به گزارش دفاعپرس از مشهد، حجتالاسلام «سید علىاکبر ابوترابی» در سال ۱۳۱۸ در شهر مقدس قم متولد شد. تحصیلات ابتدایى تا پایان دوره دبیرستان را با موفقیت سپرى کرد و در سال ۱۳۳۶، موفق به اخذ دیپلم ریاضى شد. پس از اخذ دیپلم جهت تحصیل در امور دینی در سال ۱۳۳۷ به مشهد عزیمت کرد و در مدرسه نواب اقامت شد.
آن مجاهد خستگىناپذیر، سرانجام در دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در حالى که همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد و زیارت حضرت ثامنالحجج (ع) بودند، در جاده سبزوار به نیشابور، براثر تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاک به افلاک پرکشیده و به لقاءالله پیوست.
سید آزادگان پس از تشییع در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا (ع) غرفه ۲۴ به خاک سپرده شد.
به مناسبت فرارسیدن سالگرد ارتحال حجتالاسلام «سید علیاکبر ابوترابی» به بخشهای دیگر زندگی پر افتخار «سید آزادگان» میپردازیم.
فصل اول: جهاد
او را باید با شهیدان اندرزگو و چمران شناخت، و در میان علمای قزوین جستجو کرد، آنجایی که تحصیل در مدرسه نواب و سکونت در حجرهای محقر را بر تحصیل در بهترین کشورهای اروپایی ترجیح میدهد، نامش در میان چهرههای برجسته انقلاب شکوهمند اسلامی و نهضت فدائیان اسلام به زیبایی میدرخشد، حضورش در جریان قیام ۱۵ خرداد محسوس بود و امام خمینی (ره) را در تبعیدگاهش در نجف اشرف ملاقات کرد، با اوجگیری و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی خود را به شهر و دیار خود میرساند تا ایفاگر نقش محوری خود در پیروزی انقلاب اسلامی باشد. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و با شروع تجاوز عراق به کشورمان هنوز گرد و غبار اولین حملات صدام به کشور فروکش نکرده بود که از قزوین با لباس رزم، رو به سوی جبهه آورد و در کنار شهید دکتر «مصطفی چمران» در ستاد جنگهای نامنظم به سازماندهی نیروهای مردمی پرداختند و شخصاً به مأموریتهای شناسایی رزمی و دشوار میرفت. آزادی منطقه پرحادثه و خطرناک «دُبِّ حردان» به فرماندهی وی در رأس یک گروه متشکل از یکصد رزمنده سر از پا نشناخته، یکی از اقدامات اوست.
روز ۲۶ آذر سال ۱۳۵۹ برای تکمیل شناسایی قبلی خود به مأموریت در منطقه تپههای الله اکبر میرود تا نیروهای ستاد جنگهای نامنظم آماده یک عملیات گسترده شوند، اما بر اثر اشتباه یک نفر از همراهانش، در حالی که هفت کیلومتر از نیروهای خودی دور شده و تا فاصله ۲۰۰ متری دشمن پیشروی کرده بودند، در بازگشت، مورد شناسایی دشمن قرار گرفته و در حالیکه خود میتوانست از دام دشمن رها شود و بگریزد، به دلیل تلاش برای نجات همرزم خود که در نقطهای دورتر قرار داشت خود در دام دشمن اسیر میشود در حالیکه خبر شهادت او در کشور منتشر شده و حتی مجالس ختمی هم برایش برگزار، اما راز اسارتش خیلی زود بر ملا میشود و اینجا اولین فصل پر ماجرای زندگی این عالم وارسته به پایان رسیده و خود را برای ورد به فصل دوم پرافتخار مجاهدتهایش آماده میکند.
فصل دوم: اسارت
در تاریخ پرافتخار آزادگان سرافراز، تنها نامی که همواره مثل ستارهای میدرخشد نام و یاد سید آزادگان مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی است، کسی که میتوانست در دوره اسارت به استراحت بپردازد اما خود را سپر بلای آزادگان ساخت و وجود خود را آماج آزار و شکنجههای رژیم بعث عراق ساخت تا بتواند در این دوران بسیار سخت و نفسگیر مرحمی بر آلام و مشکلات اسرا باشد. همان شخصیتی که در دوران اسارت شمع محفل آزادگان بود، همان عزیزی که دشمن بعثی خود را در حالیکه اسیر دستانش بود از اوج قدرت به حضیض ذلت کشاند و با رفتار خود زبان دشمنانش را به ستایش خود گویا کرد. همان کسی که برای خودش نسخه شکنجه میپیچید و اجرای آنرا به دشمنانش توصیه میکرد تا بتواند در سایه آن به اردوگاههای مختلف نقل مکان نماید و چراغ راه بقیه آزادگان عزیز باشد تا آنها با اقدامات هیجانی، خود و دیگران را با خطر مواجه نسازند.
آری ابوترابی امروز همچنان زنده است چون در مجموعه فرهنگی که از خود به یادگار گذاشت، اهداف و برنامههای ارزشمند دوران پر برکت حیاتش در توجه به آزادگان و ثبت و ضبط خاطرات و افتخارات آنها همچنان ساری و جاری است و آزادگان همچون نگینی در تاریخ پرافتخار این سرزمین به زیبایی میدرخشند.
فصل سوم: آزادی
آزادگان در ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ به وطن بازگشتند و در این بازگشت پرافتخار مرحوم ابوترابی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی ملقب به «سید آزادگان» شد و با حکم ایشان در جایگاه نماینده ولی فقیه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعی خویش را به کار بست تا آزادگان، مایه عزت و تقویت نظام جمهوری اسلامی باشند.
آزادی از اسارت پس از ۱۰ سال پرماجرا او را متوقف نکرد و ترجیح داد بجای استراحت و رسیدگی به زندگی شخصی خود باز هم در خدمت آزادگان باشد. ابوترابی دوران پس از اسارت را در کنار مصیبتزدگان، بر بالین بیماران و افراد ناتوان، در مجالس دعا و معنویت، در حال سرکشی و تفقد از آزادگان و جانبازان و ایثارگران و پیگیری دردها و مشکلات آنان گذراند و برای خدمت به بندگان خدا، لحظهای را از دست نداد.
سفرهای شبانه روزی به شهرها و روستاهای کشور و رسیدگی به حال دردمندان و نیازمندان، روش همیشگی او بود. بیشتر ایام را در این مدت حدود ده سال پس از آزادی، در حال روزه سپری کرد و از خواب خود کم نمود تا شبها نیز به سراغ نیازمندان گمنام برود. وی پس از این که از اسارت آزاد شد، همه مشکلات آزادگان را خود به دوش کشید تا این بار، از دوش نظام اسلامی برداشته شود.
در دوره چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی با رأی بالای مردم قدرشناس تهران، به عنوان نفر دوم و سوم به مجلس راه یافت و در خانه ملت، با نطقهای خود، مسئولان و کارگزاران نظام را دعوت به رعایت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزشهای دینی نمود.
فصل چهارم: عروج
عشق به خدا و معصومین (ع) در سراسر حیات معنوی وروحانی مرحوم ابوترابی موج میزد و همین عشق او را لحظه به لحظه به دیدار دوست نزدیکتر میکرد، او عاشق سفر بود و پس از آزادی بارها هرولهکنان با پای پیاده فاصلههای حرم تا حرم را طی کرد، پیادهرویهایی از حرم امام خمینی (ره) تا حرم حضرت معصومه (س)، از تنگه مرصاد تا مرز خسروی که بیش از شصت هزار نفر او را همراهی میکردند، از حرم امام خمینی (ره) تا حرم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و سرانجام از این سفرها برای خود نردبانی بسوی بهشت ساخت تا جایی که دیگر زمین گنجایش ظرفیت او را از دست داد و در آخرین سفر خود آن مجاهد خستگیناپذیر در دوازدهم خرداد ۱۳۷۹ در حالی که به همراه پدر بزرگوارشان آیت الله حاج سید عباس ابوترابی عازم مشهد و زیارت حرم حضرت امام ثامنالحجج (ع) بودند، در مسیر راه سبزوار و نیشابور، آسمانی شدند.
از راز واقعی زندگی و ارتحال حجتالاسلام ابوترابی فقط خدا آگاه است اما قطعا تصادفی نیست که سید آزادگان در سال ۴۹ زندانی ساواک میشود، سال ۵۹ به اسارت رژیم بعث عراق در میآید، سال ۶۹ آزاد و در نهایت در سال ۷۸ به آزادی واقعی رسیده و روحش تا اعلی علیین به پرواز درآمد و نکته جالب این حوادث تکرار آنها دقیقا با فاصله ۱۹ سال و همزمان با دهه آخر صفر و مقارن با ایام رحلت نبی اکرم (ص) و شهادت امام رضا (ع) بوده است.
فصل پنجم: تولد دوباره با میراثی ماندگار
ویژگی انسانهای بزرگی چون مرحوم ابوترابی این است که افق نگاهشان در زندگی فانی دنیا بسیار بزرگتر از آنست که با مرگ متوقف شوند، تلاش آنها در دنیا مقدمهای است برای جاودانگی آنها، مرحوم ابوترابی پس از اسارت همه تلاش خود را متوجه آزادگان عزیز نمود و در این مسیر دغدغههایش را به سمت اقدامات زیربنایی فرهنگی برد تا اندوختههای ارزشمند حاصل از اردوگاههای عراق که با خون شهدای غریب اسارت و جانبازی و صدمات روحی و جسمی آزادگان عزیز بدست آمده بود در شبیخون بیرحمانه فرهنگی دشمن به تاراج نرود و در سالهای آخر عمر شریفش سنگ بنای موسسهای فرهنگی را برای آزادگان عزیز بنیانگذاری کرد تا نیمه پنهان دفاع مقدس تا ابد مخفی نماند و به توصیه معمار کبیر انقلاب حضرت روح الله (ره) عمل کرد آنجا که در وصیتنامه خود فرمود: «نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند..»
در مظلومیت آزادگان که نیمه پنهان دفاع مقدس هستند همین بس که عراقیها شناخت بهتر و کاملتری از آن شخصیت کمنظیر دوره معاصر دارند. آزادهای پیدا نمیشود که وقتی از خاطرات اسارتش میگوید و مرحوم ابوترابی را درک کرده باشد نامی از او نبرد و خاطره خوشی از او نداشته باشد. محال است نام آزادگان بر دل و زبان کسی جاری شود اما مرحوم ابوترابی بخاطر نیاید. او از اسارت برای خود پر پروازی ساخت که او را بر اوج فضایل وکرامتهای انسانی به پرواز درآورد، لحظهلحظه اسارت او سرشار از خاطرات نابی است که در باب فضایل آن عزیز ثبت و ضبط و انتشار یافته است.
انتهای پیام/