به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، گسترش شبکههای ارتباطی بهویژه فضای مجازی و ارتباطات جمعی، گرچه مرزها را در نوردیده و ماهیتی جهانی یافته، اما همزمان به ابزاری نوین در صحنه جنگافروزیها و سلطهگریهای نظام سلطه تبدیل شده است.
جنگهای موج چهارمی و ترکیبی که با محوریت جنگهای شناختی و ادارکی و بهرهگیری از فناوریهای نوین ارتباطی صورت میگیرد، میکوشد با تکنیک القائات وارونه و تحریف حقایق شناخت و ادراک مخاطب نسبت به پیرامون خود را تغییر داده و از این رهگذر اراده خویش را بر جوامع تحمیل کند.
شبههافکنی در مبانی نظام سیاسی و اعتقادی، خدشهدار کردن ارزشها و ارزشدهی به ضد ارزشها، ایجاد شکاف و چند دستگی در جوامع، فرهنگزدایی و فرهنگسازی هدفمند، تغییر سبک زندگی، تحریف تاریخ و تطهیر استبداد و استعمار، تحقیر داشتهها، کشتن امید و خودباوری و... از جمله مواردی است که در این فرآیند از سوی دشمنان انجام میشود.
ملت ایران به دلایل متعدد از جمله کانونهای اصلی هدفگذاری نظام سلطه در این خصوص است که نمود آن را در رفتار مقامات و رسانههای غربی در مقاطع مختلف به ویژه رخدادهای پاییز سال گذشته میتوان مشاهده کرد.
ناکامی در جنگ تحمیلی، تحریم و فشار حداکثری و در مقابل تبدیل ایران به بازیگری قدرتمند و مقتدر در عرصههای منطقهای و جهانی که حتی توانسته به الگویی برای ملتها و دولتهای تبدیل شود، موجب تغییر رویکرد نظام سلطه به جنگهای موج چهارمی علیه ملت ایران شده است.
بهرهگیری از ابزار قدرت نرم جهت تاثیرگذاری بر ذهن، اندیشه و باورهای افراد با هدف تغییر نگرش آنها، مهمترین راهبرد غرب علیه نظامهای سیاسی و ملتهایی است که تاکنون به دایره پیرامونی قدرتهای بزرگ وارد نشده و استقلال خود را حفظ کردهاند.
از آنجا که در چنین فرآیندی، نهایتا قدرت تفکر از فرد و جامعه سلب شده و او در مسیری قرار میگیرد که دشمن برای آن هدفگذاری کرده، مهمترین راهکار مقابله، کنش فعال با رویکردی تهاجمی است که بتواند جبهه مقابل را به چالش بکشد و «تبلیغ» شاهکلید این کنشگری است.
«تبلیغ» با آگاهیبخشی، زدودن شبهات، پاسخگویی به نیازهای فکری جامعه و بسترسازی برای هدایت جامعه در مسیر صحیح در نهایت میتواند ضمن تبیین داشتهها و دستاوردهای یک نظام و جامعه، آن را از بسیاری از خطرات داخلی و بیرونی به ویژه در فرآیند جنگ شناختی مصون بدارد.
البته «تبلیغ» نیازمند مؤلفههایی است که بیتوجهی به آنها میتواند با نتایج معکوس همراه شده و نقض قرض کند. مهمترین مؤلفه در این رابطه «شناخت صحیح از مخاطب» است.
در این میان؛ استفاده از ظرفیتهای موجود امری ضروری است، چنانچه رهبر انقلاب نیز بارها از جمله اخیرا در جمع مبلغین تأکید داشتند که خانواده و نقش پدر و مادر ظرفیتی بزرگ در عرصه تبلیغ است و بهرهگیری از آن امری ضروری و مهم است.
نکته مهم دیگر در عرصه تبلیغ، «دشمنشناسی» و اِشراف بر پشت صحنهها است. به عبارت بهتر؛ باید دانست که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشویم با چه کسی یا کسانی طرف هستیم. آیا این برگرفته از ذهن یک جوان است یا در پشت صحنه دیگرانی قرار دارند که به دنبال خدشهدار کردن ذهن جوان و انحراف آن به سمت خواستههای خود هستند؟
رهبر انقلاب در جمع مبلغین اشاره داشتند: «حالا فرض کنید یک شبههای را فلان سرمقالهنویس یا فلان ستوننویس فلان روزنامه یا فلان مثلاً توئیتزن در فلان شبکه فلان یک چیزی را مطرح کرده، اما ما با چه کسی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که اینجور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشت صحنهای داشته باشد.»
متأسفانه عدم شناخت از پشت پرده انتشار اخبار و دروغپراکنیها خسارتهای بسیاری را به همراه داشته و نمود آن را در تبلیغات دشمن در برجستهسازی کاستیها و پنهانسازی و سانسور شدید پیشرفتهای کشور برای تکمیل پروژه «تحقیر و ناامیدسازی جامعه» میتوان مشاهده کرد.
از سویی؛ گرچه در عرصه تبلیغ، پاسخگویی امری ضروری است، اما بیش از آن شناخت زیرساختها و مبانی فکری دشمن به عنوان کانون القائات فریبکارانه اهمیت دارد.
شناخت مبانی فکری و زیر سؤال بردن آنها و مطالبهگر بودن به جای پاسخگو بودن اصلی مهم و ضروری است، چنانچه مثلا رهبر انقلاب بارها عنوان کردهاند که در باب مقام و جایگاه زن ما سوالات اساسی از غرب داریم که باید پاسخگو باشد نه آنکه ما در چنبره پاسخگویی به ادعاهای دروغ و اتهامزنیهای آنها قرار بگیریم.
شناخت صحیح از آنچه در جوامع غربی جریان دارد و آنچه غرب در صحنه جهانی اجرا میکند و جنایاتی که با واژهسازیها و باغ سبز نشان دادنها مرتکب شدهاند، اصلی مهم در عرصه تبلیغ است.
وضعیت اسفبار خانواده، بردگی زنان در لوای نام آزادی، بحران هویتی نسل جوان در غرب، دیکتاتوری و سرکوب گری در جوامع غربی نظیر آنچه پس از قتل جوان ۱۷ ساله توسط پلیس فرانسه در خیابانهای این کشور روی داد، وضعیت اسفناک حقوق بشر در غرب نظیر وضعیت بحرانی پناهجویان در انگلیس، فاجعه انسانی که به افغانستان و اوکراین در لوای حمایت از این کشورها به آنها تحمیل شده است و... نمودهای آشکاری از تهی بودن مبانی فکری غرب است.
در این میان داشتن روحیه جهادی در مسیر تبلیغ اصلی ضروری است، چه، بدون روحیه جهادی قطعا نمیتوان این مسیر سخت و پر چالش را که نیازمند صبر و ممارست بسیار است پیمود.
این وظیفه حوزهها، دانشگاهها، اندیشکدهها، اصحاب رسانه و فعالان فضای مجازی است که باید با پژوهش مستمر و تولید محتوای مناسب و درخور به اجرای این مأموریت بپردازند.
جان کلام اینکه؛ امروز عرصه تبلیغ و جهاد تبیین، سنگر جدید جنگ با دشمنی است که در طی بیش از چهار دهه جنگ تحمیلی، ترور، خرابکاری، تحریم و تهدید نتوانسته به اهداف خود دست یابد و امروز جنگ ادراکی را در ابعادی گسترده به کشور تحمیل نموده است.
منبع: نورنیوز
انتهای پیام/ ۱۳۴