به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهدایی که در طول ۴۰ سال انقلاب اسلامی تقدیم اسلام و میهن شدند نه از یک قشر و قبیل خاص که از همه شهرها و حتی روستاها بودند که با یک هدف و آرمان و آنهم اعتلای دین خدا و خاک وطن در راه سخت مبارزه قدم برداشتند. شهدایی که بعضا در گمنامی جان خود را فدای سرافرازی میهن اسلامی کردند.
خلبان شهید «علی بلورخانی» یکی از این شهداست که مورخ ۲۲ دی سال ۱۳۹۴ روزی که نیروهای نظامی ایرانی ۱۲ آمریکایی را در خلیج فارس گرفتند، در جریان انجام یک ماموریت محرمانه مرزی در چابهار به شهادت رسید.
«حسن بلورخانی» پدر شهید در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس، با اشاره به اقدامات و فعالیتهای خیرخواهانه شهید در طول زندگیاش اظهار داشت: علی یکی از نخبگان پرواز بود، قبل از دوران دانشجویی مدرک تافل گرفت و در ورزش هفت حکم قهرمانی داشت و در هر زمینهای سرامد بود. شهید چند یتیم را حمایت و در امور خیریه فعالیت میکرد. مثلا پولهایی را جمع میکرد و برای همکارهایی که مشکل داشتند هزینه میکرد. در اربعین که بیش از ۵۵ سال نذری حلیم داشتیم همیشه پیش قدم بود و از اول تا آخر کار همکار ما بود. روز عاشورا و تاسوعا هر کجای ایران بود مرخصی میگرفت و برای شرکت در هیئت میآمد. او همیشه در بی ریاترین حالت در پشت صحنه هیئت هر کار از دستش برمیآمد انجام میداد.
وی درباره ویژگیهای اخلاقی فرزندش بیان کرد: بسیار انسان متبسم و خنده رویی بود. امکان نداشت خنده از لبانش دور شود. آداب معاشرت خوبی داشت و هرکجا میرفت گل سرسبد مجلس بود. همه دوست داشتند با او رفاقت داشته باشند تا جایی که بعد شهادت یک سری از دوستانش آمدند که شاید در حد یک یا دو دوره با او بودند، اما برایش سنگ تمام گذاشتند.
پدر شهید بلورخانی در خصوص آرزوی شهید برای شهادت تصریح کرد: با همسرش زیاد شوخی میکرد و از شهادت میگفت، مثلا همسرش را با این عنوان صدا میکرد «همسر شهید بلورخانی». میگفت این لباس شهادت است که تن ماست، پروازمان با خودمان است و برگشتمان با خداست. در دستنوشتهای که از او به یادگار مانده اهدافی را نوشته که بند هفتمش به این موضوع اشاره کرده و از خداوند بهترین مرگ را خواسته است.
بلورخانی ادامه داد: چندی پیش چند تن از اساتید خلبانی شهید به مسجد محله آمدند و از علی صحبت کردند، با اینکه کار مرسومی نیست، اما در پایان صحبتها حاضران را متقاعد کردند که برای شهید دست بزنند.
پدر شهید خلبان گفت: وقتی با همسرش ازدواج کرد برای زندگی به چابهار رفتند، از آنجا که آداب و رسوم مردم آنجا را نمیشناختند و برای عروس جوان غربت و تنهایی سخت بود، علی همه زندگی او شد و تنهایی او را پر کرد. این عشق و محبت چنان سرشار بود که با شهادت علی وقتی میخواستند پیکرش را به تهران منتقل کنند در طول مسیر عکس را در آغوش گرفت و آن را زمین نگذاشت. بعد از مراسم هفتم علی به پدر عروسمان توصیه کردیم که دخترتان باید ازدواج کند و نباید زندگیش به تاخیر بیافتد، خب سالها قبول نکرد و آن رابطه خوب اجازه نمیداد به فرد دیگری فکر کند.
پدر شهید بلورخانی که خود از اهالی جبهه و جنگ است در ادامه روایت کرد: من پنج بار جبهه رفتم، ۲ بارش به عنوان بسیجی بود یکبار آن در منطقه شاخ شمیران از ناحیه زانو آسیب دیدم.
وی درباره نکات تربیتی فرزندش بیان داشت: واقعا تلاش ما در راستای تربیت درست بچهها بود. همسرم آن زمان قرار بود در امور تربیتی استخدام شود که به خاطر بچهها قید کار را زد و تمرکزش را روی خانواده و تربیت فرزندان گذاشت. من مدیر مدرسه بودم و بخشی از تحصیلات بچهها با من بود و در مقطعی هم علی شاگرد خودم بود. در بعد ورزشی، اخلاقی، اعتقادی و علمی واقعا همه کار کردیم که خدا را شکر جواب هم داد. توجه ما تا آنجا بود که مادرش در نوزادی علی بدون ضو شیر نمیداد. تلاش کردیم درامدمان حلال باشد. در کنار این، چون رشته تحصیلیام روانشناسی بود تا حدودی آگاهی به تربیت فرزند داشتم.
پدر شهید خلبان در خصوص اهمیت کار فرهنگی در حوزه شهدا گفت: این صحبت امام خمینی (ره) است که فرمود ما در انقلاب سیاسی پیروز شدیم، اما هنوز انقلاب فرهنگی مانده است. متاسفانه تهاجم فرهنگی زیاد است و به افکار مذهبی و بنیانهای اسلامی بی مهری میشود، از طرفی اجازه برای معرفی الگوهای اصلی، چون شهدا نمیدهند. امروز هرچه بیشتر از شهدا و زندگی آنان بگوییم در حقیقت نقشههای معاندین را نقش بر آب کردهایم.
انتهای پیام/ ۱۴۱