به گزارش دفاعپرس از ساری، دفاع مقدس گنجینهای ماندگار از حضور عارفانه انسانهای برگزیده خداست که شهادتطلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را میتوان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقیشان نام برد. همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزشها و آرمانهای این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسههای بیبدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدامشان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.
«محمد حسن طاطیان» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «بهشهر» است که به معرفی این شهید والامقام همزمان با سالروز شهادتش میپردازیم.
رندگینامه شهید
شهید «محمد حسن طاطیان» فرزند «قربانعلی» یکم آبان ۱۳۳۷ در بهشهر در یک خانواده کارگری مستضعف و مسلمان در شهرستان بهشهر دیده به جهان گشود و در سن هفت سالگی در دبستان شهید محمدیان به تحصیل پرداخت.
وی در کنار درس در مغازه دوچرخهسازی مشغول بهکار شد. در سال ۵۷ به سربازی رفت و با پیام امام خمینی مبنی بر تخلیه پادگانها در یکی از شبها از آسایشگاه پادگان فرار کرد. بعد از انقلاب به خدمت کمیته درآمد و پس از آن نیز عضو سپاه پاسداران شد. با شروع جنگ تحمیلی در یکی از گردانهای تیپ ۲۵ کربلا در عملیاتهای مختلف رشادتهای زیادی از خود نشان داد و در عملیات والفجر ۸ همچون عملیاتهای گذشته خط شکن بود.
این شهید در آبان ۱۳۶۶ در منطقه کردستان و در تیپ ۷۵ ظفر با عنوان مسئول آموزش تاکتیک مشغول به خدمت شد و در عملیات والفجر ۱۰ در آزادسازی حلبچه از خود رشادتهای زیادی نشان داد. «محمدحسن طاطیان» در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ در منطقه گیلانغرب در کمین دشمن افتاد و در تاریخ ۵ مرداد به دست شقیترین افراد منافق بیشرم شکنجه و چشمانش را از حدقه درآوردند و به شهادت رساندند. این شهید فرماندار نظامی شهر حلبچه عراق بود.
وصیتنامه شهید
بسم رب الشهدا والصدقین
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
وَلاتَحسَبَنَّ الَّذین قتلوا فی سَبیل اله اَمواتا بل اَحیا عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون
آنهائیکه در راه خدا کشته میشوند مرده مپندارید بلکه زنده جاویدند و در نزد خدایشان روزی میخورند.
با درود و سلام به محضر مبارک آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خمینی بت شکن قرن و شما امت همیشه در صحنه و شهید پرور وصیتنامهام را آغاز میکنم. حال که وصیتنامهام را باز کردهاید و میخوانید میدانم چشمانتان اشکبار است، چون ذاتا در نهاد هر خانوادهای نهفته است وقتی فردی از افراد خانواده شهید یا به مرگ عادی طبیعی از دنیا میرود، در لحظات اول غمگین شده و سپس با صبر خداوندی در مقابل مصیبت استقامت و بردباری از خود نشان میدهد.
پدر عزیزم در زندگی رنج فراوان به شما دادهام، ولی امیدوارم که جانم را در راه خدا فدا کنم، زیرا دانم که هیچگاه در غم از دست دادن فرزند گریه نکنید، زیرا شما خوب میدانید که من عاشق و شیفته این راه طولانی و دراز بودهام که آخر به منزل مقصود نائل گشتم، و بکام خود که آن شهد شهادت رسیده و به بهترین نعمت الهی دست یافتم.
پدر مهربانم از اینکه حس میکردم در مکانی راهت قرار گرفته و در سنگر نباشم غمگین بوده و نمیتوانستم به خود بقبولانم که برادرانم در مرزهای جمهوری اسلامی شهید شوند، و من مشاهده کننده این صحنهها باشم و اینجا و آنجا بیان نمایم، که فلان مقدار و یا فلان تعداد زخمی گشتهاند. پدر داغدار و برادران عزیزم چگونه میتوانم نظارهگر باشم که هر روز عدهای از بهترین جوانان ما کشته شده و من به کارهای روزمره مشغول باشم، و میدانم که از دست دادن من برای شما از نظر عاطفی سنگین است، ولی مگر غم از دست دادن ابوالفضل و علی اکبر برای امام حسن (ع) دشوار نبود که کشتهاند تا دین جدشان پا بر جا باشد من هم به نوبه خود از آقا و سرورم مولا حسین بن علی (ع) و اصحاب و یارانش درس مبارزه و جهاد و شهادت را آموختم که زندگی مادی نکبت بار است، و نباید منتظر باشم که مرگ مرا در آغوش کشد، بلکه باید به سراغ مرگ رفت مگر انسان یکبار بیشتر میمیرد پس چه بهتر که این دفعه مرگ در راه خدا باشد.
از مادرم چه بگویم من که مثل بعضی از شهدا مادر ندارم که از شهادت و صبر و بردباری چیزی بر روی این ورقه برایش بنویسم جز اینکه از روح پاکش یاد کنم؛ و از او تشکر میکنم که چنین فرزندانی را تربیت کرده و تحویل این جامعه اسلامی و خدایش داده است و بسیار آرزو در دل داشت که شاید مادر شهید گردد. اما افسوس قبل از اینکه مادر شهید باشد دار فانی را وداع گفت و حال او نیست تا ببیند فرزند دوم او هم به شهادت رسیده است.
امت حزب الله رزمندگان عزیز زمان ایثار است زمان جهاد است و شهادت که این بالاترین نعمت خداوندی بر بندگان صالح میباشد عزیزان و دوستان باید تا سر حد جان و تا آخرین قطره خون ثابت کنیم به قوانین الهی مومنیم و بهشت بدون دوزخ قول خداوند بزرگ است و تخلفی در آن نیست. وای هزاران وای بر ما که خدای نکرده از آن گروه و دستهای باشیم که سرنوشت آنها همانند خوارج است زمان امتحان است. زمان زمان گلچین شدنهاست؛ و خلاصه زمانها و دقایقها هستند که خداوند بزرگ بر آنها سوگند یاد نمود و بالاخره زمان زمان جهاد است این بهترین نعمت پروردگار است بر بندگان مخلص.
آهای گنهکاران بیم آن داشته باشیم که نزد پروردگارمان با حالتی رحلت نمایم که خجل از اعمال خویش نباشیم ترس از فشار قبر و روز حساب رسی کردار داشته تا در نزد خداوند آمرزیده گردیم. ما آنقدر ضعیف و ناتوان هستیم که از عهده جوابگوئی یک بزرگتر بر نمیآییم. چگونه برایمان امکان دارد که با این همه اعمال زشت و ناپسند بتوانیم نزد خدایمان جوابگو باشیم در حالی که او آگاه به جمیع حرکات ماست پس بشارتتان باد بخشاینده گناه توبه کنندگان است و خوشا به حال شهدا که شفیع گنهکاران میگردند عجب خوش معاملهای خون بده در راه حفظ اسلام تا در ازای آن بهشت جاوید آن با تمام زیبائیهایش در این معامله نصیبتان گردد.
حال باید اهل معامله بود که به ندای پروردگارش که میفرماید: من جان مومنین را در برابر بهشتم معامله میکنم جواب دهد و این نیز خود امتحانیست دیگر. برادران و خواهران عزیز امکان آن دارد واقعهای رخ دهد که جنازه ام به دست شما نرسد در آن زمان به یاد شهدای کربلا باشید و ناراحت نگردید، و در زمان که دلتان گرفت به مزار شهدا سری زده و به تربت پاک این شهیدان نظری افکنید آنوقت مطمئن باشید که غم خود را فراموش خواهید کرد. از شما عزیزان تقاضا دارم از روحانیت مبارز متعهد و مسئولان دلسوز تا میتوانید حمایت نمائید، زیرا گروههای وابسته به شرق و غرب از روحانیت همیشه در صحنه وحشت دارند و به همه دوستان و نزدیکان و هموطنانم سفارشپ میکنم، که مبادا اسلام و امام را تنها بگذارید، چون تنها گذاشتن این دو یعنی به بند کشیده شدن همه مستضعفین ایران و جهان. به همه شما وصیت میکنم که در شهادتم به یکدیگر تبریک گفته، زیرا جان ناقابل من هدیهای به امام خمینی بت شکن قرن که راه او راه الله است محمد حسن فقط برای رضای خداوند متعال به جبهه رفته و شربت شهادت را که از عسل برایم شیرینتر است را نوشیده. اگر مسئله امامت و اسلام و اطاعت از امر نبود چه کسی میتوانست حتی به زور مرا به نبرد اعزام کند.
از مسئولین عزیز میخواهم که به خاطر چیزهای کوچک به اختلاف دامن نزنند و این گروههای مشرک منافق را بر جای بنشانند، زیرا خداوند یاور ماست، و با رنگ خون و نشار جان توطئه همه آنها خنثی گشته و ملت همیشه در صحنه ما آنها را بر جایشان خواهند نشاند.
همسرم امیدوارم که در طول این چند سال زودگذر را اگر تندی و یا مواردی دیگر از من دیده اید که باعث رنجش خاطر گردیده اید که باعث رنجش خاطر شما گردید. ان شاالله مرا مورد عفو و بخشش خود قرار داده من از شما کاملاً راضی بوده و امیدوارم که خداوند بزرگ هم راضی باشد. همسرم زندگی کی کلاس درس بیش نیست که انسان باید دیر یازود امتحان پس دهد و اگر من داوطلبانه به جبهه حق علیه باطل و پاسداری از دین اسلام و انقلاب به جبهه نبرد عازم گشتم شاید موقع امتحانم فرارسیده بود به هر حال از اینکه شما و دو فرزندم سمیه و سمانه را تنها میگذارم امیدوارم که مرا مورد عفو قرار داده و هیچ نگران نباشید.
و، چون خدا قادر مطلق میدانم پس اصلاً آزرده خاطر نباشید و بچههایم را در خط دین اسلام تربیت کن و برایم گریه و زاری مکن بلکه خوشحال باش که از این لحظه به بعد شما همسر یک شهید داوطلب و لبیک گوی حسین زمان خمینی عزیز هستی و امیدوارم این خون بیارزش برای انقلاب اسلامی و نابودی منافقان کور دل مورد پذیرش قادر قرار گیرد. از برادرانم مخصوصاً حاج علی و صفرعلی میخواهم که در تربیت فرزندانم همسرم را یاری نمایند.
ضمناً از همه دوستانم و آشنایان مخصوصاً برادران بسیجی و سپاهی که من در منطقه به آنان آموزش داده و اگر در این رابطه آموزش سخت دیده و از من رنجیده گشتهاند طلب عفو و بخشش کرده و یادآور میگردم که همه این سختگیریها به خاطر حفظ جان آنها بوده تا در جبههها محکم و استوار بر کافران صدامی حمله ور گردند. جنازهام را در بهشت فاطمه بهشهر در کنار قبر برادرم محمد حسین و اگر امکان نداشت در کنار همرزم و همسنگرم شهید ابو عمار دفن نمائید.
نمازم را امام جمعه بهشهر حاج «سیدجابر جباری» به جا آورده، و در صورت امکان در روز سوم ایشان سخنرانی نمایند و در روز هفتم نماینده محترم حضرت حاج آقای نورمفیدی و یا یکی از فرماندهان سپاه اسلام سخنرانی نمایند و و اگر در پادگان المهدی چالوس مراسمی به یاد من برگزار گردید، برادر معصومی هم سخنی چند با شما داشته باشد.
از مال دنیا چیزی ندارم لباس هایم را به جنگ زدگان اهداء نموده و یک دست لباس رزمم را در قبر بگذارید. در پایان وصیتنامهام در صورت مساعد بودن حال همسرم ایشان و در غیر این صورت برادر بزرگوارم حاج «علی طالبان» بخواند و از نظر جمله بندی و غلط املائی ایشان میتوانند آنرا تصحیح نمایند فرزندم را وصی و پدر بزرگوارم ناظر میباشد.
خداوند نگهدار همه شما باشد.
انتهای پیام/