به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، مراسم تاجگذاری چارلز سوم، پادشاه انگلیس و همسرش به عنوان ملکه در کلیسای وست مینیستر لندن با پوشش خبری و رسانهای بسیار گسترده برگزار شد و مانند مراسم مرگ ملکه الیزابت، مخاطبان بی شماری از سراسر جهان آن را نظاره کردند.
انگلستان درصدد است با بزک کردن چهره خاندان سلطنتی، افکار عمومی جهان را از سابقه ننگین استعماری اش منحرف کند؛ سابقهای که به دلیل سالها چپاول ثروت و کشتار مردم کشورهای جهان، چه در دوران استعمار و چه بعد از آن تاکنون به قدری تیره و تار شده است که ترمیم آن بسیار دشوار به نظر میآید.
کشورمان نیز در کنار بسیاری دیگر از کشورها، از سیاستهای استعماری و استثماری انگلیس لطمه دیده و تاریخ معاصر از نقاط تاریک شرارتهای انگلستان و مهرههای وابسته به آنها پر است. پوشش رسانهای با ماهیت بزک کردن چهره خاندان پادشاهی انگلیس در کنار تشریفات اغوا کننده این مراسم انگیزهای شد تا ماهیت واقعی سلطنت در انگستان نشان داده و بر سه مورد از بی شمار خباثتهای انگلیس علیه ایران تمرکز شود.
قحطی بزرگ
ابعاد فاجعه قحطی به حدی دردناک است که عدهای آن را «نسلکشی بزرگ ایرانیان» قلمداد میکنند. سلسله حوادث بینالمللی و داخلی سبب شد در فاصله سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی میلیونها ایرانی بر اثر بروز قحطی به طرز فجیعی جان خود را از دست بدهند.
استبداد داخلی و استعمار خارجی در کنار زوال سرمایه اجتماعی مهمترین عواملی بودند که موجب بروز فاجعه در ایران شدند؛ احمد شاه قاجار در عوض مدیریت بحران و تلاش برای رساندن آذوقه به مردم، خود به بزرگترین احتکارکننده غلات بدل شده بود.
نقش انگلستان در بروز و تداوم قحطی بزرگ ایران بسیار قابل توجه است؛ آنها با محاصره بنادر، مانع از رسیدن آذوقه به ایران میشدند و گندم و جوی مورد نیاز مردم را برای مصرف سربازان انگلیسی جمعآوری و انبار میکردند. از نظر انگلیس، قحطی بهترین فرصت برای نابودی ایران و تکه تکه کردن کشور بود. آنها «نسلکشی درمانی» را برای خلاص شدن همیشگی خود از ایران مناسب دیده بودند و مرگ و نابودی ایرانیان را انتظار میکشیدند.
قحطی بزرگ واقعه تاریخی عبرت آموزی که به تنهایی گویای اهداف و عملکرد استعمار سیاه انگلستان در ایران است. با وجود این، در کتب درسی، هنر، ادبیات و حتی در تاریخنگاری معاصر به وقایع آن توجهی نشده است. فیلم «یتیم خانه ایران» شاید از معدود آثاری است که درباره قحطی بزرگ ایران ساخته شد و جا دارد آموزههای این واقعه تاریخی به طور جدیتری تبیین شود تا اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان با دشمنیهای انگلیس علیه ایران بیشتر آشنا شوند.
کودتای چکمه
برخلاف واقعه قحطی بزرگ، درباره کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که موجب شکست نهضت ملی شدن نفت ایران شد، بسیار صحبت شده است؛ اما از منظری دیگر، آثار فجیع کودتا از جنبههای زیر قابل توجه است:
نخست، اینکه کودتای ۲۸ مرداد موجب از دست رفتن امکان مهار استبداد سیاسی و ایجاد نظام سیاسی مردم سالارانه در ایران شد. با روی کار آمدن رضا شاه و برقراری دیکتاتوری به وسیله وی، دستاوردهای مشروطه که خون بهای مبارزان راه آزادی بود از میان رفت.
بعد از شهریور ۱۳۲۰ و خلأ قدرت به وجود آمده، برای نخستینبار مجلس در جایگاه واقعی خود به انتخاب نخست وزیر مبادرت کرد و قانون اساسی مشروطه بالاخره اجرایی شد. با کودتای چکمه و سقوط دولت مصدق، کشور دوباره دچار دیکتاتوری خشن و بیرحمی شد که بیست و پنج سال بر ایران سایه افکند و همه مظاهر آزادی سیاسی را یکی پس از دیگری از میان برد.
دوم، اینکه بلایی که سر توسعه سیاسی ایران آمد، مشابه کودتای آمریکایی ژنرال پینوشه علیه دولت مردمی سالوادور آلنده در شیلی بود؛ با این تفاوت که کودتا در ایران برای غارت نفت و در شیلی برای جلوگیری از ملی شدن صنعت مس این کشور رخ داد.
سوم، اینکه انگلیس نشان داد اگر پای غارت منابع ملی کشورها در میان باشد، کوچکترین ارزشی برای شعار دموکراسی خواهی و حقوق بشر قائل نخواهد بود. علاوه بر این، در جریان کودتای ۲۸ مرداد، انگلستان آمریکا را نیز قانع به همکاری با خود کرد و این، فتح بابی برای ورود مداخله جویانه آمریکا به مسائل ایران بود.
در واقع انگلستان برای نخستینبار پای آمریکا را برای اِعمال سلطه در ایران باز کرد. انگلیسیها بعد از جنگ جهانی دوم و کاهش قدرت آنها در صحنه بینالمللی، سیاست روباه گونهای در پیش گرفتند که مبتنی بر اتکا بر قدرت سخت آمریکا در کنار ایفای نقش پشت پرده فریبکارانه خود بود.
انگلستان با کمبود منابع و محدودیت در کشاورزی مواجه است، به نحوی که بدون واردات چند ماهی بیشتر دوام نمیآورد. همین موضوع موجب شده است از سه قرن پیش تاکنون با تکیه بر قدرت نیروی دریایی و انباشت ثروت دیگر کشورها به چپاول جهان دست بزند.
کودتای ۲۸ مرداد را شاید بتوان نخستین مورد از همکاری آمریکا با انگلستان در ایجاد استعمار جدید در جهان به شمار آورد. همکاری دوجانبهای که منشاء جنایتهای بی شماری در جهان شد و همچنان در قالبهای جدیدی ادامه یافته است.
جنگ تبلیغاتی و رسانهای
شاید از میان دشمنیهای انگلستان علیه ایران، جنگ تبلیغاتی و رسانهای چندان مهم به نظر نیاید، اما با نگاهی دقیقتر میتوان قدرت تخریب عملیات روانی درازمدت علیه یک جامعه را درک کرد، به نحوی که میزان خسارتهای ناشی از آن کمتر از عملیات نظامی نیست.
انگلستان از دیرباز با در اختیار داشتن بنگاه سخن پراکنی بی. بی. سی اهداف سیاست خارجی خود را با دیپلماسی رسانهای پیش میبرده است. از سال ۱۳۸۸ و با تأسیس تلویزیون بی. بی. سی فارسی این موضوع به طور تخصصی و با شدت بیشتری دنبال شد.
در سالهای اخیر لندن به مرکز اصلی استقرار رسانههای ضد ایرانی تبدیل شده است. وظیفه اصلی این رسانهها که تحت حمایت دولت انگلستان قرار دارد و با بودجه کلانی از سوی دشمنان ایران تأمین میشود، این محورهاست:
۱-ایجاد فضای یأس، سرخوردگی و ناامیدی میان مردم به ویژه جوانان، زنان و تحصیلکردهها
۲-گسترش شکاف میان مردم و حاکمیت باهدف تضعیف حاکمیت ملی
۳-ظرفیتسازی برای ایجاد ناآرامی، اغتشاش و اعتصاب در ایران با هدف بر هم زدن امنیت و ثبات داخلی
۴-سیاهنمایی، شایعه پراکنی و نشر اخبار دروغ برای ایجاد التهاب در جامعه
۵-تهی کردن مردم از هویت اسلامی و ایرانی خود و جایگزینی با هویت و سبک زندگی غربی
۶-بزرگنمایی مشکلات کشور و کوچک نمایی نقاط قوت و دستاوردها در راستای تخریب روحیه ملی و کاهش اعتماد به نفس
۷-پیشبرد اهداف دیپلماسی عمومی انگلیس در ایران و آماده سازی افکار عمومی برای پذیرش سیاستهای رسمی وزارت امور خارجه انگلستان به وسیله مردم ایران.
کمتر کشوری مانند انگلستان در دنیا دیده میشود که این تعداد رسانههای معاند با کشور دیگری را در خود جا بدهد و به ادامه فعالیت و گسترش آنها کمک کند. اعلام جنگ رسانهای به جمهوری اسلامی ایران به وسیله انگلیس در حالی است که آنها در پوشش موضوعاتی مانند آزادی بیان و آزادی فعالیت رسانهها، کنترل و هدایت افکار و اذهان مردم ایران را نشانه رفتهاند.
در هر صورت شرح کامل شرارتهای انگلستان در ایران نیازمند فرصت گستردهای است، ولی هدف از مرور اجمالی موارد یاد شده، یادآوری این نکته است که هر چقدر انگلستان تلاش کند با دیپلماسی رسانهای چهرهای بزک کرده از خاندان سلطنتی نشان دهد، ارجاع به جنایتهای تاریخی انگلستان مانع از تحقق این هدف خواهد شد. آنچه اهمیت دارد، یادآوری مداوم این جنایتها در قالب تولیدات فرهنگی و رسانهای است تا افکار عمومی هر چه بیشتر در جریان تاریخچه آنها قرار بگیرند.
منبع: راهبرد معاصر
انتهای پیام/ ۱۳۴۴