نوحه‌خوانان بهشتی جبهه‌ها - 7

مداحی که با اشک ریختن در مجلس اباعبدالله(ع) شهید شد

مادرم هرگز در فراق فرزندت بیتابی نکن. سلاح و لباس رزمش را به فرزند دیگرت بده و او را نیز برای دفاع از قرآن، روانه‌ی جبهه اسلام و میهن ساز.
کد خبر: ۶۰۲۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۳ - 11November 2013

مداحی که با اشک ریختن در مجلس اباعبدالله(ع) شهید شد

خبرگزاری دفاع مقدس: شهید منصور سودی سال 1342 شمسی در روستای «امند» از توابع استان زنجان دیده به جهان گشود. یک ساله بود که خانوادهاش از روستا راهی زنجان شدند. هفت ساله بود که وارد دبستان شد. به خاطر هوش سرشارش، دوران ابتدایی را با نمرات عالی به پایان رساند. مقطع راهنمایی را در مدرسهی «فرحبخش» با موفقیت تمام کرد و وارد دبیرستان طالقانی شد.

تحصیل در پایهی اول دبیرستان همزمان بود با اوج مبارزات ملت ایران علیه رژیم پهلوی. روح انقلابی منصور باعث شد تا از همان دوران، یکی از مبارزان و مخالفان رژیم پهلوی شود. مدتی در مسجد حضرت رقیه (س) آموزش نظامی را گذراند و در همان ایام جلوی بیمارستان به بهانهٔ فروش کمپوت، به مجروحین مبارز انقلابی کمک میکرد. مدتی نیز در پمپ بنزین خارج از شهر زنجان، به نگهبانی پرداخت تا از انقلاب نو پای ایران پاسداری کند.

با تشکیل سپاه پاسداران در سال 1360 شمسی به جمع سبزپوشان اسلام ملحق و مدتی بعد عازم جبهه شد. سال 1361 بود که در عملیات بیتالمقدس مجروح شد و مدتی به خانه بازگشت.

بازگشت او بهانهای شد تا پدر و مادر دختر عمویش را به عقد او در آورند. سال 1362 طی مراسمی ساده دختر عمویش را به همسری برگزید. این در حالی بود که به اطرافیان سفارش میکرد، مبادا خانوادهی شهدا بفهمند که من ازدواج کردهام.

اخلاق مثبت دیگر او صلهٔ ارحام بود و عشق خالصانهاش به حضرت سیدالشهدا (ع). انسانی مخلص بود که در عزاداریهای اباعبدالله(ع) خالصانه اشک میریخت و عزاداری میکرد تا یاد امام و یارانش همیشه زنده بماند.

فرمایشات گهربار حضرت امام خمینی (ره) را سرلوحهی زندگی خود قرار داده و سعی در عمل به این فرامین داشت. منصور در عملیاتهای متعددی شرکت کرد و با صدای دلنشین خود به ذکر دعا، نوحه و مناجات پرداخت.

مهدی رضایی از همرزمان منصور میگوید: «از عملیات «یامهدی (عج)» در اوایل سال 1365 از منطقهی فاو برگشته بودیم. یکی از دوستانمان به نام قهرمان مطلبی به شهادت رسیده بود. از دوستان صمیمی ما در واحد اطلاعات بود. با منصور نیز الفتی دیرینه داشت. وقتی به مقرمان رسیدیم، از تصور اینکه تا دیروز با هم در این مکان بودیم و امروز او آسمانی شده بود، دلمان سخت گرفته بود. کولهپشتی شهید توجهمان را به خود جلب کرد. آن را در آغوش گرفته و بوسیدیم. وصیتنامهاش را که دیروز نوشته بود خواندیم. بغض گلویمان را فشرده بود. همه در انتظار بهانهای بودیم تا بغضمان بترکد. ناگهان یکی از دوستان نی زد و صدای گریه بلند شد. منصور هم که در فراق قهرمان میسوخت، چند بیتی خواند و شروع به مداحی کرد. مجلس شام غریبان برپا و اشکهایمان جاری گشت.»

منصور مردادماه سال 1366 در عملیات نصر در ارتفاعات «بلفت» به جمع یاران شهیدش پیوست. وی مدتی قبل از شهادتش صاحب دختری شده بود.

فرازهایی از وصیتنامهی شهید منصور سودی:

هرگز از راه امام (ره) منحرف نشوید. همیشه پشتیبان اسلام و انقلاب باشید. تا جایی که در توان دارید در خدمت اسلام و انقلاب باشید.
مادرم هرگز در فراق فرزندت بیتابی نکن. سلاح و لباس رزمش را به فرزند دیگرت بده و او را نیز برای دفاع از قرآن، روانهی جبهه اسلام و میهن ساز.
همسرم چنان فرزندم را تربیت کن که زینبوار باشد. در این راه باید خودت هم فاطمهوار باشی. از پروردگار بزرگ، طلب کمک و یاری برای شما میطلبم.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
علی سودی
|
-
|
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
0
0
با سلام و تشکر از مطالب ارزشمندتان بنده برادر شهید سودی هستم . ایشان مداحی می نمود ولی با اشک ریختن در ... شهید نشد . غلو در اینگونه مسائل ما را از هدفمان چه بسا دورتر بنماید که این خود آفت است.
نظر شما
پربیننده ها