنند، چون عملیات محرم در موقعیت خوبی تثبیت نشده بود. در والفجر یک، اولینبار بود سپاه پاسداران از رده نظامی سپاه استفاده میکرد. نکته مهم هم درباره این عملیات این بود که اصل غافلگیری در آن امکانپذیر نبود. به این ترتیب با توجه به اینکه والفجر مقدماتی با طرح و نقشه سپاه و اجرای مشترک ارتش و سپاه اجرا شده بود، بنا شد در والفجر یک، خلاف اصل غافلگیری، در یک لحظه آتش روی دشمن باز کنیم. صیاد شیرازی طرح خود برای این عملیات را «آتش بهجای خون» نامید و معتقد بود، چون منطقه عملیات ارتفاع داشت، میشد زیر آتش حرکت کرد. سپس نیروها با حمایت آتش خودی بهسمت دشمن حرکت کنند. پیش از اجرای والفجر یک، ۱۱ مانور تمرینی برای نیروهای مشترک ارتش و سپاه اجرا شد.
برای اجرای مانور عملیات والفجر یک، تک رخنهای در نظر گرفته شده بود و بنا بر این بود که نقاط دیگر فقط مقاومت یا تظاهر به تک کنند. صیاد شیرازی میگوید بچههای سپاه در این عملیات مایل نبودند جزء نیروهای احتیاط باشند و همینحالتها باعث شد طرح او را در قرارگاه به زانو درآورند. به این ترتیب ۲ نقطهای که برای رخنه در خط دشمن در نظر گرفته شده بودند، ابتدا تبدیل به ۳ رخنه شدند. سپس این رقم به ۴ و سپس به ۸ رسید. در نتیجه تک والفجر یک از حالت رخنهای درآمده و تبدیل به تک جبههای شد.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۱۳۴