نام و نام خانوادگی: مصطفی اردستانی |
محل تولد: ورامین |
تاریخ تولد: ۱۳۲۸/۱۰/۱۱ |
درجه: سرلشکر |
شاخه نظامی: ارتش جمهوری اسلامی ایران |
تاریخ شهادت: ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ |
سن: ۴۵ سال |
محل شهادت: اصفهان |
مزار شهید: امامزاده جعفر (ع) پیشوا |
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: امیر سرلشکر خلبان شهید «مصطفی اردستانی» ۱۱ دی سال ۱۳۲۸ در روستای قاسمآباد ورامین متولد شد. وی سال ۱۳۵۰ وارد نیروی هوایی ارتش شد و پس از گذراندن دوره آموزشی، با درجه ستواندومی در پایگاه چهارم شکاری دزفول و در سال ۱۳۶۰ بهعنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری امیدیه انتخاب و در این پایگاه مشغول به خدمت شد.
«مصطفی اردستانی» سال ۱۳۶۳ به سمت معاون عملیاتی پایگاه دوم شکاری منصوب شد و پس از سه سال انجام وظیفه در این مسئولیت، در سال ۱۳۶۶ نیز مدیریت آموزش عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را برعهده گرفت.
پس از شهادت سرلشکر خلبان «عباس بابایی» که معاونت عملیات نیروی هوایی را بر عهده داشت، شهید اردستانی به این سمت انتخاب شد، تا اینکه سرانجام در مورخه ۱۵ دی ۱۳۷۳ بر اثر سانحههوایی بههمراه سرلشکر شهید «منصور ستاری» فرمانده نیروی هوایی ارتش و جمعی دیگر از فرماندهان این نیرو به شهادت رسید.
تولد، دوران کودکی و تحصیل
امیر سرلشکر خلبان شهید «مصطفی اردستانی» ۱۱ دی سال ۱۳۲۸ در روستای «قاسمآباد» ورامین متولد شد. وی دوران کودکی و تحصیلات خود را در این شهر گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. مصطفی سپس عازم خدمت سربازی شد و پس از طی دوره آموزشی، بهعنوان یکی از سپاهیان دانش، در یکی از روستاهای «اسفراین» مشغول به گذراندان ادامه خدمت شد.
شرایط این روستا برای کشت خشخاش مناسب بود؛ لذا مردم این روستا اکثرا و بهصورت فراگیر به این کار میپرداختند. در چنین شرایطی بود که مصطفی اردستانی برخود واجب میدید تا بهعنوان یک مسلمان، فریضه امربهمعروف و نهی از منکر را ادا کند؛ لذا با صحبتهای دوستانه، سعی میکرد روستائیان را از کشت خشخاش منع کند.
فعالیتهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
ورود به ارتش
مصطفی اردستانی سال ۱۳۵۰ خدمت سربازی را با موفقیت طی کرده و با توجه به علاقهای که به خلبانی و نیروی هوایی داشت، وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. وی با موفقیت دوره مقدماتی پرواز را سپری کرد و سپس برای تکمیل این دوره و فراگرفتن فنون پیشرفته خلبانی بههمراه تعدادی دیگر از خلبانان، به آمریکا اعزام شد.
مصطفی اردستانی پس از فراز و نشیبهای فراوان و بعد از سپری کردن سه سال آموزش در آمریکا، سال ۱۳۵۳ مصطفی موفق به اخذ گواهینامه خلبانی هواپیمای «F-۵» شده و سپس به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در رسته خلبانی F-۵، در پایگاه چهارم شکاری دزفول مشغول به خدمت شد.
این شهید والامقام بهدلیل هوش بالا و اندام وزیدهای که داشت، بهتدریج به یکی از بهترین خلبانان نیروی هوایی تبدیل و بعد از یک سال، از پایگاه چهارم شکاری دزفول به پایگاه ششم شکاری منتقل شده و تا سال ۱۳۵۶ در این پایگاه و بعضاً در پایگاه چهارم شکاری دزفول به خدمت پرداخت.
نبرد با قهرمان نیروی هوایی پاکستان
شهید «مصطفی اردستانی» سال ۱۳۵۴، بهعنوان یکی از خلبانان منتخب نیروی هوایی، برای انجام یک سری مسابقات تیراندازی با هواپیما عازم پاکستان شد. او که به رغم جوانی، مهارت بالایی در پرواز داشت، تصمیم میگیرد در آسمان با سرگرد پاکستانی به یک نبرد هوایی آزمایشی بپردازد.
این سرگرد پاکستانی در جنگ بین هندوستان و پاکستان، چندین هواپیمای هندی را سرنگون ساخته بود و در آن زمان قهرمان نیروی هوایی پاکستان شناخته میشد؛ لذا با غرور خاصی راه میرفت و هنگام عبور از کنار دیگران، به اصطلاح به عالم و آدم فخر میفروخت.
نبرد هوایی شروع میشود و بعد از چند لحظه، در میان حیرت حاضران، مصطفی با چند مانور ماهرانه خود را به پشت هواپیمای سرگرد پاکستانی میرساند و به اصطلاح از او «شات» میگیرد. پس از پایان پرواز، سرگرد خلبان به نزد مصطفی - که در آن زمان ستوان دوم بود - میآید و میگوید: «توقهرمانی، نه من»
فعالیتهای انقلابی
«مصطفی اردستانی» سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و همزمان به پایگاه دوم شکاری تبریز منتقل شد. این رویه همچنان ادامه پیدا کرد و وی در سال ۱۳۵۷ درحالی که چند هفتهای به پیروزی انقلاب اسلامی مانده بود، بههمراه تعدادی دیگر از خلبانان پایگاه تبریز به پایگاه هوایی مشهد اعزام شد. مصطفی اردستانی آن موقع آرام و قرار نداشت و به دور از چشم مسئولین پایگاه، با لباس شخصی به جمع تظاهرکنندگان میرفت.
بدونشک او را میتوان از نخستین خلبانان حزباللهی قلمداد کرد که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و آگاهی پرسنل نیروی هوایی، نقش بهسزایی را ایفا کرد.
مصطفی اردستانی صبح روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، بههمراه تعدادی از خلبانان پایگاه هوایی مشهد، با لباس نظامی و بهصورت علنی به صفوف مردم انقلابی پیوست و راه حرم امام رضا (ع) را در پیش گرفت. مردم انقلابی وقتی خلبانان را در میان خود مییابند، به شور آمده و آنها را بر دوش میگیرند و بدینترتیب شهید اردستانی و دیگر خلبانانی که به مردم پیوسته بودند بر روی دوش آنان تا حرم امام رضا (ع) همراهی شدند. شهید اردستانی درحالی که بر دوش مردم بود، سوار بر موج انقلابی فریاد میکشید: «الله اکبر خمینی رهبر».
وقتی خلبانان به تالار آینه رسیدند، حجتالاسلام «واعظ طبسی» تولیت آستان قدس رضوی آنجا ایستاده بود. شهید اردستانی و کلیه خلبانان حاضر، به ایشان اطمینان دادند که حتی یک هواپیما از پایگاه برای سرکوب مردم به پرواز درنخواهد آمد.
از لطف خداوند در همان روز، انقلاب اسلامی پیروز شد. بعد از این پیروزی بزرگ، مدارکی به دست آمد مبنی بر اینکه در شامگاه ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ گروهی میخواستند به محل استراحت اردستانی و همسرش حمله کرده و هر دو را ترور کنند که خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی، این توطئه عقیم ماند.
فعالیتها در دوران هشت سال دفاع مقدس
شیر نهاجا
«مصطفی اردستانی» مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به پایگاه هوایی تبریز مراجعت کرد و نخستین هسته تشکل خلبانان حزباللهی را در پایگاه هوایی تبریز بههمراه سرتیپ «حبیب بقایی» فرمانده اسبق نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در آن زمان سروان بود و چند نفر دیگر پی ریزی کردند.
شهید اردستانی که در این زمان بهعنوان افسر خلبانان شکاری در پایگاه هوایی تبریز مشغول به خدمت بود، شروع به برگزاری جلسههای قرآنی و دعای کمیل نمود و همزمان جهاد سازندگی پایگاه دوم شکاری تبریز را به سرانجام رساند. در این زمان وی با همکاری چند نفر از دوستانش، در پایگاه اقدام به انتشار یک نشریه درونگروهی با نام «مخلصین» کرد که حاوی مطالب اعتقادی و فرهنگی بود.
۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تجاوز ارتش بعث عراق به ایران آغاز شد و در بعدازظهر همین روز، پایگاههای هوایی ایران مورد بمباران قرار گرفت. پایگاه هوایی تبریز هم از این موضوع مستثنی نبود؛ ارتش بعث عراق با هشت فروند میگ، این فرودگاه را نیز بمباران کرد.
اردستانی که از چند روز قبل در مرخصی و در انتظار تولد فرزند اولش بود، با اطلاع از این موضوع تصمیم گرفت به هر طریق ممکن خود را به تبریز برساند؛ لذا راه زمینی را در پیش میگیرد. در این زمان بهدلیل رعب و وحشتی که در بین مردم وجود داشت، اقشار مردم را ترس و واهمه فرا گرفته بود. او خود را از ورامین به تهران و سپس با سختی و از طریق زمینی خود را به پایگاه تبریز رساند و به محض ورود به تبریز، در ساعت ۴ بعدازظهر روز یکم مهر، بلافاصله به فرماندهی رفت و آمادگی خود را برای پرواز اعلام کرد.
از روز دوم مهر، اردستانی پروازهای جنگی خود را آغاز کرد و این آغازی بود برای درخشش او. پروازهای برون مرزی، هر روز بهصورت انفرادی و یا گروهی از این پایگاه انجام میشد که اولین داوطلب برای تمام عملیات، او بود و با توجه به شهامت مثالزدنیاش و انجام عملیات غیرممکنی که در طول یکسال اول جنگ انجام داد، در سال ۱۳۶۰ به درجه «سرهنگ دومی» مفتخر و بلافاصله بهعنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری امیدیه منصوب شد.
با توجه به نوپا بودن این پایگاه، بسیاری از امکانات اولیه برای زندگی پرسنل فراهم نبود که وی مدبرانه، علاوهبر پروازهای جنگی که شخصاً انجام میداد، خدمات ارزندهای را نیز جهت رفاه پرسنل این پایگاه انجام داد. در مدت حضور وی در امیدیه بهعنوان فرمانده پایگاه، علاوهبر این که تعداد پروازهای جنگی خود را کم نکرد، پروازهای جنگی این پایگاه را به جبهههای فاو و خرمشهر نیز گسترش داد. او هر هفته با هماهنگیهایی که با برادران پاسدار داشت، از نیروهای رزمنده نیز حمایت هوایی میکرد.
مصطفی اردستانی در تمام مدتی که فرمانده پایگاه هوایی امیدیه بود و تا چندی بعد از آن، بهصورت داوطلبانه به پایگاه چهارم شکاری دزفول - که نزدیکترین پایگاه به مرز عراق بود - میرفت و سختترین و خطرناکترین عملیات را انجام میداد و همیشه این جمله ورد زبانش بود که: «دوستان! هر کس در حسرت حضور در کربلاست، بداند که اینجا کربلاست. بدانید فرزند زهرا (س) و آقا امام زمان (عج) نظاره گر ما است».
سال ۱۳۶۳ اردستانی به سمت معاونت عملیات پایگاه هوایی تبریز منصوب و پس از سه سال بهعنوان مدیریت آموزش و عملیات نیروی هوایی منصوب شد. در تمام این سه سال، او همواره خود به مناطق جنگی سفر میکرد و هماهنگیهای لازم را با برادران سپاهی و بسیجی انجام میداد.
در هنگام ماموریتهای برونمرزی، با توجه به خطرهای احتمالی ناشی از پدافند قدرتمند دشمن، در استفاده از مهمات وسواس خاصی به خرج میداد. بهطوری که همیشه سعی میکرد هدف را با دقت نشانهگیری و با حداقل مهمات نابود سازد. در طی همین سه سال، اردستانی بههمراه سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی»، در قرارگاهی با نام «رعد» گردانی با نام «گردان راهیان کربلا» راهاندازی کردند و تعدادی از خلبانان را که آمادگی حضور داوطلبانه در عملیات داشتند، دور هم جمع کردند که اکثر عملیات دشوار را بهصورت داوطلبانه انجام میدادند.
مصطفی اردستانی داوطلب سختترین مأموریتها بود و بارها در طول یک روز، تا ۱۳ سورتی پرواز عملیاتی داشت که این خود به نوعی یک رکورد در نیروی هوایی بهشمار میرود. به همین سبب بود که در نیروی هوایی، به او «شیر نهاجا» میگفتند.
انجام بیش از ۴۰۰ پرواز برونمرزی و ۱۷۲۴ ساعت پرواز، مصطفی اردستانی را بهعنوان یکی از قهرمانان جنگ و نیروی هوایی مطرح کرده بود؛ لذا بعد از شهادت سرلشکر بابایی، بهدلیل لیاقت و شهامت و ازخودگذشتگی که اردستانی داشت، بهعنوان معاونت عملیات نیروی هوایی منصوب شد و تا زمان شهادت هم این مسئولیت را به عهده داشت.
جایزه صدام!
«صدام حسین» اعلام کرده بود که هر کس زنده یا سربریده سرهنگ مصطفی اردستانی را بیاورد، جایزهای بس ذی قیمت و ارزنده به او تعلق خواهد گرفت.
شهادت
روز ۱۴ بهمن سال ۱۳۷۳ از دفتر فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران سرلشکر شهید «منصور ستاری» با دفتر «اردستانی» تماسی برقرار میشود به این مضمون که «فردا صبح ساعت ۶:۳۰ اردستانی و یا جانشین وی، در فرودگاه مهرآباد حاضر باشند تا به اتفاق فرمانده محترم نیروی هوایی و تنی چند از فرماندهان این نیرو، جهت شرکت در جلسه هماهنگی فرماندهان نیروی هوایی که در کیش برگزار میشود، حاضر شوند».
طبق توافقی که اردستانی با جانشین خود داشت، قرار بر این بود که تمام سفرهای اداری را بهصورت یکی درمیان بروند و برای این سفر، نوبت جانشین اردستانی بود که به سفر برود؛ ولی بهدلیل آن که او در مرخصی بود، خود اردستانی تصمیم به سفر میگیرد.
پس از ابلاغ این خبر به اردستانی، وی که گویا منتظر شنیدن این خبر بوده است، میگوید: یک جوری شدم... حال عجیبی دارم، مثل این که یکی قلب مرا از جا کنده است»؛ و بلافاصله به نماز میایستد. به نقل از مسئول دفتر شهید اردستانی، در پایان نماز دو مرتبه با صدای بلند میگویند: «لبیک ... لبیک».
روز موعود، هواپیمای حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، از فرودگاه مهرآباد به پرواز در آمده و پس از ساعتی در کیش فرود میآید. فرماندهان تا بعدازظهر در کیش میمانند و سپس به سمت پایگاه هوایی اصفهان حرکت میکنند و توقف کوتاهی نیز در آنجا میکنند. ساعت ۲۰:۴۲ شب، خلبان هواپیما را به قصد تهران به پرواز درمیآورد. هنوز چند لحظه از پرواز نگذشته بود که خلبان با برج مراقبت فرودگاه اصفهان تماس میگیرد و اعلام میکند بهدلیل بازشدن پنجره کابین، مجبور به فرود اضطراری است و درحالی که هواپیما مشغول گردش برای نشستن در اصفهان بود، در ۶۴ کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان با زمین برخورد میکند و اردستانی به آرزوی دیرینه خود میرسد و بهدیدار دوستانش میرود.
ویژگیهای شهید «مصطفی اردستانی»
پروازهای منحصربهفرد
«شهید اردستانی و شهید ستاری هر دو بزرگوار بچه ورامین بودند، سخت کوش بودند، سختی کشیده بودند. با شهید اردستانی از سال ۱۳۵۳ آشنا شدم، او به بوشهر منتقل شد و من به پایگاه دزفول منتقل شدم، یک انسان جوانمرد و پهلوان مسلک بود، خیلی زور داشت، خیلی پر قدرت بود، وقتی به بارفیکس آویزان میشد، همینطور رول میزد، نیم ساعت، یک ساعت رول میزد، پروازهایش بسیار خوب بود، در ارتفاع پایین با بچهها عملیات غیر قابل تصوری انجام میدادند. از همان اول در پروازشان انسان ماجراجو و شجاعی بود و دقت عمل داشت». (امیر «حبیب بقایی»)
«نفر اول پایگاه «رعد» از نظر عملیاتی بود، همیشه میگفت ناراحت من نباش، اینها نمیتوانند من را بزنند، همینطوری هم شد، نتوانستند او را بزنند، خلبانی او بینظیر بود. وقتی خلبان میگوید یا حسین، دیگر [خودش] کارهای نیست، یعنی خلبان میشود واسطه امام حسین (ع) که این کار را بکند، خودشان دست آدم را میگیرند، بعضی مسائل هضم آن برای مردم سخت است. در همه مأموریتها اگر میدید یک نفر کم میآورد، خودش را جایگزین او میکرد، او به جای خیلی افراد دیگر پرواز میکرد، اگر میدید یک نفر یک مقداری اوضاعش خوب نیست، به جای او پرواز میکرد، از این هوایپما پیاده میشد و سوار هواپیمای دیگری میشد». (امیر «حبیب بقایی»)
«شهید اردستانی تسلط کامل به مناطق عملیاتی داشت، این یکی از خصوصیات بارز مصطفی بود. یعنی خط مقدم، تجمع نیروها و... همه را میدید و میرفت میزد، با دقت عمل روی نقطه میزد، بعضی مواقع با بمبهای بسیار سنگین میزد، یعنی ضربات شهید اردستانی در عملیاتهای کربلای ۴ و کربلای ۵ و... دشمن را درب و داغون کرد به ویژه کربلای ۵. شهید اردستانی بالاترین تعداد عملیات جنگی و حساسترین مأموریت جنگی را انجام داد. با هواپیماهای مختلف پرواز کرده است. کابین عقب هواپیمای اف ۱۴ هم بوده است و داخل عراق را با تیمسار رستمی بمباران کرده است و این خیلی معنا دارد، هر جا نام مبارک شهید اردستانی میآید، به نام شیر نیروی هوایی او را میشناسند، آقای قوامی میگوید مصطفی شیر است». (امیر «حبیب بقایی»)
فرمانده مردمی
«اردستانی بسیار آدم قوی و کمخوابی بود، حداکثر ۴ ساعت در روز میخوابید. اوایل جنگ اردستانی یک پایش خوزستان و یک پایش تبریز بود. محل استقرار اصلی او تبریز بود، سال ۶۱ فرمانده پایگاه امیدیه شد، یک فرمانده مطلق مردمی میشود. یعنی میرود در توده مردم زندگی میکند، یک خانه کوچک انتخاب میکند و با مردم زندگی میکند، خیلی احترام برای انسانها قائل بود، زجر مردم، هزار برابر زجر خودش بود». (امیر «حبیب بقایی»)
سادهزیستی
«افراد در این قشرهای بالا، اگر بخواهند، خیلی راحت میتوانند برای زندگی خودشان یک چیزی درست کنند و خود را از بهرهبرداری زندگی، برخوردار سازند. اگر خیلی راحت نباشد، خیلی هم دشوار نیست. اما این عزیزان، این کار را نکردند. زندگی بعضیشان از قبیل شهید اردستانی، به طور عمدی - و معلوم است که به طور عمدی است - بهخصوص، یک زندگی بسیار پایین است و او مثل یک انسان در طبقة خیلی پایین جامعه زندگی میکرده است. انگار نه انگار که معاون نیروی هوایی است! یک مقام بالا و این قدر هم مورد اعتماد - که این شهید، صددرصد مورد اعتماد بود - اگر به هر صورتی میخواست بهرهبرداری کند، میتوانست. اما هیچ کدام چنین نکردند، نه فرمانده، نه معاونان و نه سایر اطرافیانش. این خیلی پدیده شگفتانگیز و بزرگی است! نشان میدهد که اینجا انگیزهها انگیزههای خدایی است. حالا اگر شما این را با یک خبرنگار خارجی یا با یک مجموعه زندگی کننده در دنیایی که جز به مسائل مادی و لذتهای حقیر فکر نمیکنند، در میان بگذارید، آیا باور میکنند؟ و آیا اصلاً برایشان قابل فهم است؟ اینجا در جمهوری اسلامی (این مطالب قابل فهم و بلکه عملی است». (رهبر معظم انقلاب اسلامی)
وصیتنامه
وصیتنامه بنده خدا مصطفی اردستانی
«اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون و اجعلنی من حزبک فان حزبک هم المفلحون و اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
اللهم انی اسئلک تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک تحت رایت نبیک مع اولیائک و اسئلک ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک و اسئلک ان تکرمنی بهوان من شئت من خلقک و لا تنهی بکرامه احد من اولیائک اللهم اجعل لی مع الرسول سبیلا حسبی الله ماشاءالله»
الهی از عمق جانم و با تمام وجودم شهادت میدهم به وحدانیت تو و رسالت رسول محمد (ص) و امامت علی (ع) و اولاد طاهرین او و از تو میخواهم که به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، پنج تن آل عبا که تمام جهان به خاطر آنها برپاست، مرا از دوستان علی و اولاد علی قرار دهی. به حق علی بن حسین زین العابدین به من لذت عبادت و به حق باقرالعلوم لذت علم و به حق امام صادق لذت صداقت و به حق امام کاظم لذت فروبردن غضب و به حق امام رضا لذت رضایت از الله و به حق محمد بن علی لذت جود و ایثار و سخاوت و به حق علی بن محمد لذت هدایت و به حق امام حسن عسکری لذت سرباز و رزمنده اسلام بودن و به حق امام مهدی لذت فرماندهی بر سپاه اسلام را عنایت کن.
حال چند کلامی از خودم. من برای همسر و فرزندانم شوهر خوبی نبودم. چون خودم را مدیون انقلاب و اسلام میدانستم؛ ولی همه را دوست داشتم به خاطر خدا اگر نتوانستم وقتم را صرف آنها بکنم به دلیل نیاز اسلام و ملت مسلمان بود. امیدوارم که مرا ببخشید و برایم دعا کنند. شاید خداوند از گناهان من بگذرد. بعد از من گریه و زاری نکنند و اگر دلشان میسوزد به حال محمد و آل محمد بسوزد؛ و خواهش میکنم اصلا عکس مرا چاپ نکنید و برای من تبلغ نکنید و برای محمد و آل محمد و اسلام تبلیغ کنید. اگر از من جنازهای ماند در بهشت زهرا در بین بسیجیها دفن کنید و همه چیز مانند آنها باشد. من حاضر نیستم کسی بعد از من در رنج بیفتد. در هیچ مورد. هر چه بنیاد برای یک بسیجی ساده انجام میدهد، بدهد و در بقیه امور طبق قوانین اسلام.
والسلام، محتاج دعای همه
مزار شهید
شهید مصطفی اردستانی وصیت کرده است که پیکرش را در بهشتزهرا (س) در میان بسیجیان خاکسپاری کنند؛ اما بهدلیل اینکه وصیتنامه وی پس از تدفینش بهدست آمد، پیکر مطهرش را در امام زاده جعفر شهرستان پیشوا خاکسپاری کردند.
معرفی کتاب
کتابهایی درباره شهید مصطفی اردستانی منتشر شده است که از جمله آنها میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
آلبوم تصاویر
انتهای پیام/ 113