روایت های کربلایی 1

از هجوم ناگهانی تا محاصره شهر خالی از سکنه سوسنگرد

هنگامی که از برادران مبارز در رابطه باستون پنجم سئوال می‌شد اکثراً روی مشکل شناسایی آن‌ها متفق‌النظر بودند، چرا که این‌ها بیش‌تر، از مردم عادی بوده و در لباس محلی فعالیت می‌کردند و شناختن آن‌ها با این نحو بسیار مشکل است.
کد خبر: ۵۸۶۹۲
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۴ - ۰۱:۰۱ - 19November 2015

از هجوم ناگهانی تا محاصره شهر خالی از سکنه سوسنگرد

سرویس حماسه و جهاد دفاع پرس: روایت اول_ ماه محرم و کربلای سوسنگرد: در اوج درگیری و محاصره سوسنگرد تنها سلاح سنگین برادران پاسدار دو خمپاره بود.

و این بار سوسنگرد، جبههی نبرد حق علیه باطل یا هجوم ناگهانی و بیامان دشمن یکباره مشتعل شد و در نهایت همچون خونینشهر، بستان، قصرشیرین، سرپل ذهاب، شوش، دهلاویه و محلههای مسکونی اهواز، آبادان و دزفول جز ویرانهای از آنها بر جای نماند که در زیر آتش توپ، خمپاره، خمسه خمسه و موشکهای ناو مزدوران بعث به تلی از خاک و خانههایی مخروبه بدل شد.


شکست دشمن و تلفات سنگینی که از هر طرف و در هر جبهه به او وارد شد در مقابل پیروزی کوچکی نظیر اشغال خونین شهر بسیار بزرگ مینمود. شدت حملات برادران جان بر کف و رزمنده سپاه و بسیج و نیروهای دلاور زمینی و هوایی جمهوری اسلامی ایران و تمرکز آن بر نقاط مورد هجوم توسط دشمن باعث شد رژیم بعث عراق در جهنمی که خود به دست خودش آن را ایجاد کرده بود گرفتار آید و با این کار به تمام خیالهای خام او در مورد تصرف و پیروزیهای بعدی نیز خط بطلان کشیده شد.


شهر سوسنگرد یکی از راههای نفوذ و حائز اهمیتی بود که دشمن به خیال تصرف آن اقدام به اعزام نیروی مخصوص خود نمود و گزارشی که ذیلاً مشاهده میکنید تصویریست از دلاوریهای حماسهآفرینان بسیج، سپاه پاسداران و دیگر نیروهای مردمی که در مقابل نیروهای بعثی صدام شگفتی آفریدند.


سیمای سوسنگرد

اجساد بعثیان در گوشه و کنار شهر به صورت پراکنده پخش شده و تانکهای از کار افتادهی دشمن در طول جادهی اهواز - سوسنگرد و حتی در داخل شهر به چشم میخورند. نیروهای مردمی، بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تعداد بسیار قلیلی از جوانان شهر در داخل سوسنگرد، شهر را تحت کنترل دارند و اینها تنها نیرویی بودند که در این جبهه شجاعانه جنگیدند و صحنههای حماسهی کربلا را تکرار کردند.


سوسنگرد، خالی از سکنه و با نمایی جنگزده، تجلیگاه نبرد حق و باطل شاهد بود که چگونه 150 نفر از نیروهای مردمی که مسلح به سلاح سبکی چون ژ-3 و کلاشینکف بودند در برابر هجوم تانکهای دشمن 3 شبانهروز مقاومت کردند و سرانجام موفق شدند نیروی عظیم دشمن را به عقب برانند و شهر را از وجود منحوس بعثیان پاک سازند.


سنگینترین سلاح برادران رزمنده و مسلمان در جبهه سوسنگرد و در اوج درگیری و محاصره تنها دو خمپارهانداز 60 و 81 میلیمتری بود. اما به گفتهی برادران مبارز، این ژ-3 یا خمپاره نبود که عراقیها را وادار به فرار کرد بلکه الله اکبرهای شبانه در سنگرها و روحیهی بسیار قوی آنان بود که حماسه خلق کرد و نیروی بزرگ دشمن، مسلح به سلاحهای سنگین نظیر تانک، توپ و انواع مدرنترین سلاحهای رزمی را به عقب راند. در صورتی که حوزهی عمل حماسه آفرینان پاسدار تنها بین دو چهار راه و چند خیابان بین آن در مرکز شهر بوده است.


پیشروی و عقبنشینی

نیروهای مزدور صدام با هجوم ناگهانی موفق شدند شهر بیدفاع و خالی از سکنهی سوسنگرد را کاملاً محاصره کنند و از چهار طرف وارد شهر شوند. نیروهای مردمی، پاسدار و بسیج که بدون سازماندهی در داخل شهر پراکنده بودند بلافاصله در کنار هم شروع به تصمیمگیری برای چگونگی مقاومت در برابر مزدوران بعث کردند و یک لحظه سکون به همراه عدم وجود نیروی توپخانه و زرهی از جانب ارتش باعث شد که دشمن سریع وارد شهر شود و تلفات سنگینی به برادران رزمندهی در داخل شهر وارد کند.


پاسداران انقلاب و رزمندگان بسیج در داخل شهر آن هنگام که متوجه شدند کاملاً در محاصرهی دشمن قرار گرفتهاند و هیچ چارهای برای عقب راندن دشمن نیست، داخل سنگرها را به صورت افقی گود کرده و به حالت اتاقکهایی درآوردند که بتوانند در پناه آن از ترکشهای سوزان خمپاره و خمسه خمسهی دشمن در امان باشند. اما مزدوران وحشی بعثی با شناسایی این سنگرها، توپهای دوربرد خود را رو به زمین و در محل سنگرها نشانه گرفت و شلیک کرد و...


و به گفتهی یکی از پاسداران اسلام که در طول درگیری، محاصره و رهایی در جبهه حضور داشت میگفت: با هر شلیک دست و پا و سر بود که همراه با سنگ و خاک به هوا پرتاب میشد. این برادر شاهد بود که یکی از همسنگرانش چطور هدف گلولهی توپ دشمن واقع شد و از او جز تکه تکههای استخوانش چیزی بر جای نماند.
تاریکی هوا و حملات چریکی پاسداران به مواضع دشمن از جمله ضربات کوبندهای بود که در عقبنشینی دشمن نقش بسزائی داشت.


یکی دیگر از پاسداران میگفت: روز قبل از محاصره ما درخواست توپ و سلاح سنگین کرده بودیم ولی در جواب به ما گفته بودند که کار شما حملهی چریکی است و آنقدرها به سلاح سنگین احتیاجی ندارید!


اما به هر حال برادران رزمنده در جبههی سوسنگرد در این امر متفقالقول بودند که اگر نیروی توپخانهی ارتش جمهوری اسلامی ایران یک روز به تأخیر خود در وارد شدن به منطقه میافزود به هلاکت رسیدن 150 نفر باقیمانده پاسداران و برادران بسیج و همچنین تصرف کامل سوسنگرد قطعی بود.


برادران مبارز و غیور انقلاب اسلامی در جبههی سوسنگرد به هنگام محاصره توسط دشمن از لحاظ مواد غذایی و تدارکات جنگی و مهمات کاملاً در مضیقه بودند. آنان در حالی که سه روز متوالی در حلقهی محاصره قرار داشتند، بدون غذا و با مهماتی که تنها 8 ساعت مبارزه را تأمین میکرد شجاعانه جنگیدند و مزدوران بعث که از مقاومت این رزمندگان تیز چنگ به تنگ آمده بودند، با رسیدن توپخانهی ارتش جمهوری اسلامی، خشمگین و گرگ صفت، طریق عقبنشینی را در پیش گرفتند و پا به فرار گذاشتند.


عملیات هوایی

با عقبنشینی مزدوران بعث و استقرار مواضع توپخانهی ارتش هوانیروز وارد عمل شده و به کوبیدن موضع دشمن پرداختند و نیروی زرهی ارتش نیز موفق شد. در پناه حملات هوایی رزمندگان هوانیروز پیشرویهایی در اطراف سوسنگرد داشته باشد. با این همه برادران بسیج و سپاه پاسداران هنوز در خط مقدم جبهه سرگرم مبارزه با مزدوران بعث و عقب راندن آنها هستند.


عاشورا در جبهه

روحیهی برادران مبارز پاسدار و ارتشی در منطقه بسیار عالی و در سطحی مافوق تصور است. برادران پاسدار اعزامی از تبریز در جبههی سوسنگرد به هنگام ظهر، یعنی همان زمانی که سالارشان حسین تشنه لب شربت شهادت نوشید. در مدرسهای که دیوارهای آن بر اثر اصابت گلولهی خمپاره و خمسه خمسهی دشمن در هم فرو ریخته بود گرد هم آمده و با نوحههای عزا و سرودی کوبنده در حالی که فریاد ”یا حسین“ آنها در آسمان سوسنگرد طنین میافکند عزای سومین پیشوایشان را گرامی داشتند. همچنان که اهواز، آبادان، دزفول و سایر شهرهای استان خوزستان نیز شاهد برگزاری مراسم سوگواری حسین(ع) بودند.


کل یوم عاشورا، کل یوم کربلا

جبههی سوسنگرد در حالی که در زیر آتش مداوم خمپاره و خمسه خمسهی دشمن کافر، شهدایی جدید به انقلاب اسلامی ایران تقدیم میکرد، کربلای حسین را در اذهان زنده میساخت و عاشورای او را در خود متجلی میساخت. فریاد ”یا حسین، یا حسین“ و ”الله اکبر“ برادران پاسدار و بسیج با صدای انفجار خمپاره و توپ در هم میآمیخت در حالی که رزمندگان خمینی بر اثر اصابت ترکشهای خمپاره در کربلای سوسنگرد به شهادت میرسیدند اخبار روزنامهها و رادیو تلویزیون حاکی از نبرد ”تن به تن“ در این شهر بود.


برادر داود حلمزاده یکی دیگر از پاسداران اسلام در گفتگویی با خبرنگار اعزامی نشریهی پیام انقلاب، نبرد ”تن به تانک“ را در جبههی سوسنگرد این گونه بازگو نمود:


بیشتر از 200 نفر از پاسداران و بسیج در سوسنگرد باقی نمانده بود. برادرانی که در اطراف پل سوسنگرد مستقر بودند اکثراً به شهادت رسیدند. تانکهای عراقی از هر طرف وارد شهر شده بود و یکسرگرد که در آنجا بود به گروه ما گفت شما طرف غرب سوسنگرد را داشته باشید، ارتش هم از طرف دیگر وارد شده و به کمک هم بعثیها را به عقب میرانیم. تنها کاری که در این موقع از دست ما بر میآید ساختن سنگر در زیرزمینی بود که در همان جا  مستقر شدیم. اما بعد از مدتی ناگهان دیدیم که عراقیها در پشت سرمان هستند و متوجه شدیم که شهر محاصره شده و نیروی ارتش نیز در کار نبوده است. به هر حال ما با همین عدهی کم داخل شهر و در محاصرهی تانکهای عراقی به مقاومت پرداختیم. آنها که موضع ما را شناسایی کرده بودند با تمام قوا ما را کوبیدند و یکی از دوستان خودم در کنار من به شهادت رسید. در آن روز خیلی از بچهها به شهادت رسیدند. عراقیها حتی برای یک نفر توپ شلیک میکردند. به هر حال ما سه شبانهروز در محاصرهی عراقیها جنگیدیم و اگر توپخانهی ارتش چند روز زودتر یعنی همان موقع که نیروهای عراقی به طرف سوسنگرد پیشروی میکردند میرسید هیچ وقت سوسنگرد به این شکل در نمیآمد. به هر حال همان شبی که ما در سنگرهایمان، خودمان را از شر توپها و خمپارههای دشمن در امان نگه میداشتیم رادیو اعلام کرد که در سوسنگرد نبرد تن به تن آغاز شد و اینجا بود که برادران بلند بلند خندیدند!

در رابطه با همکاری ارتش و پاسداران در جبههی سوسنگرد برادر دیگری میگفت اگر ارتش باشد خوب است ولی نیست، یا اگر میآیند خیلی دیر است. نمونهی آن در همین سوسنگرد یا خونین شهر بود که شاهدش بودیم. در خونین شهر دیر رسیدن نیروی توپخانه باعث شد که عراقیها شدیداً پیشروی کنند. در سوسنگرد باز هم شاهد همین مسئله بودیم. اما وقتی برادران ارتشی در محل هستند به دلیل سلاحهای سنگینی که دارند بهتر میتوانند از نظر نظامی دشمن را عقب برانند. حتی در سوسنگرد وقتی بعد از تمامی مسائل مذکور و کشته شدن آن همه از برادران رشید و رزمندهی پاسدار و بسیج ارتش رسیدیم، نیروهای عراقی عقب نشستند. ولی در همان جا که در اولین روز رسیدن ارتش عقب رفتند. ماندند و تکان نخوردند و خود را برای حملهی بعدی آماده کردند.


ستون پنجم

وجود ستون پنجم دشمن در تمامی جبهههای جنگ به خوبی محسوس است و در جبههی سوسنگرد نیز سومین عامل مهم در پیشروی عراقیها، ستون پنجم بود. در همین رابطه دو نفر از جیرهخواران رژیم بعث که به عنوان ستون پنجم دشمن فعالیت چشمگیری در سوسنگرد داشتند دستگیر شدند و تحقیق روی آنها و شناسایی دیگر عاملین ستون پنجم آغاز شد. هنگامی که از برادران مبارز در رابطه با این گونه عوامل دشمن سئوال میشد اکثراً روی مشکل شناسایی آنها متفقالنظر بودند، چرا که اینها بیشتر، از مردم عادی بوده و در لباس محلی فعالیت میکردند و شناختن آنها با این نحو بسیار مشکل دست.


منبع: پیام انقلاب شماره بیست و یکم 12 آذرماه 1359

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار