گروه استانهای دفاعپرس ـ سمیه اقدامی مسئول زنان ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گیلان؛ پانزدهم تیرماه، چهل و دومین سالگرد شهادت شهید مهندس علی اخوین انصاری تنها استاندار شهید کشور و معاون عمرانی اش شهید علیرضا نورانی است.
در ضمیر تاریخی مردم شهیدپرور و همیشه در صحنه گیلان هیچ گاه ساعت ۷ صبح ۱۵ تیرماه ۱۳۶۰ فراموش نخواهد شد؛ صبحی که مهندس انصاری به همراه معاون عمرانیاش در ماه مبارک رمضان و با دهان روزه راهی استانداری و محل کار خود بودند که توسط منافقین کوردل و خود فریفته غرب با شلیک ۷ گلوله به سر و قلب، ندای ارجعی الی ربک سر دادند و روح بلندشان در آسمانها و در بهشت اعلی سکنی گزید.
مردم گیلان و یا بهتر بگوییم مردم ایران اسلامی در دهه شصت با حقد و کینه منافقین و ایادی شرق و غرب،مسئولان تراز اولش همچون بهشتی و ۷۲ تن از یارانش، رجایی و باهنر، مطهری، دستغیب و انصاری و نورانیهایی را از دست داد که تا قرنها همانند این شخصیتها از مادر گیتی زاده نخواهند شد و این شخصیتها که مالک اشترهای امام روحالله بودند و امام راحل پس از شنیدن خبر شهادت شهید انصاری فرموده بود که این داغ بزرگی است که هرگز از یاد نخواهد رفت.
همان امامی که شهید انصاری را به اسم کوچکش یعنی علی صدا میزد و او را فرزند خود میخواند.
مهندس انصاری پس از چهل و دو سال هنوز برای خیلیها شناخته شده نیست.
او در تمام کارها فقط خدا را میدید و همانند مولا علی (ع) زندگی میکرد؛ او که شباهت زندگیاش به شهید چمران بسیار نزدیک است کار و رفاه و تحصیلات عالیهاش را در آمریکا رها میکند و با وجود نخبه بودن در رشته ریاضی و متمول بودن از همه لحاظ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به همراه همسر تحصیل کرده و تنها دخترش به ایران میآید و همانند مالک اشتر یار صدیق امام و رهبری و تابع محض ولیفقیه میشود.
در بیان خصوصیات مدیریتیاش همین بس که بعد از او هیچ کس نتوانست جا پای انصاری بگذارد و او نه تنها یک جوان نخبه بلکه مدیری مدبر و فرزندی صادق و صالح برای امام راحل و انقلاب اسلامی بود.
او هیچ وقت با شکم سیر نخوابید و در اکثر شبها در محل کار میخوابید و در کمک به فقرا لحظهای از تلاش خود دست بر نمیداشت.
شهید انصاری برای پیشبرد اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی به اوج قله بندگی فکر میکرد و خالصانه کار میکرد؛ او خودسازی را از مکتب مولایش علی علیه السلام آموخته بود.
همسرش دکتر دانش کاظمی میگوید : روزی که برای استانداری گیلان وارد سرزمین مادریاش شد همانند ابر بهاری گریه میکرد و این باعث نگرانی و ناراحتی من شده بود، وقتی از او پرسیدم برای چه بلند بلند گریه میکنید در پاسخ گفتند میترسم در قیامت مولی علی علیهالسلام از من سوال کند تو استاندار و والی استان بودی در حالی که فقیر و مظلومی گرسنه سر بر بالین گذاشت چه جوابی بدهم؟
مهندس انصاری که بیش از هفت بار مورد سوء قصد حمله منافقین قرار گرفت اما به خاطر عشق به مکتب علوی از آرمانهای خود فاصله نگرفت؛ او که هر روز غسل شهادت میکرد و میگفت دشمن اگر روزی بخواهد مرا شهید کند گلوله اش را به مغزم خواهد زد چرا که آنها اندیشههای دینی و مذهبی من را قبول ندارند.
مهندس انصاری نمونه بارز انسان بزرگی بود که روح و جسمش را باهم و برای هم در راه اعتلای ایران اسلامی پرورش داده بود.
او که حتی برای نظافت شهر و استانداری کیسههای زباله را در دست میگرفت و با وجود استاندار بودن از هیچ کاری ابا نداشت.
سرفصلها و اندیشههای زندگی شهید انصاری چه در زمانی که در کانزاس سیتی آمریکا و یا خیابانهای خراسان رضوی و رودسر و رشت بود هیچ تفاوتی با هم نداشت و او علی امام روح الله بود.
انصاری تنها استانداری بود که میز کارش را فقط در استانداری گیلان نمیدید او به این باور و یقین رسیده بود برای اینکه بتواند اسلام را زنده نگه دارد و انقلاب را بارور کند میز و صندلی را رها کند ومیز کارش را روزی در سپاه پاسداران، روزی در جهاد سازندگی و روزی در میادین شهر و نمازهای جمعه برپا کند.
در مکتب انصاری خستگی و بهانه آوردن و نبود امکانات معنا نداشت ؛ انصاری همه کار میکرد تا امام و رهبر عالی قدر جهان اسلام خیالش از بابت مدیریت او راحت باشد؛ او شبها نمیخوابید و شبانه درب منازل محرومین در محلههای پایین شهر میرفت و با کیسههای برنج و خواربار و لوازم خانگی و بدون بردن اسمی از خودش، به آنها کمک میکرد.
او میخواست که مردم استانش در آرامش و رفاه باشند؛ فصلهای کتاب زندگی انصاری میبایست با شهادت بسته میشد چراکه اگر او شهید نمیشد جای تعجب داشت.
به فرموده شهید سلیمانی او قبل از شهادت شهید بود؛ او در کارش بسیار قاطع و مدیر بود و در بین دوستان و دشمنان نمونه بارز این آیه قرآن بود که اشد علی الکفار ورحماء بینهم بود.
انتهای پیام/