به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، در جریان صحبتش و روایت آنچه درون بدنش را سوزانده مدام با سرفههایی که به درد و عذرخواهی آغشته است به حضورش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اشاره میکند.
او میگوید هنگامی که ۲۰ ساله بود جنگ آغاز شد و پس از آن در دو مرحله شیمیایی شد و در حقیقت بیتوجهی محافل بینالمللی در مورد نقض قوانین منع استفاده از سلاحهای شیمیایی به دلیل تمایل موجود برای حمایت از رژیم عراق با هدف غلبه این کشور بر ایران، وضعیت غیرقابل تحملی را به وجود آورد.
در طول جنگ تحمیلی، رژیم عراق بارها از سلاح شیمیایی استفاده کرد. به طوری که بنابه گزارش رسمی ایران به کنفرانس خلع سلاح، تعداد این حملات توسط عراق از دی ماه ۱۳۵۹ تا اسفند ۱۳۶۶ در مجموع به ۲۴۲ مورد رسیده بود که قربانیان آن ۴۴ هزار نفر ذکر شده است که از آن تاریخ تاکنون این رقم به یکصدهزار نفر افزایش یافته است. همچنین بنا بر همین گزارش عراق در طول جنگ تحمیلی از ۶ هزار بمب شیمیایی علیه ایران استفاده کرده است. «علیاکبر علافزاده» یکی از این هزاران مصدومی است که به مناسبت سالروز شیمیایی سرشدت و روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی به طور اختصاصی پای درددلها او و دو همرزم دیگرش در موزه صلح تهران نشستهایم.
علیاکبر علافزاده و دو تن از دوستانش در موزه صلح
۲۰ ساله بودم که برای دفاع از میهن لباس بسیجی تن کردم
علیاکبر علافزاده با اشاره به اینکه در سال ۱۳۳۹ در اهواز به دنیا آمده است، روایت میکند: ۲۰ ساله بودم که جنگ آغاز شد در آن دوران در داروخانه کار میکردم. هواپیماهای عراقی آمدند با بمبهایشان خرمشهر و آبادن را به شدت بمباران کردند و رفتند. به این دلیل که جنگ در منطقه ما و زادگاهم آغاز شده بود با خودم گفتم که دیگر جای من در داروخانه نیست، بنابراین به بسیج محله رفتم و لباس بسیجی به تن کردم. پس از آن یک دوره آموزشی مختصر گذراندم و یک ماه پس از آن به سوسنگرد اعزام شدم.
همان سال از پایگاه بسیج به غرب سوسنگرد اعزام شدم. به طور مقطعی در جبهه حضور داشتم تا اینکه در سال ۶۱ عضو نیروهای رسمی سپاه شدم. یک سال در «تیپ ۷۲ محرم» به عنوان نیروی تک تیرانداز بودم و از آنجا به لشکر ولیعصر (عج) رفتم و به صورت ماموریتهای هشت ماهه فعالیت میکردم. از آنجا هم به گردان ایثار رفتم و مسئولیت بهداری این گردان را به عهده گرفتم.
دو مرتبه شیمیایی شدم
برای نخستین بار در سال ۶۳ در عملیات «بدر» در نزدیکیهای جزیره مجنون در منطقهای به اسم «نعل اسبی» شیمیایی شدم. ساعت ۱۰صبح بود که هواپیماهای دشمن آمدند و محل عملیات را بمباران شیمیایی کردند. ما ماسک و وسیله دفاعی نداشتیم و شیمیایی شدیم. دوستانم محل بمباران را ترک کردند و به درمانگاه صحرایی رفتند و دوش آب سرد گرفتند، اما من نیازی به این کار نمیدیدم. آن روزها جوان بودم و از روحیه بالایی برخوردار بودم. همین کوتاهی هم باعث شد که عوارض شیمیایی تاثیر بیشتری روی بدنم بگذارد. عوارض شیمیایی به صورت ریزش اشک از چشم، خارش بدن و سوزش چشم سمت راست و نفس تنگی بود.
دومین بار سال ۶۴ در عملیات «والفجر۸» در منطقه فاو شیمیایی شدم. ما فاو را از دشمن گرفته بودیم، اما باور این موضوع برای آنها سخت بود. همین شد که به بمبهای شیمیایی روی آوردند. شدت بمباران به حدی بود که که صورتهای ما سیاه شده بود. عوارض شیمیایی در پوست، ریه، معده و چشم سمت راستم نفوذ کرده بود و آزارم میداد. با این همه دوباره دوش آب سرد نگرفتم و عوامل شیمیایی بیشتری در بدنم نفوذ کرد. پس از این مجروحیت مدتی در منطقه باقی ماندم تا اینکه شدت جراحت بیشتر شد.
در اهواز یک متخصص ریه من را معاینه کرد و گفت که هوای گرم این شهر برایت خوب نیست باید از این جا بروید، چون ماندن برایتان خطر دارد. به کرج آمدم و زیر نظر دکتر قانعی در بیمارستان بقیةالله (عج) پروندهای برایم باز شد تا اینکه سال ۷۹ قضیه مجروحیتم شدت گرفت. با صلاحدید پزشکان به مدت کمتر از یک ماه برای درمان به آلمان اعزام شدم. چند ماهی حالم خوب بود تا اینکه سال ۱۳۸۱ بار دیگر عوارض شیمیایی شدت گرفت.
دیگر کاری از دست دکترها بر نیامد/ احساس میکردند بدنم دو نیمه شده
دکتر قانعی گفت که باید شما را به تیغ جراحی بسپاریم. تمام اعضای درونی بدنم جراحی شد. حدود ۳۵ روز در بیمارستان بودم و ۳۰ روز هم در خانه ماندم. دور تا دور بدنم حدود ۷۰ بخیه خورد. افرادی که به عیادت میآمدند تصور میکردند که بدنم را به دو نیم تقسیم کردند و دور تا دور شکمم را دوختهاند. بسیار زجر کشیدم و یک مرده متحرک بودم. پس از بهبودی اگرچه مکرر بستری میشدم، اما حالم خوب شد. تا اینکه سال ۸۸ مجدد بیماری من شدت گرفت و دکترهای بیمارستان بقیة الله با صراحت اعلام کرد که هیچ کار دیگری نمیتوانیم برای تو انجام بدهیم.
در آن دوران از حدود ۳۰ کیلو وزن کم کردم. یکی از بستگانم پزشکی را در شهرک غرب تهران به من معرفی کرد. تصمیم بر این شد تا بافتهایی که از بین رفته است را عمل کنند. خوشبختانه عمل با موفقیت انجام شد و حالم بهتر است، اما باید با احتیاط آب بنوشم و غذا بخورم. اسپری و داروها را باید مرتب و منظم بخورم و هر هفته باید کورتون استفاده کنم. اکنون بعد از گذشت سی و شش هفت سال هنوز در بدنم تاول میزند. نفسهایم خس خس دارد و بشدت سرفه میکنم. من هر کجا که میروم یک کیف پر از دارو همراهم است. در خانه نیز اکسیژن هوا ساز برقی وجود دارد.
رفتار دوگانه سازمانهای بینالمللی
یک بار سال در ۸۸ به عنوان سند جنایت رژیم بعث عراق به سازمان منع سلاح شیمیایی (OPCW) در لاهه هلند اعزام شدم. من همراه با تمام مدارک پزشکی به آنجا رفتم. علاوه بر جلسات خصوصی، ما را به رئیس نشست معرفی کردند. من برای آنها صحبت کردم و گفتم که شما عنوان مدافع حقوق بشر را یدک میکشید و مدعی هستید که از حقوق بشر دفاع میکنید و حامی مردم جهان در برابر سلاحهای شیمیایی و ممنوعه هستید حالا که در این کنفرانس ۱۸۳ نماینده از کشورها نشستهاند اگر خیرخواه هستید این را به طور قطع تصویب کنید و بگویید که زرادخانههای شیمیایی جمع شوند و جنگهای شیمیایی تکرار نشود. اگرچه قرار شد که سال ۲۰۱۱ این موضوع قطعی شود، اما متأسفانه در سال ۲۰۱۴ متاسفانه در غزه این اتفاق رقم خورد؛ بنابراین تصمیمات آنها بیاثر بود و به تعبیری آنجا که منافع خودشان ایجاب میکند مدافع حقوق بشر نیستند.
سال ۹۵ هم به عنوان سفیر صلح جمهوری اسلامی به ژاپن رفتیم و در آنجا هم ما با چهار تن از بازماندگان جنگهای اتمی ناکازاکی و هیروشیما صحبت کردیم. در آنجا پرسیدم مگر آمریکا این بلا را سر شما نیاورد و در عرض سه روز دو شهر شما را با خاک یکسان نکرد، آنها گفتند که دشمن قدیمی ما دوست دیرینه ما است؛ که من این را در ک نکردم.
جانبازان شیمیایی مظلوماند/ در تهیه دارو مشکل داریم
به نسبت سایر جانبازان، رزمندگان شیمیایی به دلایل این که ظاهر سالمی دارند مظلوم واقع شدهاند. بسیاری از وضعیت جسمی ما بیخبر هستند.
سردشت مظلوم باقی مانده است
در حوزه دارو و درمان هم تا چند وقت اخیر پیگیریها خوب بود، اما به دلیل گرانی، شرایط تغییر کرد. اکنون باید خودمان پزشک معالج یا داروهایمان را پیدا کنیم. ما باید به خانواده زحمت بدهیم تا این کارها را انجام بدهند که بتوانند دارو را پیدا کنند آن هم مشخص نیست که اصل است یا بدل.
در این جا میخواهم بگویم که حمله شیمیایی به سردشت یک جنایت ضدبشری بود که توسط صدام انجام شد. بر اساس مطالعاتی که داشتم حدود ۱۵۰۰ تن از اهالی مردم سردشت بر اثر این بمباران شیمیایی آسیب جدی دیدند. مردم سردشت مظلوم واقع شدهاند. تیرماه هر سال به مناسبت سالگشت این حادثه ضد بشری فقط به مرور خاطرات تلخ آن میپردازیم.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/ ۱۳۴