گروه استانهای دفاعپرس - حجت الاسلام «حسین الوند» مسئول نشر آثار روحانیت در دفاع مقدس استان گلستان؛ در دوران دفاع مقدس یکی از مهمترین واحدها در یک لشکر، واحد تبلیغات بود که نقش بسیار مهمی در تقویت روحیه و تشجیع رزمندگان بخصوص به هنگام عملیاتها داشت.
مسئولیت واحد تبلیغات لشکر معمولا بر عهده یکی از روحانیون بود اما نیروهای نظامی و بسیجیان نیز در این واحد خدمت می کردند. برپایی نماز جماعت، برگزاری مراسمات مذهبی مانند مراسم دعای توسل، کمیل، زیارت عاشورا، انجام کارهای فرهنگی و تبلیغاتی مانند پخش اذان از طریق بلندگو، اعزام مبلغ به گردانها و یگانهای لشکر، دعوت از سخنرانهای مطرح و برگزاری مراسم سخنرانی، پارچه و تابلو نویسی و... بخشی از اقدامات بیشمار واحد تبلیغات در دوران دفاع مقدس است.
اما در واحد تبلیغات، وظیفه اصلی تبلیغ، بر عهده طلاب و روحانیونی بود که به صورت تبلیغی یا رزمی - تبلیغی به جبهه اعزام می شدند. وجود طلبه ها در گردانها و یگانها، نقش موثری در بالارفتن روحیه معنوی رزمندگان داشت و فرماندهان بر حضور یک طلبه تاکید داشتند چرا که اثرگذاری حضور آنان در بین رزمندگان را به وضوح میدیدند. از جمله سردار شهید حاج حسین بصیر بارها و بارها در جلسات به فرماندهان می گفت: «من مهمات نمی خواهم، نیروی زیاد هم نمی خواهم، فقط چند نفر از طلبه ها را به من بدهید.» (منبر و معبر، تاریخ شفاهی حجت الاسلام اسدالله جعفری، ص 157)
طلاب و روحانیون به هنگام حضور در جبهه، مقید بودند که با عمامه در بین رزمندگان حاضر شوند. نفس حضور طلاب با عمامه، به اذعان بسیاری از فرماندهان، بسیار اثرگذار بود. یکی از طلابی که تقیّد به گذاشتن عمامه داشت، شهید شیخ حسین میرزایی بود. علیرضا آهاز از دوستان و همرزمان شهید میرزایی میگوید: «شیخ حسین میرزایی در هیچ حالی از امر تبلیغ غافل نمی شد؛ چه در جبهه و چه در پشت جبهه. می گفت در هر موقعیتی، وظیفه ما طلبه ها، دفاع از دین و تبلیغ آن است.
از زمانی که وارد اطلاعات عملیات شد، علاوه بر وظایف اصلی نیروی اطلاعات، امورات فرهنگی و تبلیغی واحد را نیز بر عهده گرفت. او مقید بود به طور منظم نماز جماعت و مراسم دعا و روضه را برگزار نماید و سطح معنوی نیروها را بالا ببرد. شیخ حسین در جبهه همواره ملبس به لباس روحانیت بود مگر در مواقعی که احساس می کرد از لحاظ امنیتی احتمال خطر وجود داشت. او حتی موقع شهادت نیز عمامه به سر داشت و در آن حال به وصال معشوق رسید. (عمامه خونین، خاطرات و دستنوشتههای شهید شیخ حسین میرزایی، ص 43)
اما در بین تمام برنامه هایی که طلاب در امر تبلیغ داشتند، دو امر برای فرماندهان و رزمندگان حائز اهمیت بود که در قالب چند خاطره بدان اشاره می شود.
نماز جماعت وسط عملیات:
فرماندهان بر برپایی نماز جماعت اهتمام ویژه ای داشتند و حضور طلبهها در یگانها را از مسئولان واحد تبلیغات مطالبه میکردند چرا که میدانستند برنامههای معنوی مانند نماز جماعت و دعا تاثیر زیادی بر روحیه رزمندگان دارد. حجت الاسلام عبدالنبی داوری (مسئول واحد تبلیغات لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس) میگوید: یک بار سردار جاویدالاثر «محمدرضا عسگری» که گردانش در محور جُفیر در سال 1362روحانی نداشت، به من گفت: «من امروز ظهر، روحانی نداشتم نماز جماعت بخونم.» یعنی یک نماز جماعت بدون روحانی را فرماندهان در جایگاه اعتقادی تحمل نمیکردند. میگفتند در گردانها باید یک روحانی یا طلبه حاضر باشد. همین جمله را شهید منصورکُلبادی در جایی با عصبانیت و با تشر به من گفته بود: چرا برای ظهر، نباید روحانی در گردان باشد و من کسی را نداشته باشم که نماز جماعت بخواند؟» (از کوهستان تا اروند، خاطرات حجت الاسلام عبدالنبی داوری، ص 167)
توجه به نماز جماعت حتی در بحبوحه جنگ و عملیات نیز وجود داشت. سید ابراهیم سیدالنگی فرمانده گردان انصارالحسین بیان می کند که وسط عملیات بیت المقدس 7 در شلمچه، شیخ محمدقاسم رحیمی (روحانی گردان انصار الحسین) نماز جماعت برپا کرد. او میگوید: «... چند کیلومتر پیشروی کردیم که اذان صبح شده بود. شیخ محمدقاسم به من گفت: «سید! اذان شده، وقت نمازه! نماز صبح رو بخونیم بعد ادامه بدیم.»
گفتم: «بچهها از جناحهای دیگه عمل کردند و منتظر ما هستند، الان اگه نماز بخونیم، دیر میشه، بهشون نمی رسیم.»
گفت: «شما نماز رو اول وقت بخونین، خدا به وقت شما برکت میده.» دیگه باهاش بحث نکردم، تسلیم شدم. به بچهها گفتم برای اقامه نماز صبح آماده شوند. به سید قربان هم بی سیم زدم که ما داریم نماز صبح میخوانیم. شیخ محمدقاسم جلو افتاد و من و چند نفر دیگر پشت سرش ایستادیم. دیگران که این صحنه را دیدند، به نماز جماعت ملحق شدند. وسط عملیات به امامت شیخ محمدقاسم نماز جماعت خواندیم.» (عالم عامل، خاطرات شهید محمدقاسم رحیمی، ص 35)
شیخ رحمت! فقط روضه بخوان
از دیگر اموری که برای رزمندگان، بسیار اهمیت داشت، برگزاری مراسم روضه خوانی بود. گویی که رزمندگان با شنیدن روضه حضرت اباعبدالله و حضرت فاطمه (س)، نیرو و جان دوباره ای میگرفتند. از این رو، طلاب و روحانیون خود را مقید میدانستند در کنار مراسم دعا، روضه خوانی هم داشته باشند.
شیخ رحمت الله ساورعلیا از روحانیون استان گلستان که به صورت رزمی تبلیغی در جبهه حضور پیدا می کرد، در این باره بیان می کند: «برگزاری نماز جماعت و مراسم دعا مهمترین برنامه من بود. در کنار آن، برنامه نوحه خوانی و روضه خوانی هم حتما داشتم. سعی میکردم در خلال مراسم دعا، روضه هم بخوانم. علیرضا تازیکه، پسر خاله من هم در گردان حمزه بود. او با نئوپان، مسجدی درست کرده بود که طولش زیاد و عرضش کم بود. ما در همان مسجد نماز میخواندیم. من مقید بودم بعد از نمازها، احکام شرعی را برای رزمندگان بیان کنم. اما علیرضا به من میگفت: «شیخ رحمت! احکام و حدیث نگو، فقط روضه امام حسین بخوان. بذار بچهها گریه کنند.»
این بچهها اینقدر به روضه و اشک بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) علاقه داشتند که چه بسا میدیدم که مراسم تمام شده، اما هنوز برخی افراد مانند شهید حق شناس و حسین بابازاده نشسته هستند و در حال گریه هستند. گاهی تعجب میکردم که این بچههای جوان، چقدر به اهل بیت (علیهم السلام) ارادت دارند. واقعا به حالِ خوش آنها غبطه میخوردم. (بچه آخوندا هم میرن جبهه!، خاطرات حجت الاسلام ساورعلیا، ص 20)
انتهای پیام/