گروه سایر رسانههای دفاعپرس - حجتالاسلام «مجتبی عرب» دبیر بنیاد نهضت در یادداشتی ضمن بیان اهمیت شناخت منظومه اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی، به تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی پرداخت در ادامه مشروح این نوشتار را مطالعه میکنید:
امکان کنشگری مؤثر مشروط به تأثیر از مکتب سیاسی امام خمینی (ره) است
پس از گذشت ۴۴ سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی که باید واحده مردم ایران و به هدایت و رهبری امام بزرگوارمان رقم خورد، نظام برآمده از انقلاب مردمی و اسلامی سال ۵۷، با وجود تلاش همه جانبه نیروهای مؤمن انقلابی با چالشها و مسائل بنیادینی روبروست. در طول این سالیان گروهها و جریانات مختلفی در راستای بهبود اوضاع اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی حرکت کردهاند و بسیاری نیز گامهای موثری در این جهت برداشتهاند.
آنچه از مجموعه تحرکات جبهه انقلاب در طول این سالیان به چشم میخورد، به خوبی نشان میدهد، مادامی که مکتب سیاسی حضرت امام (ره) در شخصیت نیروهای حزباللهی، مثل یک سیستم عامل و دستگاه فکری نصب نشده باشد، امکان کنشگری موثر در هیچ عرصهای برای آنها فراهم نخواهد شد. در توضیح این ادعا، مراجعه به بیانی از رهبر معظم انقلاب بسیار راه گشاست. حضرت آقا در ۱۴ خرداد سال ۹۳ میفرمایند:
باید نقشه معمار را بدانیم
«ما برای اینکه راه را درست برویم، باید نقشه معمار را بدانیم. اگر در یک بنای متعارف معمولی، نقشه در اختیار نباشد، نقشه اصلی معلوم نباشد، سازندگان و بنّایان هرچه هم چیرهدست باشند، ممکن است اشتباه کنند؛ باید نقشه اصلی را دانست تا بتوان بر اساس آن نقشه اصلی، اگر هنری در سازندگی و در احیاء هست، آن را بهکار برد. نقشه او نقشهای نبود که فقط از ذهن انسان صادر شود، قطعاً مؤیّدمنعندالله بود، خود امام بزرگوار این را میدانست و به آن معترف بود، خود او میگفت آنچه پیش آمده است با دست قدرت الهی است و درست فهمیده بود و چشم بصیر و بینای او درست دیده بود. ما مواظب باشیم، آن نقشه را بشناسیم تا بتوانیم راه را ادامه بدهیم. اگر نقشه را ندانستیم، زاویه پیدا میکنیم؛ وقتی زاویه پیدا شد، روزبهروز هرچه پیش برویم، از راه اصلی و صراط مستقیم دور میشویم؛ وقتی از صراط مستقیم دور شدیم، از هدفها دور میشویم، به هدفها نمیرسیم و برای اینکه به هدف برسیم، باید راه را گم نکنیم و برای اینکه راه را گم نکنیم، باید نقشه اصلی و اساسی، جلوی چشم ما باشد، آن را بشناسیم و بدانیم.»
انحراف از مسیر در صورت ناآشنایی با منظومه فکری حضرت روحالله
شاید تاکنون در ذهن بسیاری از مخاطبان این یادداشت، مکتب امام به مثابه یک نقشه راه مطرح نبوده باشد. چه بسا درحد کلیاتی ذهنی یا مشابه چیزی که در اصول عقاید در دبیرستان و دانشگاه دیدهایم به نظرتان آمده است. اما میبینیم که دیدبان انقلاب اسلامی چنین نگاهی ندارد و مکتب سیاسی امام راحل را، نقشهٔ راهی میداند که فقدان آن میتواند موجب انحرافات اساسی شود و عملاً همانطور که ذکر شد، امکان کنشگری مؤثر در تمامی عرصهها را از انسانها و تشکلها خواهد گرفت.
اگر از مکتب سیاسی امام سخن میگوییم بدان معناست که یک دستگاه منتظم از اعتقادات و ایمانها، ضروری برای حرکت حقیقی در مسیر سلوک و زندگی فردی، خانوادگی، تشکیلاتی و اجتماعی که مانند دین همهاش سیاسی است و سیاستش همه دینی. برای آنکه سرّ آن کلمات آقا را بفهمیم و صرفاً از سر تعبد نپذیریم، لازم است تا به گوشهای از اصول مکتب امام (ره) و تأثیرات عمیقش بر مسائل امروز نظام اسلامی بپردازیم. به جرأت میتوان گفت که در میان اصول مکتب امام (ره)، آن اصلی که نقش محوری داشته و به تعبیر رهبر انقلاب، حرف نوی انقلاب اسلامی نیز هست، همان اصل مهم «مردمسالاری دینی» است.
مردمسالاری دینی در نسبت با سایر اصول مکتب امام، شبیه رنگی است که بر سایر اصول نشسته است. در نگاه حضرت امام (ره)، چهار محور اساسی اداره کشور یعنی تصمیمسازی، تصمیمگیری، اجرا و نظارت باید با مشارکت فعال مردم محقق شود و هر کجا که حکومتی قصد کنار گذاشتن مردم را داشته باشد، یک گام به حکومت طاغوتی نزدیک شده است. کما اینکه در قرآن کریم میخوانیم که فرعون برای اینکه بتواند حکومت طاغوتی خویش را مستحکم نماید، به وسیله ایجاد تفرقه در میان مردم، قدرت یکپارچه ایشان را سلب و از همین طریق امکان شکلگیری اراده مجموعی را از آنها گرفت. (رجوع کنید به سوره مبارکه قصص؛ آیه۴)
اسلام آمریکایی چیست؟
نو بودن و جذابیت این حرف اساسی از سوی انقلاب اسلامی آنگاه نمایان میشود، مکتب امام (ره)، پدیدهای است که خود امام (ره) نام «اسلام آمریکایی» را بر روی آن میگذارد. اسلام آمریکایی که خود دارای دو زیر شاخه مهم است (اسلام متحجرین و اسلام غربزدهها، منافقین و لیبرالها) همواره بدلهای تقلبی اسلام ناب محمدی (ص) را به میدان میآورد. از جمله بدل تقلبی مردمسالاری دینی را.
در نگاه اسلام آمریکایی که گاه در اندیشه برخی شاگردان از دنیا رفته حضرت امام هم متبلور بود، آنچه اهمیت دارد طبقه متوسط جامعه است، نه مردم. طبقه متوسط یعنی گروهی از افراد جامعه که به لحاظ تمایلات فرهنگی، سبک زندگی و آمال و آرزوهایشان به مانند طبقه سرمایهدار جامعهاند، اما به لحاظ درآمدی پایینتر از آنها بوده و گاه نزدیک به طبقه محرومین جامعه هستند. در اندیشه مدعیان اسلام آمریکایی باید از طریق گسترش تجملات، میل به مصرف را در میان طبقه متوسط افزایش داد و از گذرگاه افزایش تقاضا، تولید را هم فزونی بخشید و بدین ترتیب، چرخهای اقتصاد را به حرکت درآورد ولو اینکه عدهای از محرومین در میان چرخدندههای توسعه از بین بروند! در این نگاه، مهم نیست که مردم در اثر فضای سالمی که برای انتخابات وجود دارد به رشد و تعالی برسند، آنچه اهمیت دارد این است که به هر وسیلهای بتوانند از مردم رای بگیرند! ولو با پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی گسترده که دقیقاً متصل به همان منابع بزرگ سرمایهداری است.
توهم دم زدن از مردم
گرچه در اسلام آمریکایی، دم از مردم زده میشود، اما سؤال اساسی اینجاست که کدام مردم؟! مردمی که عملاً به وسیله امیال سرمایهسالاران، سلب اختیار شدهاند و امکان انتخاب آزادانه و از روی آگاهی را از دست دادهاند؟! حال ممکن است که یکی از ما، اگر فاقد نگاه عمیق و همه جانبه به مکتب امام باشیم، در کنشگریهایمان، چه در فضای سیاسی، چه اقتصادی و چه فرهنگی، به صورت ناخواسته و گاه با نیتهای خیرخواهانه همان بنایی را بسازیم که معمارش دشمنان خمینی و راه خمینی بودهاند.
مشابه همین دوگانهای که در اینجا طرح شد، در سایر اصول اساسی و فرعی مکتب امام نیز قابل ردیابی و مشاهده است (مثل: عدالتخواهی، محرومیتزدایی و کار جهادی، فعالیت تبلیغی و کار رسانهای، آزادی بیان و آزادی اجتماعی، وحدت، مسأله پیشرفت، معنای حکومت و ...) تنها با تعمق و مطالعه دقیق این مکتب حیات بخش میتوانیم جلوی انحرافات فکری و عملی خویش و جمعهای پیرامونی خود را بگیریم.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴