شهیدی که «علمدار خرمشهر» شد

شهید لرستانی «نظرعلی بهاروند» در فتح خرمشهر پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران را بر فراز گنبد مسجد جامع خرمشهر نصب کرد و به «علمدار خرمشهر» ملقب شد.
کد خبر: ۵۹۰۱۱۹
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۰ - 19May 2023

شهیدی که «علمدار خرمشهر» شدبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «علمدار خرمشهر» عنوانی است برای شهید لرستانی «نظرعلی بهاروند» که در گمنامی جاودانه شد؛ شهیدی که در فتح خرمشهر پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران را بر فراز گنبد مسجد جامع خرمشهر نصب کرد.

نظرعلی بهاروند فرزند علی‎محمد بهاروند در پنجم خردادماه سال ۱۳۴۳ در روستای دارایی از توابع شهرستان خرم‌آباد دیده به جهان گشود، پدرش کشاورز و دامدار بود و زندگی قشلاقی و ییلاقی او سختی‌های خاص خود را پیش رو داشت.

نظرعلی وقتی به سن شش سالگی رسید جهت تحصیل در مدرسه ثبت‌نام کرد و در مدرسه چادرنشینی و عشایری شروع به درس خواندن نمود و تا پنجم ابتدایی درس خواند و دوره ابتدایی را در حال کوچ‌رو و عشایری ادامه داد و پس از آن وارد دوره راهنمایی شد.

دیگر ناچار و مجبور بود که جهت ادامه تحصیل به شهر یا روستای محل سکونت خود بیاید و از آنجا که خیلی از عشایر در شهر و روستا سرپناه و جایی برای خود نداشتند مجبور بودند بچه‌هایشان را به اقوام و فامیل‌هایی که در شهر یا روستا بودند بسپارند و شهید گرانقدر نیز از این‌گونه بچه‌ها بود.

از آنجایی که شهید از همان کودکی غیرت و جوانمردی در وجودش جاری و ساری بود توانست این‌گونه مشکلات و معضلات و دوری از پدر و مادر و خانواده را تحمل کند و درس خواندن را به نحواحسن به انجام برساند و همیشه ازجمله دانش‌آموزان موفق و پیروز میدان باشد و نتیجه زحمات خود را در پایان سال با حلاوت و شیرینی نمایان و ظاهر کند و دل پدر و مادر و خانواده خود را در این زمینه شاد نماید.

او هر موقع که سالتحصیلی را تمام می‌کرد در کنار خانواده مشغول به کار و زندگی می‎شد و دوشادوش پدر و دیگر اعضای خانواده زندگی را ادامه می‎داد و به کار‌های کشاورزی و دامداری که جزو اصلی زندگی روزمره این خانواده بود اهتمام می‎ورزید و پدر خانواده با وجود چنین فرزندی احساس نگرانی و اضطراب را در دل خود راه نمی‌داد و با عشق و علاقه زندگی را سپری نمود و حتی به همسایگان و دوستان هم مدد و کمک را دریغ نمی‎کرد و با روحیه عالی و اخلاق و منشی مردمی در بین اجتماع حضور داشت چنانچه در سن نوجوانی شروع به نماز خواندن و روزه گرفتن کرد و همیشه به نماز اول وقت اهمیت می‌داد و در اولین فرصت نماز را به جا می‎آورد و سعی می‌کرد که دوستان و خانواده را هم به نماز دعوت کند و مایه ترغیب و تشویق آن‌ها باشد، گاهی آن‌ها را در کنار خود جمع می‎کرد و به آن‌ها نماز آموزش می‎داد و آن‌ها را تشویق به یادگیری می‎کرد که «شما خیلی خوب یاد گرفتید آفرین بر شما» و با این لحن توانست خیلی از مردم عادی و عوام را با نماز آشنا کند.

پایان دوران دبیرستان نظرعلی مصادف شد با آغاز انقلاب اسلامی، از بدو ورود امام خمینی (ره) به میهن علاقه خود را نسبت به امام امت و ولی‎امر مسلمین جهان نشان داد و دوست داشت که از خادمان و نیرو‌های خدوم امام راحل باشد و خلاصه تاب و بی‌قراری او را به خدمت بسیج درآورد که این عشق و علاقه او را رهسپار جبهه‌های حق علیه باطل کرد و در عملیات‌های مختلف ایفای نقش نمود و پا به پای دیگر همرزمان خود در جبهه با دشمن بعثی جنگید تا اینکه در عملیات بیت‌المقدس در ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۱ یعنی در ۲۱ رمضان در منطقه شلمچه در حین عملیات ترکش خمپاره در ناحیه کمر به ایشان اصابت می‌کند و مجروح می‎شود.

به نقل یکی از همرزمانش که می‌خواهند او را به پشت جبهه انتقال بدهند قبول نمی‌کند و می‎گوید من را بگذارید و بروید تا مانع پیش روی شما نشوم تا اینکه جام شهادت می‌نوشد و به آرزویش می‎رسد، وی همیشه دوست داشت که در ایثار و سختی باشد و دوستانش در رفاه و راحتی باشند.

خصوصیات اخلاقی شهید نظرعلی بهاروند

در عملیات آزادسازی خرمشهر اولین رزمنده‌ای بود که پرچم جمهوری اسلامی را بر گنبد مسجد جامع خرمشهر نصب نمود و این از افتخارات و جانفشانی این شهید گرانقدر محسوب می‎شود هر موقع از جبهه برمی‌گشت به تمامی اقوام و فامیل سرکشی می‌کرد و آن‌ها را به نظام و انقلاب و امام خمینی (ره) تشویق و علاقه‌مند می‌کرد و همیشه می‌گفت: «شهید نظر می‌کند به وجه‌الله».

توصیه‌اش به پدر و مادر و برادران و خواهرانش این بود که اگر من شهید شدم، نگران نباشید و غصه نخورید و افتخار کنید که به خانواده شهدا و ایثارگران پیوسته‌اید و از شما می‎خواهم که این راه خدایی الهی و انسانی را ادامه دهید و یک لحظه هم در پیشرفت و ترقی و مدد به جمهوری اسلامی کوتاه نیایید چراکه جنگ در راه خدا و ستیز با کفار است و هر کس از این جهاد و شهادت کوتاه بیاید بدانید که خیانت نموده و در روز رستاخیز و قیامت باید جوابگو باشد، زیرا ملتی که شهادت دارند اسارت ندارند و همیشه سربلندی، عزت، اقتدار، ایمان به خدا و جایگاه رفیع و بلند خواهند داشت.

علاقه این جوان گرانقدر این بود که کتاب‌های نهج‌البلاغه را همیشه مطالعه و نکات برجسته و مفهوم به دست آمده را برای جمع تعریف و تفسیر می‎کرد اهل نماز و روزه بود و خواهران و برادران و دیگران را به نماز و روزه تشویق می‌کرد و خود جلوی جمع ایستاده و شروع به نماز خواندن می‎کرد با صدای بلند تا دیگران هم بشنوند و هم یاد بگیرند و آهسته آهسته نماز را آموزش می‎داد تا یاد بگیرند همیشه شهدا را این‌گونه توصیف می‌کرد که کسانی که در راه خدا شهید می‌شوند نمرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگار مهربان خود روزی می‎خورند.

شهید نظرعلی بهاروند همیشه آموزه‌های دینی و اعتقادی خود را با کمال متانت و بزرگی برای دوستان و هم‌نوعان خود به زیبایی و روشنایی و با لحنی شیوا و ساده توصیف و از راه‌ها و اسلوب‌های شیرین خود آن‌ها را به وجد و شادی می‎آورد.

در فرازی از وصیت‌نامه شهید نظرعلی بهاروند آمده است: «پدر و مادر مهربانم می‌دانم که هر پدر و مادری دل در آرزوی فرزندش دارد و می‎خواهد که فرزندش بهترین و شایسته‌ترین باشد و همیشه خیر و صلاح فرزندانش را می‎خواهد همان‌طور که می‎دانید ما در کشور و آب و خاکی متولد شده‌ایم که این آب و خاک با نام محمدی (ص) آغشته شده است و آداب و رسوم مسلمانی ایجاب می‎کند که هرگاه بیگانه‌ای به خاک و آب سرزمینت دست‌درازی کرد همه باید بسیج شویم و در راه میهن و خاک خود جانفشانی و ایثار کنیم و تا لحظه شهادت آرام ننشینیم و حاضر نشویم که یک وجب از خاک پاک میهن اسلامی‌مان به دست دشمن بیفتد و باید با تمام توان و جان از خاک وطن‌مان پاسداری و پایمردی کنیم.

بدانید که این انقلاب از دوران امام حسین (ع) شروع شده و تا زمان انقلاب حضرت مهدی (عج) ادامه دارد و ما جوانان ایران اسلامی تا آخرین قطره‌های خون که در وجودمان جاری و ساری است دست از انقلاب اسلامی ایران برنمی‎داریم و به قیمت جان‌مان از آن حفاظت و نگهداری می‎کنیم چرا که ما رهروان حسینی و اسلام ناب محمدی (ص) هستیم.

وصیت اینجانب به پدر، مادر، برادران و خواهرانم این است که اگر این توفیق الهی نصیب من شد که بتوانم در راه امام حسین (ع) شهید شوم از شما خواهش می‌کنم که ذره‌ای ناراحت نباشید، چون شهید شدن در راه اسلام و در راه امام حسین (ع) شانس و بخت هر کسی نمی‎باشد چراکه باید سعادتی و نصیبی در آن باشد و هرگاه که این سعادت نصیب من شد دوست دارم که با آوردن پیکر من به زادگاهم که همان روستای دارایی می‎باشد به خاک سپرده شوم تا برای پدر و مادرم ایجاد زحمت نشود و به‌راحتی بر سر مزار من بیایند و آرام بگیرند.»

منبع: ایسنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها