به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، امام خمینی در راستای حراست از حوزههای علوم دینی و نظارت بر رفتار و کردار طلاب و پیشگیری و شناسایی افراد ناباب در لباس روحانیت دادگاه ویژه روحانیت را تاسیس کرد؛ و حراست از اسلام و پیشگیری از هتک حریم عالمان دین را از فلسفههای وجودی این نهاد عنوان کرد. با وجود این نهاد، هم افراد بی صلاحیت از استفاده از جامه روحانیون محروم شده و نیز سدی گردیده بر سر راه کسانی که از موقعیت اجتماعی روحانیون درصدد سوء استفاده به نفع شخصی خود بوده و هستند.
افراد و نهادها هر چند بزرگ و با ارزش باشند، خطرهای آنان بیشتر است. رسالتها نیز به میزان جایگاه ارجمند و گرانبهایی که دارند مواظبت فزون تری را میطلبند و به نگهبانان و هشیارتری نیاز دارند.
حوزهای علمیه ازکانونهای پرارزش اسلام اند. جایگاه مردمی حوزهها حاصل تلاشهای قرنها انسانهای نخبه وگمنام است که به تدریج این میراث بزرگ فراهم آمده است. حوزه نماد اسلام و مکتب اهل بیت است. آفت زدگی و رنجور شدن این کانون مقدس، اسلام و مسلمانان را با خطر رو به رو خواهد کرد.
به گواه تاریخ هر جا حوزههای علمیه به ناتوانی دچار گشته و نیروهای آن در انجام رسالت خویش کوتاهی کرده اند اسلام و مسلمانان با مشکل روبه رو شده است.
امام خمینی مرزبان و مرابط اسلام بود و چونان نگهبانی تیزبین بربلندای حوزه به دیده وری ایستاده بود و بانگاهی نافذ به گذشته و آینده، خطرهایی که سلامت این مرکز را تهدید میکند، شناسایی و پیشاپیش اعلان میکرد وهشدار داد که آسیب دیدن بنیان حوزه نه تنها نابودی روحانیت را در پی دارد که پیامد بازتاب آن اسلام و جامعه را نیز به بحران میکشاند. مردم روحانیت را نگهبان دین میشمرند. آنچه مردم را به دنبال حوزه به حرکت درآورده میراث هزار ساله علما بوده که هر کدام قطرهای بر آن افزوده و این ذخیره بزرگ پدید آمده است.
امروز آبروی اسلام... بسته به اعمال روحانیین است، روحانیین که مربی انسانها هستند، به جای انبیا نشسته اند، مبعوث از طرف انبیا هستند. آبروی اسلام امروز، آبروی اسلام در ایران امروز، بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانیون... همه مسئولید. لکن روحانیون بیشتر مسئولند.
این نوشتار مروری است برنگرانیهای امام درباره مسائل ارزشی، آموزشی اجتماعی و تشکیلاتی حوزه و روشهایی که برای جلوگیری از خطر به کار بسته است.
۱. کم رنگ شدن ارزشها
پا فرا نهادن عالمان از آنچه برای یک زندگی میانه ضرورت دارد از دل نگرانیهای مهم امام خمینی به شمار میرود.
در نگاه ایشان درخت آگاهی آن گاه میوه میدهد که با کردار همدم بوده و جوینده دانش به صفات نیکو آراسته باشد و تجمل گرایی و شیفته دنیای دون به درخت آگاهی آفت میزند و این چراغ پرتوافشان و راهیاب از پرتو افشانی و راهیابی باز میدارد و ویرانگریهایی را در پی دارد:
معنویت که هدف و جانمایه اصلی تاسیس حوزه، با شیفتگی به زخارف دنیا تباه میگردد. خود جویی به جای خدا خواهی مینشیند و نیرو و توانی که بایستی در یاری دین خدا به کار رود در خدمت خودخواهیها به کار گرفته میشوند:
«اگر ما از زّی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته توجه به مادیات بکنیم... ممکن است... روحانیت شکست بخورد... من خوف این را دارم که... آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر این که خودمان مهذب نبودیم به جهنم [برویم!]... و این خجالت را انسان کجا ببرد؟
دانش درپرتو ساده زیستی و به دور ماندن از تجمل گرایی به کمال مینشیند. آن که همه فکرش درپی رفاه بیشتر است طعم دانش را نمی چشد و پرنده فکرش در راه کشف دقایق علوم به پرواز در نمیآید.
امام خمینی تاکید دارد: کسانی که سرمنشا کارهای بزرگ شدند و در میدان فقه و حکمت و خدمت پیشتاز بودند ساده زندگی میکردند و در خانههای کوچک و تهی از امکانات معمولی، کتابهای پرارزش نوشتند و شاگردان بنام تربیت کردند. زندگی صاحب جواهر و شیخ انصاری ساده و بی پیرایه بود و شیخ عبدالکریم حائری و شیخ ابوالقاسم قمی و شیخ مهدی حکمی یزدی، میرزا محمد تقی برقعی و میرزا محمد ارباب که آن همه برکتها به دستشان جاری شد ساده زندگی میکردند.
امام امت به دست اندرکاران حوزه هشدار داد بیش از این که دراندیشه تشکیلات ظاهری باشند تلاش ورزند ساختار درونی و معنوی حوزویان را دگرگون سازند. درگذشته مراکز بزرگ علمی و با برکت با کم ترین امکانات رفاهی بیشترین بازده را داشتند و اکنون نیز زنده داشتن سیرت نیکوی آنان دور از دسترس نیست. امام خمینی از همانند شدن حوزه با دیگر سازمانها و ادارههای دولتی نگران بود و هشدار میداد: اگر به همپای آن طلاب در میدان علم و اخلاق رشد نکنند خطرآفرین است:
مساله دیگر مساله تشریفات حوزههای روحانیت است که دارد زیاد می شود. وقتی تشریفات زیاد شد محتوا کنار میرود... موجب میشود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند؛ یعنی با این بساطها نمیشد شیخ مرتضی (انصاری) و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است.
امام خمینی خروج از منش ورفتار طلبگی را موجب تزلزل مردم دانسته و با اشاره به ضرورت حفاظت از روحانیون برجسته، دربرابر جریان ترور، به ائمه جمعه و محافظان آنها توصیه میکند مبادا در موقع تردد امام جمعه خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه اندازند که این امور حیثیت حوزیان را ساقط میکند.
دنیا طلبی بر اندیشه شیفتگان دنیا رسوخ میکند و زبان و کردارش را به خدمت میگیرد و انسان دنیا طلب یارای آن ندارد که از ستمدیدگان و محرومان دفاع کند. مترفان از این نقطه ضعف در او رخنه می کنند و از وی نردبانی برای رسیدن به مقاصد خود میسازند. امام خمینی با تکیه بر تجارب تاریخی خود یاد آور شده افراد عافیت طلب نمیتوانند انقلابیون را درراه دشوار مبارزه همراهی کنند و دیریا زود تسلیم میشوند و مسئولان نظام نباید دراین راه پرخطربر آنها تکیه کنند و علمای اصیل همواره در جنگ فقر و غنا در اردوگاه پابرهنگان قرار داشته و دست و زبانشان درخدمت حقیقت بوده است.
پس از مشروطه، برخی از روحانیون براثر نداشتن قناعت یا بی تقوائی، عزت نفس خود را شکستند و به اهداف حوزه پشت پا زدند. شیخ ابراهیم زنجانی، شیخ مهدی نوری (فرزند شیخ فضل الله نوری)، و علی نقی منزوی از نویسندگان کتاب ۲۳ ساله، در حوزه نجف درس خوانده بودند و در نهایت به اهداف مقدس حوزه پشت کردند. علی دشتی (۱۲۷۶-۱۳۶۰ش) که مدتی نزد حاج شیخ در کربلا درس خوانده بود؛ و شعارآزادی خواهی میداد، در نهایت به همکاری با رضا خان دین ستیز تن داد. علی رغم مقاومت عموم علما در برابر برنامه استعماری عفاف ستیزی رضا خان برخی مانند سید حسن تقی زاده با آن همه سابقه طلبگی و مبارزاتی در این برنامه الحادی با درباریان همراه شدند.
دنیا طلبی روحانیان به مردم سرایت میکند و برشتاب ارزش گریزی جامعه میافزاید. رفتار و گفتار عالمان، بویژه مانند ائمه جمعه و جماعت، درنگاه مردم قرار دارند و در فرهنگ عمومی جامعه اثر میگذارد. این افراد حتی اگر در استفاده از لذتهای مشروع زندگی زیاده روی کنند. دیگران از مرز گناه و خط قرمز نیز در میگذرند.
به تعبیر شیخ سعدی:
اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان وی درخت از بیخ
از این رو امام امت توصیه میکند: اگر یک شخصی را دیدید که از وظیفه اهل علم، از وظیفه انسانی اسلامی تخطی میکند، او را نهی کنید. اگر [اصلاح]نمیشوند، کنار بگذارید. باید همه به وظیفه اسلامی عمل کنیم ... بهانه ندهیم دست دشمنان که ما را آلوده کنند و بگویند که اهل علم، یا دیکتاتور هستند یا انحرافات دارند یا برای خودشان میخواهند.
در طول روزگاران آنچه مردم را در کنار حوزه نگه داشته و به مبارزه و مقاومت واداشته، شکیبایی علما در برابر سختیهای زندگی بوده است. مردم وقتی ببینند رهبران روحانی یا نزدیکان آنان از زندگی پرتجمل رویگردان نیستند در رفتارشان بازنگری میکنند و از ایثار و فداکاری سرباز میزنند و اسلام و انقلاب اسلامی بی پشتوانه میماند.
امام خمینی زّی طلبگی عالمان دین و همراهی با تودههای فروتر را مهمترین رمز توفیق و حمایت مردم از عالمان دین بر شمرده است: از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئلهای است که به همه روحانیت و دستاندرکاران کشور مربوط میشود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت کرده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترویج کرده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است.
اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر دادهاند، عمارت درست کردهاند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان... همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین و ائمه (ع) ما زندگیشان ساده و عادی بود بلکه پایینتر از عادی. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، ... اگر خدای نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلکه برای اسلام است؛ و ما باید حفظ کنیم آنهایی را که اسلام و جمهوری اسلامی را نگه داشتهاند ... و حفظ آن به این است که زندگی ما ساده و عادی باشد... این طور نباشد که امام جمعهای وقتی در خیابان میآید، خیابان را خلوت کنند .. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید.... همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند!
ساده زیستی، صلابت و قاطیت امام و دیگر رهبران انقلاب از موجبات حمایت مردم از نظام اسلامی بود. امام خمینی هم در نجف و هم در تهران درخانهای کوچک زندگی میکرد. سادگی و کوچکی خانه امام در جماران که اکنون نیز وجوددارد دوست و دشمن را شگفت زده ساخته ومی سازد. با آن که مردم همواره در حسینیه جماران با امام دیدار داشتند دشمنان شایع میکردند خمینی درکاخ زندگی میکند وزندگی اشرافی دارد.
ولی زبان و قلم انسانهای منصف جهان همه یاوههای دشمنان را برباد داد. خبرنگار «لوموند» درباره خانه امام خمینی در عراق نوشته است: در پیچ یکی از کوچههای تنگ نجف که خانه هایشان برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است مسکن محقر آیت الله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور دارند... اکنون ما در حضور آیت الله، در اتاقی ۲×۳ متر، و در خانهای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است.
زندگانی امام خمینی پس از انقلاب نیز به همان سادگی دوران تبعید بود و این خود مردم را شیفته امام کرده بود. شهید محمد بروجردی پس از آزادی کامیاران از محاصره دموکراتها عدهای از پیشمرگان مسلمان کرد را به دیدار امام خمینی برد آنان به همراه بنیانگذار جمهوری اسلامی با نان وپنیر و خرما پذیرائی شدند. پیشمرگان دربازگشت همواره از سادگی و صفای امام خمینی و همانندی حالات ایشان با اصحاب رسول خدا به خوبی و خوشی یاد میکردند. چنین بود که پس از درگذشت امام خمینی مردم کردستان بسیار متاثر شده و به صورت گروهی برای تشییع جنازه ایشان به تهران آمدند.
وزیر آموزش وپرورش نیکاراگوئه با دیدن خانه امام درجماران تحت تاثیرقرار گرفت و ابراز داشت از امروز رهبر وی امام خمینی است نه پاپ.
همچنین مهمترین عاملی که مردم را دردوران دفاع مقدس به فداکاری وا میداشت، سادگی و یکرنگی فرماندهان بود. بسیجیان و سربازان وقتی تفاوتی میان خود و فرماندهان نمیدیدند و میدیدند که فرماندهان از همان غذایی تناول میکنند که سربازان از آن استفاده میکنند، این خود آنها را به فداکاری برای اسلام و مملکت وامی داشت.
۲. تخطی از مرزهای شریعت
حوزه امروز با نظام اسلامی پیوند خورده است و بخشی از نیازهای نظام و قوه قضائیه و نهادهای انقلابی به وسیله حوزه تامین میشود. از این رو رفتار درست رهبران نظام به آبروی حوزه مدد میرساند. امام خمینی به قوه قضائیه که پاسدار و مجری احکام الهی در نظام است توصیه کرده است که فضلای حوزه بدون تساهل براجرای احکام و حدود شریعت در جامعه نظارت کنند. نیروی انتظامی و قوه قضائیه باید مراقبت باشند که خشونت معاندان موجب نشود که به بیگناهان تعرض شود و مبادا به واسطه گناه یک نفر آبرو و حقوق دیگران دیگران درخطر قرار گیرد و مردم به جرم ناکرده مجازات شوند. امام خمینی مثل میآورد که زنا از گناهان کبیره است، ولی اثبات آن دشوار است و قضات باید ملاحظه آن را داشته باشند.
«فرض بفرمایید؛ «زنا» که چهار نفر عادل شهادت بدهند که من دیدم «کالمیل فی المکحلة» و چطور ممکن است که یک همچو [ن]امری ثابت بشود و اگر به اقرار رسید، باید چهار دفعه اقرار بکند، آن هم قاضی موعظه اش بکند که تو اگر اقرار بکنی، حد جاری میشود؛ شاید اشتباه میکنی [گویی]به جوری [است]که شارع میخواهد... [چنین]مسائلی... [اجرا]نشود... [اجرای حدود برخلاف نظر شارع مقدس]برخلاف رضایت خداست و... موجب این میشود که آبروی نهضت از بین برود.
از مهمترین عوامل موفقیت جمهوری اسلامی در تعامل با مردم، سازندگی و محرومیت زدائی نیروهای انقلاب در نقاط محروم و برخورد علی گونه با اشرار و تجزیه طلبان و مخالفان نا آگاه بود. نیروهای جهاد سازندگی به همراه کمیته امداد در حمایت ارتش و سپاه پاسداران درروستاهای کردستان وبلوچستان به برق رسانی و ترمیم شبکه آب و کشاورزی و جاده سازی مشغول بودند، چنان که عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دموکرات میگفت: ضربهای که جهاد سازندگی به ما وارد کرد از خسارتهای ارتش و سپاه به ما موثرتراست. در حالی که در آن سالهای خونین بیش بیست هزار نفراز بسیجیان و سربازان و افراد جهادسازندگی و پاسداران و سربازان و پیشمرگان کرد و روحانیون کرد، درکردستان وآذربایجان غربی مظلومانه به دست اشرار ترور شدند، وفاداران به انقلاب که درکنار هرگروه، افرادی از مبلغان حوزه نیز حضور داشتند مرزهای دینی و حدود الهی را پاس داشته و به غیرنظامیان تعرض نکرده و مال وجان و نوامیس مردم از تعرض مصون بود.
دموکراتها و افراد سازمان مائوئیستی کومله تصور میکردند که نیروهای انقلاب دردفاع از خود مردم عادی را هدف قرار خواهند داد وآنان خواهند توانست از نارضایتی مردم سوء استفاده کنند، ولی مدافعان انقلاب مظلومانه به دست گروهکهای معاند شهید میشدند، ولی صبوری پیشه کرده و به روی مردم بی گناه آتش نمیگشودند. این نجابت و مظلومیت موجب شد که مردم دوست و دشمن خود را بشناسند و مردم و ائمه جمعه و جماعت کردستا ن و سران عشائر از انقلاب حمایت کنند و راه خود را از احزاب معاند جدا سازند واشرار را از شهرها وروستاها بیرون کنند. پیشمرگان مسلمان کرد که از میان مردم کرد برخاسته بودند دوش با دوش ارتش و سپاه جنگیدند و صدها نفر در راه مرزبانی از کشور شهید دادند.
۳. اختلاف
از دیگر نگرانیهای امام خمینی ناسازگاری روحانیون با یکدیگر است. نقد و نظر و تضارب آراء رمز شکوفایی دانش دین است. در سایه بحثهای طلبگی و دوستانه حقیقت رخ کرده و مشکلات و بدگمانیها رخت بر میبندد.
ایشان از این نگران بود که گوناگونی سلیقهها از مرز حق طلبی بگذرد و جدایی نظرها به کینه و کدورت بدل شود. دوستان دیروز، دشمنان امروز و فردا گردند و به جای همکاری در پیشبرد هدفها و آرمانها، نیروها برای از میدان به در کردن رقیب به کار افتند.
اختلاف روحانیان درون مدرسه و مدرس و محافل علمی نمیماند و گام به بیرون می نهد. بگو مگوهای سیاسی و گروه گراییها به دیگر گروههای جامعه سریان مییابد و جامعه به دسته های گوناگون تقسیم میشود و بسان گذشته، کوچه و بازار جولانگاه جنگهای حیدری و نعمتی میگردد وشعلههای سرکش این اختلافها و درگیریها خرمن اسلام و انقلاب را در خود میگیرند: مطلب دیگر که باز انسان را میترساند که خدای نخواسته مبادا این انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند این است که بین آقایان بلاد اختلاف باشد... اگر در صنف کامیونداران... اگر اختلافی... وارد شود به صنف دیگر سرایت نمیکند...، اما اگر در سنخ ما... اختلاف پیدا شود این اختلاف به بازار هم کشیده میشود...
امام خمینی که هیچ گاه در طول دوران مبارزه از دشمنان خارجی نهراسیده، بارها بیمناکی خود را از اختلافهای درونی اعلام کرد. ایشان افقهای دوررا میدید و منادیان وحدت و اتحاد اگربناشد به جای تفاهم، همدیگر را بکوبند و سبب شوند عزت و حرمتها شکسته شود و دشمنان میدان دار خواهند شد و ملت و امت اسلامی را نابود خواهد کرد.
روح خدا به تجربه دریافته بود در روزگارانی که علماء با هم همداستان بودند و دستان و بازوانشان با یکدیگر گره خورده بود، دشمن نتوانسته بود در اردوگاه اسلام نفوذ بکند، ولی آن جا که همدلی و وفاق دینی جای خود را به بی مهری داده بود در باروی مسلمانان رخنه ایجاد شد و امت اسلامی با نیروی خودی به هزیمت رفت.
در وقت رسیدن میرزای شیرازی (۱۳۱۲) به رهبری حوزه همه شاگردان شیخ انصاری (۱۳۸۱) از وی حمایت کردند، صمیمیتی فوق العاده در میان علما پدید آمد. مراجع نجف بویژه افراد هم تراز وی بر مرجعیت شیرازی تکیه کردند و برای همکاری با وی اعلان آمادگی کردند. میرزا حبیب الله رشتی که از فرط احتیاط و دیانت رساله عملیه خود را به اصرار دیگر علما نوشت، با وجود میرزای بزرگ از گرفتن سهم امام نیز خودداری کرد. پس¬از وفات شیخ انصاری یکی از مقلدان شیخ انصاری از او سؤال کرد، ما از شیخ انصاری تقلید میکردیم. اکنون از چه کس تقلید کنیم؟ پاسخ داد: از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. پرسید: آن مرجع کدام است؟ گفت: امروز پرچم بردوش عالم جلیل سید محمد حسن است و همه پیرامون اویندکه پرچم ساقط نشود.
ملازین العابدین مازندرانی که در هند مقلدان بسیاری داشت مردم را به شیرازی ارجاع میداد و میگفت: امروز پرچم اسلام دردستان اوست و همه باید زیربیرق وی گرد آییم. فاضل اردکانی وظیفه خود شمرد از مرجعیت متمرکز حمایت کند. میرزا؛ گاه استفتائات مردم را برای پاسخ به اردکانی ارجاع میداد، ولی اردکانی از پذیرش آن امتناع میکرد و میگفت: مرجعیت میرزا برای ما بس است و خدشه کردن در آن شایسته نیست. استاد محمدعلی اردوبادی تصریح کرده است: چند نفراز افراد ثقه به من گفتند: اردکانی مردم را در امرتقلید به میرزا ارجاع میداد.
این هماهنگی ویکپارچگی علما در حمایت مجدد شیرازی موجب شد که همه قدرتها دریک جا متمرکز شود واسلام و حوزه و روحانیت در دیدهها عزیز شود و میرزای بزرگ در مبارزه با استعمار انگلیس پشتیبانی همه حوزهها را در کنار خود داشته و علمای ایران و عراق از فتوای تحریم تنباکو جانبداری کردند و فتوای او را حکم خدا شمردند. درنتیجه بزرگترین ابرقدرت آن روز دربرابر اسلام به زانو درآمد. ولی در جنبش مشروطه، علما از یکدیگر جدا شدند و روحانیان به دودسته تقسیم شدند و بحث مشروطه ومشروعه، حووزیان را از هم جدا ساخت. اختلاف درونی از عواملی بود که قدرت و یکپارچکی حوزه را از میان برد و نیروهای کارآمد به جای مبارزه با بیگانگان و همدلی برای پیشبرد نهضت در برابر یکدیگر به صف آرایی ایستادند.
نقطههای ضعف همدیگررا به دشمن نشان دادند، بازار تکفیر و تفسیق رونق گرفت و مدارس و محافل مذهبی و بیوت شماری از مراجع نیز دودسته شدند و در جانبداری یا مخالفت مشروطه در برابر یکدیگر به مخالفت برخاستند: تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید که در مشروطه بعد از این که ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته دشمن مشروطه. علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه یک دسته دشمن مشروطه... به آن جا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده [ دیگر]کوبیده شدند.
۴. نشان دادن زمینههای اختلاف
امام خمینی نه تنها از اختلاف، احساس نگرانی میکرد که با ریشه یابی و روانکاوی انسانها و بررسی شرایط تاریخی و اجتماعی ریشههای اختلاف، زمینههای شکل گیری و بروز آن را به مردم نشان میداد.
آن معلم اخلاق، هوای نفس را از انگیزههای اصلی پیدایش ناسازواریها میشمرد، که آدمی به جای پیروی از دستور خداوند برای به کرسی نشاندن خواستههای دل، به نزاع برخیزد.
ایشان عمل به تکلیف را رمز همدلی و همراهی پیامبران می شمرد. همدلی آن مظاهر صفا چنان بود که اگر همه در یک جا گرد میآمدند تفاوتی در میانشان پدید نمیآمد.
ترفندهای دشمن نیز از دیگر عوامل اختلاف است. دشمن با شناسایی نقطههای تاریک در ماجراها قدم مینهد و با پخش شایعه و نشان دادن اختلافهای کوچک، اصلی کردن مسائل فرعی و دور کردن دیدگاهها از یکدیگر افراد و جریانها را دورا دور نسبت به یکدیگر، بدبین میسازد و زمینه تفاهم و همکاری را از میان میبرد.
امام خمینی از آغاز نهضت، نقطههای رخنه دشمن را به انقلابیون نشان میداد و از علماء میخواست: با روشن بینی بیشتر در خاموش کردن غائلهها بکوشند. ماجرای اختلاف بر سر کتاب شهید جاوید، ماجرای ترور آیت الله سید ابو الحسن شمس آبادی در سال ۱۳۵۵ش، در اصفهان، اختلاف بر سر سخنرانیها و کتابهای دکتر علی شریعتی و... از مسائلی بود که امام خمینی دست دشمنان اسلام و حوزه را در پشت ماجرا به روشنی میدید.
ساواک برای مشغول کردن نیروهای جوان حوزوی و بازداشتن آنان از همکاری برای مبارزه با شاه و آمریکا بدان دامن میزد و بهترین روزهای تبلیغی مانند: ماه محرم، صفر و رمضان که زمینه مساعدی برای بیدار کردن مردم و هدایت آنان بود صرف بگومگو درباره مسائل فرعی میشد: دستهایی دارد توطئه میکند که این قشرهایی که با هم انسجام پیدا کرده بودند حلش کنند. از سابق این طور بود که قبل از ماه رمضان و قبل از ماه محرم -که وقت یک نتایج اسلامی بود-... یک وقت می بینید ... شهید جاوید را پیش میآوردند. ما هم غفلت کردیم از مسائل روز و از مسائل سیاسی، همه به جان هم میافتادیم... بعد که تمام شد... آقای شمس آبادی را پیش کشیدند... بعد این هم یک خردهای کم شد شریعتی را پیش کشیدند. هی دامن بزن؛ از این طرف تکفیر، از آن طرف تمجید... هر دو کلاه سرتان رفته و آنها نتیجه بردند.
یگانگی و وفاق روحانیت و دیگر گروهها، انقلاب را پیروز کرد و توطئه های بیگانگان نافرجام ماند. با این حال تفاوتهای فکری و اختلاف سلیقه روحانیون از یک سو و ناپارساییها از دیگر سو روزنههایی بودند که بدخواهان از آن وارد میدان شدند و کوشش کردند میان حوزه و دانشگاه فتنه ایجاد کنند.
عوامل بیگانه برای برهم زدن وحدت مراجع نقشهها کشیدند و تلاش کردند با استفاده از جامعه شناسان، قومیتها را تحریک کرده و رگههای ملی گرائی را که تحت الشعاع اسلام وانقلاب قرار گرفته است، درکشور فعال کنند. خناسان با نزدیک شدن به نزدیکان و پیرامون شماری از مراجع مشهور و به موضع واداشتن آنان در برابر امام خمینی و نهضت اسلامی در قم جریانهای تلخی آفریدند.
در دیگر شهرستانها نیز خط ایجاد اختلاف میان علمای شهرستانها توسط دشمن دنبال میشد. امام خمینی خط توطئه را نشان داد و اهانت و بی اعتنایی به علمای حوزه را از شگردهای دشمن برای مقابله با اسلام شمرد: «.. یک جریانی در کار است که میخواهند با این جریان ایجاد اختلاف بین ملت بکنند. به من کرارا اطلاع دادند که بعضی از جوانها و بعضی از بی خبرها یا اشخاصی که با طرح وارد شدند و آنها را اغفال کرده اند به بعضی مراجع بزرگ اسلام اهانت میکنند. یک جریانی در کار است که نسبت به علمای بلاد، نسبت به اهل علم، نسبت به علمای جماعات، اهانت بکنند.
درآغاز انقلاب احزاب معاند به دعوی حمایت از برخی از مراجع، برخی از بیوت جوانان را به مقابله با امام خمینی وانقلاب وامی داشتند. ایشان با درایت وارد شد و در سخنرانیها تاکید کرد جمهوری اسلامی با یک چشم به همه اقوام ایرانی نگاه کرده و علما و روحانیون مذاهب محترم اند و اقلیتهای دینی نیز در انجام عبادات و مراسم خود آزادند. ایشان با فرستادن هیاتی به خوزستان آیه الله شیخ عیسی شبیر خاقانی را که سازمان تجزیه طلب خلق عرب از سادگی ایشان بهره برداری میکرد، محترمانه از خرمشهربه قم آورد و بدین وسیله به غائله خوزستان پایان داد.
متولیان حزب خلق مسلمان درآذربایجان نیز به دعوی حمایت از خلق ترک و آیة الله شریعتمداری شهرهای آذربایجان را ناامن کردند. رهبران این حزب سیاسی در سال ۱۳۵۸ عدهای از افراد نا آگاه و ساده دل را به قم آوردند و طرفداران انقلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به تخریب اماکن دولتی و عمومی دست زدند، خمینی برای خشکاندن فتنه به مردم انقلابی و طلاب قم توصیه کرد که اینها نا آگاهند با آنان مقابله به مثل نکرده و افزود:اگر عکس مرا نیز پاره کردند واکنش نشان ندهید؛ و بدین وسیله توطئه دشمن خنثی شد.
در اوج جنگ تحمیلی و لزوم هماهنگی همه جناحهای حوزوی علیه دشمن بعثی، شماری از طلاب جوان و کم تجربه به بهانه انقلابی نبودن برخی مدرسان حوزه بدانان اهانت میکردند. این رفتارهای تندروانه افزون برشکستن حرمت افراد، به اختلافهای درون حوزوی دامن میزد و آینده نهضت را از درون تهدید میکرد. امام خمینی از این جریان انحرافی احساس خطر کرد و به مناسبت ۲۲ بهمن ۱۳۶۲به حوزویان و مردم هشدار داد: رواج شایعهها و سخنان ناروا درباره افراد و نهادها از سوی منافقین و سلطنت طلبان به هدف بر هم زدن اتحاد حوزه و بدبین کردن مردم به همدیگر صورت میگیرد.
اختلاف جناحهای اصلی روحانیت در صحنه که آن روز به روحانیت سنتی و پویا شهره بودند و بر سر برخی مسائل قضایی و اقتصادی از جمله حدود اختیار دولت در امور اقتصادی و قانون تعزیرات و مالیات دیدگاههای یکدیگر را نقد میکردند، مایه نگرانی امام بود، چرا که این کشمکشها جامعه را به دنبال خود میکشید، افکار رزمندگان را پراکنده میساخت و جبهههای نبرد را تحت تاثیر قرار میداد. امام خمینی هشدار داد: اختلاف شکننده است و راه را بر رخنه بد خواهان هموار میکند. به نظر معظم له در آن روزهای حساس که دشمن وافراد برانداز و معاند نظام از هر سوی یورش می آورند، رواج بگو مگوهای سران نظام در حوزه و مجلس و کشاندن بحثهای مدرسه به درون جامعه، نه کار نیروهای خودی که این دست اهریمن بود که با این کار نظام اسلامی را هدف گرفته بود و انتظار داشت نیروها به دست خود، خود را قلع و قمع کنند. آن گاه دشمن پیروز مندانه وارد شود و عنوان مصلح و آرام کننده فضای ناآرام، کاخ آرزوهای خود را بنا کند.
امام امت از این که مباد نظام که با خون شهیدان قوام گرفته و شاخههای آن در هر سو گسترش یافته و کعبه امیدی شده برای محرومان و مستضعفان ضربه بخورد، نگران بود و می گفت: راستی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین میکند؟ جناحی که پیروز شود یقین جناح روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاما به روحانیت رو آورد، راستی به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت میرود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلی کوبنده است. وقتی نیروهای مومن به انقلاب به اسم فقه سنتی و فقه پویا به مرز جبهه بندی برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان نخواهد بود.
نگاهی به غائلههای پدید آمده اخیر بر سر آزادی و پوشش و حجاب، پیش بینیهای امام خمینی را آشکار می سازد. به راستی چه چیزی دشمنان داخلی و خارجی اسلام را امیدوار کرد چنین جسارتی علیه نظام و اسلام بکنند و به انگیزه دفاع از آزادی و زن مقدسات و عفاف و حجاب را زیر سئوال ببرند و بانوان را تشویق به کشف حجاب کنند و به مساجد و امامزادهها جسارت کنند. آیا این امید جز از خالی بودن صحنه به خاطر رویارویی نیروهای اصیل انقلاب بود؟ آیا فتنه جز از اختلافها و حرکتهای غیرمنطقی از چیز دیگری مایه میگرفت و آیا این حرکت شیطانی جز در بستر غفلت حافظان انقلاب از محکمات انقلاب و مشغول شدن نیروها به هدفهای فرعی رویید؟ آمریکا در این حرکت شتابزده که توسط عوامل داخلی و همکاری برخی همسایگان ایران انجام گرفت این را پنهان نکرد که در نظر دارد نظام را بر اندازد و رژیمی دست نشانده و هوادار روی کار آورد.
روشن است که در حمام خونی که توسط منافقین به رهبری گروه رجوی و بازماندگان گروه سرهنگ رکنی و مهدیون و مهدی سمسار از رهبران کودتای نقاب و نوژه ایجاد میشد، نه جایی برای چپ می ماند و نه راست و همه کسانی که در راه پیروزی انقلاب و نگهبانی از آن تا کنون فداکاری کرده اند به جرم مخالفت با دموکراسی از میان خواهند رفت.
۵. آسیب دیدن جایگاه علمی حوزه
امام خمینی درباره شیوه آموزش و مواد آموزشی حوزه بارها ابراز نگرانی کرده و دست اندرکاران حوزه را به آسیبهایی که در کمین جایگاه علمی حوزه است توجه داده است از جمله: درس و بحث، جانمایه مدارس دینی و روح آن است. بدون بحث و کاوش و پژوهش، حوزه قالبی است بدون روح و کاربرد لازم را در بر نخواهد داشت.
امام خمینی که این راه را پیموده بود اصرار داشت: طلاب؛ دقیق و ژرف درس بخوانند و دشواریها و گرفتاریهای زندگی آنان را از راه شکوفایی علمی و دانش اندوزی باز ندارد.
در نگاه امام خمینی طلبه باید خود را وقف شناخت اسلام و قرآن کند و این بدون تلاش و سخت کوشی به کف نمیآید. کسی توفیق دارد که خدمتکاری مفید برای جامعه اسلامی باش که آگاهیهای ضروری را کسب کرده باشد.
پیش از پیروزی نهضت، گروهی در میان مدارس و طلاب جوان چنین زمزمه میکردند: درس خواندن و این همه در راه ادبیات و فقه و اصول و رجال به سر دویدن چه سود دارد؟ مبارزه مهمترین نیاز مردم است و بس. این سخنان، طلاب جوان و علاقمند به نهضت را در درس و بحث سست میکرد و موجب میشد حوزه از وجود افراد با بنیه و نخبه تهی گردد و این خطری بزرگ برای اسلام و آینده نهضت بود.
امام خمینی از یک سو با تیزنگری و حرکتی پیامبرانه، مبارزه و تلاش در راه برپایی نظام اسلامی را بی بدیل و آسمانی جلوه داد و از دیگر جایگاه با عظمت ملاشدن و درس خواندن را نمایاند و ناکارآمدی روحانی کم دانش برای فردای جامعه اسلامی را گوشزد کرد. وی نشان داد تنها در پرتو آگاهیهای عمیق حوزوی و دینی می توان نهضت را استوار پیش برد و از انحراف به چپ و راست نگه داشت. ایشان در بهمن ۱۳۵۶ در بیانیهای خطاب به حوزهها و طلاب نوشت: این زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیرا بین بعضی شایع شده که درس خواندن چه فایدهای دارد، انحرافی و مطمئنا یا از روی جهالت و بی خبری است و یا سوء نیت؛ و از القائات طاغوتی شیطانی است که میخواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارند که احکام اسلامی به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند.
نیاز گسترده کشور به حضور روحانیون در کارهای قضائی و تبلیغی و بعضا اجرایی پس از پیروزی نهضت سبب شد افراد بسیاری از استادان و فضلای حوزه وارد جامعه شوند. چه بسا به ضرورت برخی از افراد که هنوز نیازمند تحصیل بودند در کارها به خدمت مشغول شدند. این سیر افزون بر این که به حوزه آسیب میرساند جامعه را نیز با نابسامانیهایی رو به رو میکرد.
امام خمینی نگران آینده حوزه شد و در دیدار با حوزویان از ضرورت تداوم آموزش و تواناسازی حوزه به عنوان عقبه نظام و دور نشدن از روش آموزشی حوزوی سخن گفت و از تساهل افراد در درس خواندن و ناتوانی آنان درهمراهی با نیازهای زمان ابراز نگرانی کرد و فرمود: جدیت بکنید و محصل زیاد بکنید. ملا زیاد بکنید... اسلام با این طبقه به این جا رسیده ست و باید شما با جدیت فقیه درست کنید... مردم معمم نمیخواهندف مردم عالم میخواهند. این [ عمامه]منتها علامت علم است. اگر یک وقت خدای نخواسته حوزههای علمیه ما سست شدند در تحصیل، سست شدند در این که فقاهت را تقویت بکنند، بدانند که این یک خیانت بزرگی به اسلام است.
امام خمینی برای تقویت بنیه علمی حوزه در اواخر سال ۱۳۵۶ از مرتضی مطهری خواست برای تقویت علمی و معنوی حوزه علمیه قم ارتباط خود با حوزه را بیشتر کند.
شهید مطهری هفتهای دو روز را به تبین معارف اسلامی برای طلاب قم اختصاص داد.
در نگاه امام خمینی دین پژوهی تنها دانستن فقه و اصول رایج نیست بلکه دانشهایی چون: عقاید، کلام و تفسیر، بلکه تاریخ و مردم شناسی را نیز در بر میگیرد.
در دو سده اخیر که حوزه از جایگاه آموزشی عمومی کنار زده شد برخی از دانشها که پیش از آن در دایره آموزش قرار داشتند، رها گردید و کار به جایی رسید که دانش کلام، حقوق و ریاضیات، حکمت و سیاست که قدمای حوزه آن را تدریس میکردند درحوزهها مهجور شدند: ما محصور شده بودیم در یک کتابها و یک عقاید خاصی. کتابها از جهت تعلیم و تعلم از طهارت و تجارت و صلاه غالبا تجاوز نمیکرد. علوم قضایی و حدود و دیات از علوم غریبه بود.
امام خمینی کم بها دادن به عقاید وکلام و تاریخ و دانش ادیان و حقوق و قضا و اقتصاد را پدیدهای تحمیلی شمرد و بر این نظر بود: درسهای موجود برای برآوردن نیازهای جهان اسلام بسنده نیست.
در نگاه امام امت هماهنگ بودن آموزههای حوزه با نیازهای جامعه، ضرورت است و در حوزههای علمی میباید همه دانشهای اسلامی تدریس شود و کتابهایی که به بوته فراموشی سپرده شده دوباره پس از بررسی و برطرف کردن کاستیهای آنها درگردونه آموزش قرار گیرد.
در بین دانشهای حوزوی، تفسیر قرآن از همه مهجورتر بود. این خود بر بنیه علمی حوزهها ضربه زده است. از این روی امام خمینی حوزهها را توجه به دانش قرآن میدهد: ... و شماای فرزندان برومند اسلام... تدریس قرآن را در هر رشتهای از آن، محط نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کردهها پشیمان و تاسف بر ایام جوانی بخورید.
خوشبختانه باهشدارهای امام خمینی کانونهای قرآن شناسی و تفسیر درحوزه رونق گرفت و بخشی از پژوهشهای حوزه به قران وتفسیر اختصاص یافت و دائره المعارف قرآن و تفسیرهایی مانند تفسیرراهنما، تفسیر تسنیم، تفسیر نور، دائره المعارف قرآن نمونهای از آن است.
بها ندادن به میراث فقهی فقهای سلف، از دیگر تشویشهای امام خمینی بود. در بینش آن فقیه بزرگ، کارایی حوزه بستگی به پیمودن سیره فقاهتی علمای سلف دارد و آنچه اسلام را در فراز و نشیب روزگاران از آفتها به دور نگه داشته و احکام آن را به درستی به مردم رسانده این شیوه بوده است: حوزه ها باید حوزه فقاهت باشد. این حوزههای فقاهت بوده است که هزار و چند سال این اسلام را نگه داشته است.
اگر حوزه در حفظ فقه و پرورش فقیهان کوتاهی ورزد از میان میرود و زحمتهای هزار ساله علما فراموش خواهد شد: ممکن است اشخاصی بگویند که باید فقه تازهای درست کرد که این آغاز هلاکت حوزه است.
فقه مجموعه دستورهای اسلام است که توسط اسلام شناسان ارائه میشود و فقهای بزرگ درطول تاریخ، مجموعه گرانبهایی از میراث فقهی فراهم آورده اند. فقه سنتی مورد نظر امام ترکیبی است از روش علمی و دقیق، دقت در روشهای فقه و استنباط فروع از قواعدی که در اصول و فقه به درستی تبیین شده است.
فقیه به یاری آن روشها، دستورها و قانونهایی را که مردم در زندگی فردی و اجتماعی بدان نیازمندند از کتاب و سنت به دست میآورد. تعبیر دیگر امام از آن فقه جواهری است: فقه را نباید فراموش کرد. فقه به همان صورتی که بوده است باید باشد. «فقه جواهری» باید تقویت شود. باید حوزهها وقت وافرشان را صرف فقه و اصول و فلسفه و مباحثه کنند، زیرا فقه در رأس دروس است، ولی مسائل دیگر هم مهم است که باید به آنها عمل شود.
در تفسیر رهبر معظم انقلاب: این فقاهت دو رکن دارد: که رکن اول آن اصول معتدل و قوی و آگاه به همه جوانب استنباط است و رکن دوم: تطور فقه است و همان چیزی است که امام در معنای اجتهاد و مجتهد و فقیه میفرمودند و تاکید داشتند که مجتهد باید با دید باز بتواند استفهامها و سئوالهای زمانه را بشناسد.
این فقه پویایی لازم را در متن خود داراست و با خواستههای طبیعی انسان سازگار است. مفتی باید افزون برجایگاه معنوی، دانشهایی، چون ادبیات عرب، قرآن، منطق، درایت و حدیث، فقه و اصول و... را آموخته باشد و با تاریخ و جامعه و زمان نیز بیگانه نباشد؛ و با توجه به جایگاه انسان و جهان و درک پرسشهای زمانه به سراغ متون دینی برود.
فقه جواهری در نگاه امام خمینی با تخصص و نظام بندی پیوستگی ژرف دارد. پیدایش مسائل نوپیدا بر دامنه نیازها می افزاید و فقها برای استنباط ناگزیرند به دسته بندی پرسشها و نیازهای انسانی بپردازند و با تقسیم کارها، آفاق و مسائل نوین را شناسایی کنند و با دسته بندی و تفکیک مسائل اقتصادی و سیاسی و حقوقی، آنها را ابتداء موضوع شناسی کرده و با مراجعه به مبانی و قواعد فتوا دهند.
امام خمینی تاکید داشت: حوزه توانایی دارد که با به کارگیری استعدادها و علاقهها در مسیر مناسب به همه مسائل اسلامی جوابگو باشد و این کار که وجههای از نظم است دامنه حفاظت فقه را بالا برده و بر کار آرایی آن میافزاید: علما هم باید همه ابعاد مختلفه داشته باشند در تعلیم، حسب ابعادی که اسلام دارد و حسب ابعادی که انسان دارد. البته یک نفر نمیتواند همه این ابعاد را جوابگو باشد؛ لکن یک حوزه مرکب از ده هزار نفر یا حوزهای مرکب از _مثلا_ سی هزار نفر اینها می توانند دسته دسته باشند و هر دستهای یک بعدی را اداره بکنند.
پیش از انقلاب، گروههایی در درون و برون حوزه میگفتند و میپراکندند: برای استنباط احکام این همه بحث و کار ضرورت ندارد. میشود بدون کسب مقدمات طولانی، احکام دین را از قرآن استخراج کرد. این افراد بر روش فقها و مفسران خرده میگرفتند و آن را کهنه پرستی و استعماری میخواندند.
این افراد در لفافه، سخنان زیبا میگفتند: اسلام دین سهل و آسان است و از پیچیدگیها به دور و هر کس میتواند با پیمودن راهی کوتاه و با اجتهاد آزاد بدان دست یابد و چنان که مسلمانان صدر اسلام با تلاوت احکام قرآن شیفته دین میشدند ما نیز با مطالعه قرآن توانایی داریم، دستورات دینی را به دست آوریم.
شماری از ناآگاهان آشکارا میگفتند فقه سنتی نمیتواند با دنیای جدید و نسل نو همراه شود. احکامی، چون زکات و خمس و مزارعه و اجاره، شکلهایی از روش کشاورزی و بازاری قدیم است که فقه اسلامی خود را با آن برابر ساخته و قواعد فقهی به سود طبقات سرمایه دار و به زیان محرومان تدوین شده است.
این افراد منکر مهریه برای زن شده و تعدد زوجات را یادگار عصر بردگی زن؛ و حجاب و پوشیدگی را نماد اسارت زن میشمردند و همین طور مضاربه و مزارعه را یادگار عهد فئودالیسم میشمردند.
بستر پیدایش این فرضیههای خام، دخالت دادن دلائل شبه عقلی و اظهار نظر غیر متخصص و مرعوب شدن در برابر جو حاکم بر فرهنگ جامعه بود. اسلام دین سهل و آسان و برابر فطرت انسانهاست و مردمان روزگار پیامبر با شنیدن آیاتی چند، روح حاکم بر اسلام و باورها و ارزشها را در مییافتند، ولی برای عمل به دستورها و دریافت دستور زندگی، ریزترین مسائل را از پیامبر (ص) می پرسیدند. آن حضرت آیات قرآن را برای مردم شرح میکرد و اگر شبههای پیدا میشد بر طرف میساخت.
کار امامان نیز ادامه رسالت پیامبر بود. درغیبت امام زمان (ع) امت اسلامی نیازمند راهنما و مفسران دین اند. با ورود نحلهها و فرهنگهای قومی به حوزه اسلام و پیدایش جاعلان حدیث و تحریف گران ودخالتهای ناروای حاکمان ستم در اجرای قوانین، راه فهم قرآن و دریافت احکام دشوار گردید و دریافت دستورات دین نیازمند دانشهایی چون: ادبیات، تاریخ، رجال، فقه اصول و... گردید. از طرفی جامعه بشری درحال تطور است و ارائه راه حلها در حوادث واقعه بر عهده حاملان فقه اسلامی است. ولی تنوع طلبی و روی گردانی بخشی از مردم جهان از تعالیم انبیاء وارزشهائی، چون عفاف و حجاب دلیل نمی شود که ما از محکمات دین دست برداریم و ذهن عدالت جویان را نسبت به فقه و فقاهت مخدوش کنیم.
امام خمینی در برابر این وسوسهها که میوههای تلخی برای حوزه و جامعه به بار میآورد به شدت ابراز نگرانی می کرد و رواج این شبههها را سبب از میان رفتن فقه و هرج و مرج در نظام فتوا میشمرد. امام امت روش افرادی که بدون پیمودن مقدمات اجتهاد و با ردیف کردن الفاظی چند از قرآن و نهج البلاغه به فتوا نشسته بودند و در مواردی از انکار ضروریات فقهی رویگردان نبودند، تفسیر به رای و راهشان را بیگانه با اسلام میدانست که حق و باطل را با هم در آمیخته و با سخنان شیرین در صدد فریب دیگرانند.
امام خمینی در پیامی، طلاب و دانشجویان را ازاعمال سلیقه و پیشداوری در تفسیر آیات قرآن پرهیز داد و آن را راهی خطرناک و مروج بدعت قلمداد کرد و هشدار داد: این گونه کارها زمینه را برای از میان رفتن اساس فقه و سیره فقهای سلف فراهم میآورد: باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و ... از دخالت دادن سلیقه و آراء شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تاویل احکام اسلام و مدارک آن جدا خودداری کنید.
۶. تحجر و سطحی نگری
امام خمینی تحجر و سطحی نگری را یکی دیگر از آفتهای حوزه میشمرد و نسبت به بازگشت متحجران به حوزه اعلان خطر میکرد. ایشان در دوران حاج شیخ از نزدیک دیده بود که چه طور افرادی با افکار کوتاه خود به حوزه خسارت زده اند. افرادی با دعوی تقدس و حفظ حرمت حوزه با نزدیک شدن به بیوت مراجع، پر وبال آنها را بسته وآن بزرگان را از مقاصد بزرگ و حرکتهای سازنده باز داشته اند و همین افراد بودند که در وقت تصمیم آیه الله حائری برای تربیت مبلغان دینی وآموختن زبان خارجی با هدف تبلیغ دین به دیگران مانع شدند و عذر آوردند، که آموختن زبان کفر و بیگانه مصلحت نیست.
امام خمینی در دوره آیت الله بروجردی برای تحول و اصلاح حوزه قدمهای موثری برداشت. ایشان پس از آمدن آیه الله بروجردی به قم افزون برتالیف وتدریس علوم اسلامی، به ایشان کمک کرد؛ چنان که گروهی از فضلای حوزه با همراهی امام خمینی به کار تنظیم و برنامه ریزی برای حوزه و آزمون طلاب مشغول شدند. موضوع آزمون طلاب، رتبه بندی شهریهها نظارت بر اخذ و توزیع وجوهات شرعیه ونظارت بربیوت مراجع از مواد این طرح بود که به دلائلی آیه الله بروجردی از آن منصرف شد.
یکی از دلائل عقیم ماندن این طرح انقلابی، وجود افراد مخالف اصلاح وتحول در پیرامون بیت مرجعیت بود. امام خمینی تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانگاه از ناحیه متحجران احمق در حوزههای علمی را با هیچ سخن دیگری قابل قیاس نمیدانست و تحجر را از علل خانه نشینی اهل بیت و علمای مبارز میشمرد و مثل میآورد که همین کسان مروج اسلام آمریکائی و جدائی دین از اجتماع بوده و در میان مردم چنین میپراکنند که سیاست دوراز شان علما و روحانیت است.
امام خمینی تحجر را از عوامل اصلی دور شدن حوزه از دانشهایی همچون حکمت و تفسیر قرآن بشمار میآورد: عدهای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و]حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.
به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپایوجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیم کاسه داشت؛ و این از مسائل رایج حوزهها بود که هر کس کج راه میرفت، متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ کرد.
از این رو از روحانیون انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری متحجران برحوزههای علمیه وپیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند.
۷. دور شدن حوزه از عرصه اجتماع
از نگرانیهای امام درباره حوزه خطر گوشه گیری و مردم گریزی است. در نگاه ایشان عالم دینی مفسر و مجری دین است و در همه حال مسئولیت دارد در کنار مردم بوده و بدانان خدمت کند.
هر جا روحانیت در صحنههای اجتماعی حضور یافته و کسانی مانند خواجه نصیرطوسی و میرزای شیرازی، در میدان بوده اند؛ اسلام از انزوا خارج شده و در پرتو آن نهضتهای مردمی به پیروزی رسیده است، ولی هرگاه حوزه از صحنه کنار زده شد کشتی امت به جای رسیدن به ساحل رهایی، در باتلاق تباهی گرفتار آمده است.
حضور روحانیت در صحنه از مهمترین عوامل پیروزی نهضت بود وآنچه ما را در دفاع مقدس به پیروزی رساند وجود طلاب جوان و بزرگان روحانیت در صف کارزار بود و آن نیروی قوی که کشور را از لغزیدن به اردوگاه غرب دور نگهداشت تلاشهای همه جانبه رهبران روحانی در عرصه بود. همکاری عالمان و مجتهدان و فضلای حوزه در مرحله قانون گذاری و اجرا موجب شد که قانون اساسی برابر دستورها و قانونهای اسلام نوشته شود و در عمل اجرا گردد. اگر فرهنگ گوشه گیری، دوری گزیدن از کارهای اجتماعی درحوزه رسوخ کند و منبرها و مجلسهای وعظ، مجلس شورا و نهاد دادرسی و دانشگاه و سپاه و ارتش از وجود عالمان راستین محروم بمانند بر سر اسلام و انقلاب آن میآید که انقلاب ۱۹۲۰م، عراق و مشروطه بدان دچار شدند.
در انقلاب ۱۹۲۰ م عراق، علما جلودار بودند و حوزه نجف در راه به ثمر رسیدن آن تلاشها کردند. پس از پیروزی جز افرادی چند مانند: محمد حسین کاشف الغطاء، سید محمد صدر، محمدرضا شبیبی و سید هبه الدین شهرستانی، دیگر فضلا به حوزه نجف برگشتند و کارها به دست افراد لائیک افتاد و در نهایت حزب بعث کودتا کرد و همه دست آوردهای حوزه و جامعه برباد رفت.
امام خمینی تفکر دوری دین از سیاست، عافیت طلبی و تن ندادن به مشکلات و زندگی راحت و بی دردسر را آفت حوزه و از عوامل مسئولیت گریزی میداند از این رو با توصیف شهید بهشتی به عالم متعهد ابراز داشت که اگر وی نیز از قبول مسئولیت تن میزد و گوشه راحت مدرسه و درس و بحث را بر کار میدانی ترجیح میداد، امروز به خاک و خون نمیغلطید.
حوزه نجف درآغاز نهضت اسلامی ساکت بود و حمایت جدی از قیام دینی امام خمینی درآن دیده نمیشد، این بی تحرکی، امام را به موضع گیری واداشت ودراردیبهشت ۱۳۴۲ فریاد «وای برنجف ساکت» برآورد.
با اوج گیری نهضت اسلامی حوزه نجف نیز از قیام امام حمایت کرد.
امام خمینی با تشریح وسوسههای دشمن در دلسرد کردن فضلای جوان از حضور در صحنههای اجتماعی ابراز داشته که خناسان با وسوسه درگوشها خوانده که این فعالیتها با شان روحانیون ناسازگار است. یا با ترور وکشتن و اهانت کردن به روحانیون در صدد دور کردن آنها از مسئولیتهای اجرائی وحضور درمیان مردم دارند. به طلاب هشدار داده که راه حوزه راه سید الشهداء وکربلا است و طلاب جوان باید راه شهید سید محمدباقر صدر، و بهشتی و راغب حرب (از فضلای شهید لبنان) و سیدعارف حسین (نماینده امام درپاکستان) را ادامه دهند و مردانه در صحنه حاضر باشند و دشمن را واداربه عقب نشینی کنند.
امام خمینی با اشاره به اهتزاز درآمدن پرچم اسلام در جهان، آن را نتیجه حضور پرشور فضلای جوان در صحنه میداند؛ و تاکید دارد که اگر در دوره مشروطه نیز روحانیون در کنار شهید مدرس (۱۳۱۶ش) بودند، کارگزاران بیگانه را یارای آن نبود که حوزه را به انزوا برده و دست دین را از صحنههای اجتماعی کوتاه سازند.
۸. نگرانی از نفوذ دشمن
اسلام دشمن دارد و حوزه نیز که پاسدار دین است بی بدخواه نیست. ایادی استعمار بدخواهان دین و مخالفان عرصه داری اسلام در تلاش گسترده بوده و هستند که عرصه را بر حوزه تنگ کنند، تا سقف بلند آن در کشاکشها فرو بریزد و برای این هدف شوم و تباهی آفرین، راهها و روشهای گوناگونی دارند که به پارهای از آنها اشاره میکنیم: استعمار برای ناتوان کردن حوزهها و اجرای برنامههای استعماری خود، روحانی نما تربیت میکند و به حوزه ها گسیل میدارد. انگلیسیها پس از شکست دولت عثمانی درجنگ اول جهانی و تصرف عراق برنامههای گوناگونی را برای نفوذ دربیوت مراجع و بدنه حوزه نجف به اجراء گذاشتند. در دوره رضا شاه برای تصرف بی سرو صدای حوزه برنامهای به نام گزینش و امتحان افراد تدارک دیدند با این برنامه میخواستند کسانی که با شرایط آنان همراه نباشند از حوزه خارج کنند و حوزه را مأمن مشتی عناصر خود فروخته بی درد و بی سواد قرار دهند این برنامه خطرناک با هوشیاری علمای آگاه و بیدارباشهای حضرت امام بی فرجام ماند.
پهلوی دوم نیز برای جدا کردن روحانیان اصیل از مردم درصدد برآمد سپاه دین تشکیل دهد که با هوشیاری حوزه قم شکست خورد.
خطر روحانی نمایان اکنون نیز وجود دارد. باید عالمان، روحانیان بیدار و انقلابی با دست اندر کاران حوزه از این گروه که نشانههایی نیز دارند بپرهیزند و به افشای نقشه این دستاربندان بپردازند.
آیت الله طالقانی در سخنرانی تاریخی خود در مدرسه فیضیه نسبت به نفوذ دشمن درصفوف روحانیون وانقلابیون و ایجاد فتنه درمیان آنها هشدار داد. امام خمینی بارها در دیدار با دست اندرکاران حوزه، انجمنهای اسلامی، و سپاه پاسداران سفارش کرد، از نفوذیها غفلت نکنند، بویژه در این جهت حوزه بایستی مراقبتر از دیگران باشد: آنها همیشه در فکر بوده اند که در حوزه نفوذ کنند... نفوذ آنها ظاهری نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذی است. چه بسا بیش تر از شما اظهار دیانت بکند، معذلک در موقع مناسب کارش را انجام میدهد. اینها از مشکلات حوزه است.
آن مرزبان هوشیار از ماجرای یک یهودی نام میبرد که در نزد آقا سید عبدالمجید همدانی (۱۳۱۸ق) تظاهر به مسلمانی کرده بوده، ولی ظاهرنمایی این یهودی آقا سید عبدالمجید را در اخلاص این نو مسلمان به شک میاندازد و پس از بررسی و تحقیق برای وی روشن می شود این شخص یهودی، برای فتنه گری تظاهر به اسلام میکند.
امام خمینی از گذشته دور در باره دخالت دستهای ناپاک برای آلوده کردن حوزه ونفوذ سازمانهای اطلاعاتی دشمن در حوزه هشدار داده است. از کارشناسان استعمار یاد میکند، که برای ایجاد اختلاف میان مردم و عشایر ایران، میان بختیاریها می رفتند و برای جلب اعتماد مردم گاه (مانند مستر جیکاک انگلیسی) لباس روحانیت به تن میکردند.
امام امت در وصیت نامه نیز به دست اندرکاران حوزه هشدار میدهد مراقب رخنه نامحرمان باشند و آن را از توطئه جاسوسهای دشمن در امان بدارند.
مردم به عالمان دین علاقه دارند و این پیوند معنوی بین عالمان دین و مردم، جامعه را همواره سالم و سرزنده و شاداب نگه میدارد. جامعه سالم در برابر هر آفتی و هر نیروی خارجی و بیگانهای و هر دست نامحرمی واکنش نشان میدهد و همین واکنشها به موقع سبب میشود دشمن نتواند در بدنه سالم جامعه راه یابد. از این رو دشمن از دیرباز تلاش میورزد مردم را به این کانون مقدس بدبین کند و چه بهتر اینکه بدبینی را به دست افرادی در همین لباس انجام دهد. با زبان آنان شایعه میپراکند، ناامیدی میگستراند، اختلاف می افکند. در بیوت علما نفوذ میدهد تا سخنان و موضع گیری عالم و مرجع دینی را در راستای برنامههای خود جهت بدهد.
نفوذیها از یک سو در حوزه به این تخریبها دست میزنند و از دیگر سو در بین مردم دو دستگیها و نابسامانیها و بی تقواییها را که خود به وجود آورده اند، پررنگتر مینمایانند تا مردم را از گرما و نور این شعله مقدس محروم کنند و آن گاه بندهای استعماری خود را در پهنه این سرزمین بگسترانند.
زعامت آیه الله بروجردی در قم که امیدی برای شیعیان بلکه مسلمانان جهان بود دشمن را برانگیخت که نگذارد این کانون پا بگیرد. از این رو دربار پهلوی ایادی خود را در حوزه به کار گرفت که بین ایشان و بارزترین شخصیتهای حوزوی یعنی امام خمینی اختلاف بیفکند و امام از این مساله بسیار رنج میبرد.
با آن که امام خمینی از مهمترین حامیان آقای بروجردی بود؛ نفوذیها بر این بودند که بنمایانند: ایشان با مرجعیت آقای بروجردی همراه نیست. در هنگام بیماری آقای بروجردی، دربارشاه در صدد بود بفهمد وصی آیت الله بروجردی کیست که با هوشیاری ایشان این برنامه خنثی شد.
در سالهای نخست دفاع مقدس که کشور در هجوم همه جانبه نیروهای عراق و آشوب گروهکهای مزدور داخلی میسوخت و بیت المال اسلامی نیازمند کمک بیشتر مردم بود، کارگزاران نظام اسلامی از مردم خواستند: مالیات خود را به طور دقیق و بی کم و کاست بپردازند تا گرفتاریها و نابسامانیها برطرف شود و دولت در تنگنا قرار نگیرد و بتواند از این بحران بزرگ پیرومندانه به درآید از پارهای از بیوت زمزمههایی بلند شد که گرفتن مالیات درست نیست و کشور را میشود با سهم امام اداره کرد.
این سخنان که برای بسیاری از ثروتمندان شیرین می کرد در آن برهه میتوانست خسارتهای جبران ناپذیری به اقتصاد جنگ وارد سازد، که حضرت امام هوشیارانه بر شایعهها راه بست و گفت: اگر این سخن در جای خود درست باشد اکنون وقت طرح آن نیست و القاء این گفتهها در این شرایط، از نقشههای مفسدان است که از سادگی و یکرنگی بزرگان سوء استفاده میکنند و با بیان آرزوهای خود از زبان بزرگان قصد دارند انقلاب اسلامی را به شکست بکشانند: آقا خودش خیلی خیلی آدم خوبی است، میرود ده نفر از همین اشخاصی که میخواهند این کارها را بکنند... سلطنت طلبها... طبقات بالایی که میخواهند عیاشی بکنند. از منافقین... از احزاب پیش آقا مینشینند میگویند: اسلام دارد از بین میرود... مینویسد: مالیات نباید داد... آنها هم... با سلامت نفسی که دارند باورشان میآید.
بدخواهان نفوذی برای شکستن این نهاد دینی در برون و درون حوزه همواره علیه روحانیان کارآمد، انقلابی، با تقوا و عالم به زمان شایعه پخش میکنند و یا اگر از طلبهای و روحانی کار ناشایستی دیدند آن را همه جا می پراکنند تا مردم را از راهنمایان خود روی گردان کنند.
تحقیرطلبهها و علمای کارآمد از دیگر دسیسههای دشمن است. دشمن بر آن است تا هیبت و حرمت و جایگاه معنوی علما را در دلها بشکند و جوانان را از روی آوری به محافل معنوی علما بازدارند.
امام خمینی با تاریخ مشروطه آشنا بود واز آن مثل میآورد که شبه روشنفکران و مدعیان آزادی و دموکراتها با پناه گرفتن در سنگر مطبوعات؛ حیثیتها را نشانه رفتند و با رواج شایعه و استفاده از کاریکاتور و... مسخره گرفتن شیوه طلبگی در صدد برآمدند این گروه را در نظر مردم کوچک کنند.
در آن دوره، نویسندگان مذهب ستیز با نشر داستانهای ساختگی از فرهنگ مذهبی و سنتی رهبران مذهبی را مخالف نوآوری به شمار میآوردند و چنان فضا را مسموم کردند که بسیاری ازعالمان و روحانیان عرصه سیاست را ترک گفتند و این پدیده شوم، زمینه را برای روی کار آمدن رضاخان هموار کرد.
رضاخان نیز به نام ترقی و تمدن حوزه را تحقیر کرد و پای بندی به ارزشها و عمل به دستورها و آیینهای شرع مقدس و فرهنگ مذهب و ملی ایرانیان چون: حجاب و عزاداری امام حسین (ع) را کهنه پرستی خواند. روشنفکرنمایانی، چون سید احمد کسروی و مهدی حکمی زاده که از حمایت رضاشاه برخوردار بودند آشکارا فرهنگ دینی و احکام مذهبی را استهزاء میکردند.
پهلوی دوم که به ابزار نوین تبلیغاتی دسترسی پیدا کرده بود با لشکری از فرنگ رفتهها و متمدن نمایان، راه پدر را ادامه داد. در مطبوعات روحانیت را به کهنه پرستی و تمدن ستیزی متهم میکرد: این آخوندها مرتجع اند. اینها میخواهند ما را بر گردانند به عصر حجر، اینها با تمدن مخالفند.
رژیم شاه رواج فساد و فشحا، آزادی بیگانگان در امور کشور، توهین به مقدسات، تحقیر شخصیتهای بزرگ مذهبی را آزادی خواهی و لیبرالیسم و تمدن میخواند و در برابر مبارزه حوزه با بیگانگان ورواج فساد وحرکتهای الحادی به مردم چنین واکرد میکرد: امام خمینی با اعطای آزادی و برنامههای لیبرالیستی او مخالف است.
روزنامه های وابسته به شوروی نیز چون خیزش حوزه را با مکتب الحادی خود ناسازگار میدیدند نوشتند: چون اصلاحات ارضی شاه به زندگی روحانیت زیان وارد ساخته با آن مبارزه میکنند. یا درهمان روزهای مبارزه برای دلسرد کردن مردم از حمایت امام خمینی، این شایعه را در همه سو پراکندند: خمینی در کاخ ییلاقی زندگی میکند. خوشبختانه مردم در پیوند با امام و علما به بی پایگی این شایعهها پی بردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مخالفان حوزه دوباره تحریف و ابهت شکنی عالمان دینی را در دستور کار قرار دادند. آنان که از تواناییهای انتشاراتی و هنری فراوانی برخوردار بودند با انبوه نویسندگان، رمان نویسان، جامعه شناسان و کارشناسان جنگ روانی، کانون روحانیت را نشانه رفتند. این بار با این تفاوت که روحانیت از سلاح مظلومیت که پیشتر در اختیار داشت و آن بسیاری از نقشهها را خنثی میکرد بی بهره بود. مسئولیت روحانیان در قوه قضائیه، مجلس شورای اسلامی، سپاه پاسداران و دیگر نهادهای انقلابی، پذیرش شایعهها را آسان تر می کرد. گروهکها که بنیانگذار خشونت بودند، آذربایجان غربی، کردستان بلوچستان، گنبد، پاوه و نقده را به حمام خون پاسداران انقلاب تبدیل کرده بودند و در مبارزه تبلیغاتی و تسلیحاتی علیه نظام از امکانات دولتی دانشگاهها بویژه دانشگاه تهران استفاده میکردند. این افراد بی شرمانه در سخنرانیها و نوشتههای خود امام خمینی را دیکتاتور و آزادی ستیز و ولایت فقیه را دیکتاتوری نعلین میخواندند.
اینان یاران نقش آفرین و کارآمد امام خمینی را با تیرهای زهرآگین نشانه رفتند. بدبین کردن مردم به شهید محمد بهشتی، در سرلوحه کارهای گروهکهای وابسته جای داشت. بهشتی زبان انقلاب بود. با آرامش و متانت و برخورداری از آگاهیهای حوزوی و دانشگاهی آن را مرزبانی میکرد. مینوشتند که وی آزادی ستیز است، دیکتاتور است، همسر آلمانی دارد. یا افراد تندرو در باره شهید بهشتی میگفتند وی: با آمریکا رابطه دارد. فضا را چنان آلودند که بسیاری به تردید افتادند و آن بزرگمرد در فضایی از مظلومیت به شهادت رسید: آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم و شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفان انقلاب، افرادی که بیشتر متعهدند، موثرند در انقلاب آنها را بیشتر مورد هدف قرار میدهند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان آنها در طول زندگی بود. تهمتهای ناگوار به ایشان میزدند. از آقای بهشتی اینها میخواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند.
امام امت در تحلیل این جنگ روانی به روشنی و بسیار هوشیارانه به این نتیجه رسید: همه اینها برای دور کردن روحانیت از صحنه صورت میگیرد. تروررهبران انقلاب: دشمن وقتی از شایعه پراکنی وترور شخصیت نتیجهای نگرفت، دست به کشتن یاران امام وارکان نظام اسلامی دراز کرد.
دست نشاندگان بریتانیا در مشروطه ترور بزرگان حوزه را در دستور کار قرار دادند و به نام آزادی خونها ریختند. شیخ فضل الله نوری (۱۳۲۷ق) نخستین هدف بود. سید عبدالله بهبهانی که قائمه مشروطه بود و تدبیر بی نظیر و جرات فوق العاده و فعالیت بی همتا و مردمداری او بر سر زبانها بود، به دست اینان به خون غلطید و خیلی زود زمینه انحراف مشروطیت آماده شد. میرزا محسن، محمد باقر اصطهباناتی (۱۳۲۶ق)، سید احمد دشتکی (۱۳۲۶) به بهانهای ترور شدند. میرزا حسین تهرانی از رهبران مشروطه و آخوند خراسانی (۱۳۲۹) از حامیان اصلی نهضت و ارکان آن به گونه مرموز از دنیا رفتند.
این روند در دوره رضاخان ادامه یافت. علما یکی پس از دیگری کشته یا تبعید شدند. زائران حرم امام رضا (ع) در۲۲ تیر۱۳۱۴ش در مسجد گوهرشاد مشهد به جرم حمایت از عفاف وحجاب قتل عام شدند. علمای دین کشته و تبعید شدند. مدارس دینی بسته شد و قلم بمزدان هم در کوی و برزن زبان به مدح و ستایش رضا خان گشوند.
قلم بمزدان در دوره پهلوی دوم نیز به مدح و ستایش دربار پرداختند. پس از انقلاب اسلامی آمریکا سازمانهای تروریستی مانند منافقین با استفاده از پشتیبانی عراق وامریکا، هزاران نفر از روحانیون و طلاب وائمه جمعه و جماعات و رهبران انقلابی و مردم عادی را ترور کردند. با این همه هواداران اینها فریاد برمی آورند که آزادی نیست. هم میکشتند و هم میگفتند؛ خشونت ما را به ستوه آورده است!
امام خمینی برای مقابله با فریبکاریهای معاندان، افزون بر هوشیاریها که یاد شد، بر ضرورت برنامه ریزی تاکید داشت. اگر حوزه بی برنامه باشد دروازههای آن بی نگهبان بماند و یا در آموزش اخلاق و رفتار امور معیشتی و آینده طلاب و روحانیان فکری نکند، این نهاد از نگهداری افراد ناتوان میماند و کم کم از درون ضربه پذیر میشود.
اینها سبب میشود که شماری از منتقدان دلسوز و باانصاف بنویسند: بی برنامگی حوزه و نداشتن آینده کاری از جمله عوامل ریزش نیرو در حوزه های علمیه در سالهای اخیر است. افراد با شوق و شعف و عشق تحصیل دانش وارد حوزه میشوند، ولی بی برنامگیها یا سیراب نشدن از آموزههای معنوی و مناسب نبودن متون درسی آنان را از حوزه میرماند.
امام راحل در بررسی انگیزههای بی نظمی، افزون برمسئوولیت گریزی شماری از علما احتمال دست پنهان دشمنان را در ترویج تز نظم در بی نظمی را دور نمیداند و خواهان مقابله با این فکر خطرناک است: و از همه لازم ترحوزههای علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مدرسین محترم و افاضل سابقه دار است، با تایید مراجع وقت و شاید تز: نظم در بی نظمی است از القائات شوم همین نقشه ریزان و توطئه گران باشد.
رهکردهای امام برای حراست از حوزه
امام خمینی برای نگهبانی از حوزه راههایی را پیشنهاد و پی گیری کرد:
۱. گزینش: برای جذب افراد شایسته و پیش گیری از آمدن افراد ناباب به حوزه از جمله تلاشهای سامان مندی که باید انجام شود. طلاب فاضل و عالمان دوراندیش، پیشینه داوطلبان به حوزه را کاوش کنند.
امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب در این باره هشدارهایی به دست اندرکاران حوزه داد و اقداماتی را انجام داده بود و در سال ۱۳۶۵ با استقبال از واحد گزینش حوزه میگوید: گروههای مختلف به حوزه نظر دارند؛ چون در دراز مدت میتوانند کارهایی که ما میکنیم به هم بزنند و این که شما در رابطه با سابقه افراد تحقیق میکنید کار خوبی است؛ چرا که اگر کسی قبل از انقلاب و یا بعد از آن کجروی داشته است و الان میگوید من توبه کرده ام، ممکن است این توبه کردن مصلحتی باشد باید توجه داشت که این افراد حوزه را فاسد نکنند.
۲. مراقبت بر شئون اخلاقی طلاب: موعظه و مراقبت از طلاب از دیگر کارهای امام بود؛ چرا که اندرز، نقش موثری در بهسازی انسان دارد. امام خمینی؛ درس اخلاق را از نخستین گامهای تربیتی حوزه میدانست. ودرهر فرصتی که پیش میآمد به راهنمایی طلاب میپرداخت واصرار داشت افراد پیش از آن که به جامعه وارد شوند خود را بسازند؛ و پیش از آن که به مسئولیت و پستهای اجتماعی برسند در حوزه درسهای ساده زیستی و مردمداری را تمرین کرده باشند.
۳. اتحاد جناحها: چنان که یاد شد ازآغاز انقلاب در برخی از مسائل نظری و اجرایی میان روحانیان انقلابی اختلاف نظر وجود داشت و سرانجام علمای در خط امام به دو گروه روحانیت سنتی و پویا تقسیم شدند. تشدید دیدگاهها نگرانیهایی را میان حوزویان ایجاد کرد. امام خمینی در پاسخ به یکی از نامهها پس از تایید انتقاد سازنده، هر دو جناح را نسبت به کشمکش بی نتیجه بیم داد و هشدار داد که اگر اختلاف زیربنایی و اصولی شد نظام سست میگردد و پیشنهاد کرد که سازمان دهی تلاشها بر محور پیشبرد محکمات انقلاب اسلامی، اختلاف را از میان خواهد برد. پررنگ کردن نقش دین در جامعه ونظام، قانون اساسی، ولایت فقیه، وحمایت سکاندار جامعه اسلامی، عدالت محوری، حمایت از مستضعفان جهان، حمایت از حوزههای علوم دینی، ایجاد خط فاصل با راس استکباری جهانی یعنی امریکا، برخی از اصول ومحکمات انقلاب درنظر امام امت اند.
امام خمینی مهروزی و جذب قلبها و هشیاری درباره اختلاف انگیزان و شناسایی آنان و تمرکز روی دشمن مشترک را اساس پایداری و برادری میداند: در هرحال یکی از کارهایی که یقینا رضایت خداوند متعال درآن است تالیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطههایی که فقط کارشان القاء بدبینی نسبت به جناح مقابل است پرهیز کرد. شما آن قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستد.
در نهایت، امام خمینی در راستای حراست از حوزههای علوم دینی و نظارت بر رفتار و کردار طلاب وپیشگیری وشناسائی افراد ناباب در لباس روحانیت دادگاه ویژه روحانیت را تاسیس کرد؛ و حراست از اسلام و پیشگیری از هتک حریم عالمان دین را از فلسفههای وجودی این نهاد عنوان کرد.
با وجود این نهاد، هم افراد بی صلاحیت از استفاده از جامه روحانیون محروم شده و نیز سدی گردیده بر سر راه کسانی که از موقعیت اجتماعی روحانیون درصدد سوء استفاده به نفع شخصی خود بوده و هستند.
فهرست منابع:
آینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، تحقیق باقری بیدهندی، کتابخانه آیه الله مرعشی،۱۳۷۲ش.
از نیما تا روزگاران ما، یحیی آرینپور، تهران، انتشارات زوار، چاپ سوم، ۱۳۷۹.
اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف،۱۴۰۳ق.
او به تنهایی یک امت بود، شرح زندگی شهید بهشتی، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ۱۳۶۲ش.
برداشتهائی از سیره امام خمینی، غلامعلی رجائی، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی،۱۳۸۵ش.
پندهائی از رفتار علمای اسلام، سید محمد شیرازی، ترجمه عبدالرسول مجیدی، قم ایمان،۱۳۶۲ش.
تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، تهران، فروغی،۱۳۵۱ش
جهاد اکبر، امام خمینی، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش.
حدیث ولایت، مجموعه سخنان مقام معظم رهبری، دفتر معظم له،۱۳۹۸ش.
الحقیقه المبهجه، محمد علی اردوبادی مندرج چاپ شده در موسوعه العلامه الاردوبادی داراحیاء التراث العتبه العباسیه، ۱۴۳۶ق.
حیاة الامام المجدد الشیرازی، محمد علی اردوبادی، چاپ شده در موسوعه العلامه الاردوبادی، ج۱۱، داراحیاء التراث العتبه العباسیه، ۱۴۳۶ق.
خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵ش.
خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری، به کوشش غلامحسین میرزاصالح، تهران، کویر، ۱۳۷۹ش.
خاطره ها، محمد محمدی ری شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۲ش.
دانشنامه امام خمینی، موسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی،۱۴۰۰ش.
زندگی طوفانی، خاطرات سیدحسن تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول، تهران، بیتا.
صحیفه امام، امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹. ش.
ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، موسسه اطلاعات،۱۳۸۹ش.
علما ورژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، موسسه چاپ و نشر عروج،۱۳۸۶ش.
کودتای نوژه، موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴ش.
مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا،۱۳۸۰ش.
مرگی در نور زندگی، آخوند خراسانی، عبدالحسین مجید کفایی، زوار، ۱۳۷۵ش.
نجوم السرد، سید جواد مدرسی، انجمن آثار و مفاخرفرهنگی یزد،۱۳۸۴ش.
هجرت و انقلاب (مجموعۀ چهار سخنرانی آیتالله سید محمود طالقانی)، به همت بنیاد فرهنگی طالقانی، تهران: انتشارات قلم، اردیبهشت ۱۳۵۹. ش. سید عباس رضوی.
انتهای پیام/ 112