به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، اگر آمار نسبتی شهدا در اقشار مختلف را در نظر بگیریم، تعداد شهدا نسبت به جمعیت روحانی و طلبه در دوران دفاع مقدس در مقایسه با سایر اقشار در صدر قرار میگیرد.
این آمارها بیانگر آن است که قول و عمل روحانیون در دفاع از ارزشهای انقلابی، یکی است و روحانیون طی هشت سال دفاع مقدس در مبارزه با کفر، نقش فرماندهی را نیز برعهده داشتند. رزمندگان روحانی در همه عرصههای سخت همچون دفاع مقدس، جنگهای اعتقادی و مبارزه با طاغوت روحانیت در خط اول بودند.
به همین منظور گفتوگویی با حجتالاسلام «محمدرضا خراسانی» از رزمندگان روحانی دوران هشت سال دفاع مقدس انجام شده که در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: لطف کنید خودتان را معرفی کنید.
اینجانب محمدرضا خراسانی فرزند نصرت الله متاهل، دارای ۳ فرزند، ساکن یزد و دارای تحصیلات حوزوی (سطح ۳) هستم. در سطوح مختلف در شهر یزد و شهر مقدس قم نزد اساتیدی همچون آیت الله علاقه بند، آیت الله قافی، حجج الاسلام مناقب، حسینی نسب شاگردی کردهام.
در زمان جنگ تحمیلی و در حال حاضر به فعالیتهای تبلیغی اشتغال داشته و دارم. فعالیتهای فرهنگی از جمله حضور در نهاد رهبری دانشگاه و تدریس و اقامه نماز جماعت در دانشگاه و خلاصه هر جایی که بتوانم وظیفه طلبگی خود انجام بدهم.
دفاعپرس: از زمان اعزامتان به جبهه بگویید؟
پادگان آیت الله خاتمی به مدت ۴۵ روز آموزش دیدیم واتفاقا در ماه مبارک رمضان بود بنده و دیگر دوستان بیان احادیث در صبحگاه داشتیم وقتی خواستم که بروم به جبهه به منزل آمدم برای خداحافظی از مادرم، آن زمان پدرم مرحوم شده بودند یکی از برادرانم شهید شده بود و یکی دیگر از برادرانم هم جبهه بود دیدم کار کشاورزی مانده روی زمین خجالت کشیدم بگویم میخواهم به جبهه بروم اشارهای کردم اشک در چشمان مادرم جمع شد دیگر حرفی نزدم سعی کردم کارها را انجام دهم تا اینکه بعد از ۱۵ روز برادرم از جبهه برگشت و وقتی بازگشت فرصتی شد و اعزام شدم به جبهه جنوب کشور.
دفاعپرس: در جنگ تحمیلی مجروح هم شدید؟
بله بر اثر اصابت ترکش مجروح شدم.
دفاعپرس: در چه عملیاتهایی شرکت کردید و در کدام مناطق و خطوط مقدم حضور داشتید؟
عملیات کربلای ۵ و ۴ و پاتکهایی علیه عراق، مناطق جزیره مجنون، کردستان، اهوازموقعیت الله اکبر و فاو حضور داشتم.
دفاعپرس: لطف کنید برخی از همرزمان و شهدایی را که به خاطر دارید نام ببرید.
از همرزمان حجج الاسلام علی حبیبیان، چاوشیان، عباس جعفری و لطفی، از شهدا، «سید کاظم موسوی، عسکری، محمد دهقان، محمودی و سید مهدی امام».
اولین شهیدی که از طلاب مصلی بود و باعث شد تحول عظیمی در دل طلاب ایجاد شود و انگیزه حضور طلاب بیشتر در جبهه شد شهید عسکری بود شهید محمد دهقان از دیگر عزیزان حوزه علمیه مصلی بود که ایشان هم واقعا طلبه بسیار فاضل و کاملی بود شهید محمودی از طلاب حوزه علمیه خان سن پایین و جثه کوچکی داشت، اما فوق العاده مقید و با شجاعت و شهامت بود.
دفاعپرس: نقش طلاب و روحانیون در جنگ را بیان بفرمایید.
شخصیت طلبه و حضورش در جبهه بسیار موثر بود و پیش قراولان بودند سلوک، ساده زیستی و احترام آنها به رزمندگان خود یک تبلیغ عملی بود و بیشتر با عمل خود تبلیغ میکردند. یادم است اولین دفعه اعزاممان بعد از اینکه پذیرایی شدیم یک فرد بسیارآرام و متینی آمد و سفره را جمع کرد از یکی از دوستان پرسیدم او کیست گفت: آقای اقبالی یکی از طلاب حوزه علمیه امام خمینی (ره) است و این برایم خیلی درس داشت ایشان با اینکه پیشکسوت و بالاتر بود. اینگونه با تواضع خدمت میکرد مرحوم آیت الله سید جواد مدرسی بسیار عالم انقلابی بودند و رزمندگان را بسیار اکرام میکرد.
دفاعپرس: برای ادامه راه شهدا چه پیشنهاداتی دارید؟
راه شهدا یعنی راه اسلام، جهاد، مقاومت، معنویت الان جنگ دشوارتری نسبت به قبل است و جنگ فقط از بیرون نیست و داخل هم است زمانی که ما میرفتیم به جبهه و یادم است بعد از مجروحیت بیمارستان که بستری شده بودم مردمی که مرا نمیشناختند با عشق و علاقهای محبت میکردند که ما رزمنده هستیم، اما امروز کار دشوارتر و سختتر شده اگر یک روزی ترور تن و بدن میشدیم امروز ترور شخص و شخصیت میشویم.
این چند ماه اخیر کار بسیار دشوارتر مخصوصا برای طلاب عزیز شده است عمده کاری که باید انجام شود تقویت بنیه معنوی و اعتقادی نسل جوان است و اگر اینکار صورت بگیرد راه شهدا ادامه پیدا میکند، اما با جوانی صحبت میکنی میبینی به پوچ گرایی رسیده و او را از هم پاشانده و هویتی ندارد رسالت امروز سنگینتر از زمان جنگ است امروز هم از لحاظ جسمی و شخصیتی باید مایه گذاشت.
دفاعپرس: هدف از حضور در جبهه چه بود و چه عواملی باعث پیروزی می شود؟
رسالتی بود که احساس میکردیم و باید حضور داشتیم انگیزه، انگیزه الهی بود. معتقد به امر ولایت بودیم.
دفاعپرس: در پایان از شما تقاضا میشود خاطرهای از آن دوران برایمان تعریف کنید.
اولین دفعهای که بنده وارد تیپ الغدیر شده بودم همان زمان هم عملیات بیت المقدس ۵ توسط رزمندگان یزدی انجام شده بود.
ساعت حدود ۳:۱۵ نیمه شب بود وارد که شدیم دیدم بوی عطر خاصی میآید ناگهان با دوست عزیزم آقای جعفرپور برخورد کردم و احوال پرسی کردم بعد از آن گفتند محمد دهقان شهید شده است.
وارد نمازخانه تیپ الغدیر که شدم دیدم تعداد زیادی از بچهها بیدار هستند و مشغول به عبادت و نماز شب هستند.
مدتی برای پدآفندی شلمچه بودیم در کمین که بودم قبل از این شبی خواب شهید محمد دهقان رو دیدم که در باغ با صفایی است نزد او رفتم احوال پرسی کردم و گفتم محمد شما که شهید شدی گفت نه من شهید نشدم من الان پیش شما هستم گفت چند قدمی راه برویم همین طور که قدم میزدیم و صحبت میکردیم یک دفعه گفت برگرد و از اینجا دیگرهمراهم نیا... یکی دو شب بعد از این خواب در این کمینی که حضور داشتم خمپارهای خورد و بنده مجروح شدم و ترکشی که خوردم نزدیک قلبم بود، اما شهید نشدم و از خوابی که دیده بود دریافتم که بنده را نپذیرفتند و توفیق شهادت نصیب بنده نشد.
گفتوگو از: علی ضرغامزاد
انتهای پیام/