ماجرای ادای احترام دانشجویان ترکیه‌ای به «شهید حججی» چه بود؟

دکتر عمادی پزشکی است که طی اقدامی علمی فرهنگی، حقانیت شهدا و جانبازان شیمیایی و همچنین شهدای مدافع حرم را در دانشگاه ترکیه به رخ جهانیان کشیده است.
کد خبر: ۶۰۹۱۲۸
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۰ - 11August 2023

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، حالا بیشتر از هفده سال است که دکتر عمادی بر عهد و وفایی که بین خودش و خدایش گذاشته، گذشته است. می‌گوید این یک نیت و تصمیم قلبی بود؛ از همان روزی که تصمیم گرفتم طبیب باشم عهد کردم هیچ‌وقت مطب نداشته باشم و تا جایی که در توان دارم، در مناطق محروم به مردم خدمت کنم. با خودم عهد کردم به جای اینکه به دنبال تزریق ژل و بوتاکس و کسب درآمد‌های میلیونی باشم به مناطق محروم بروم و به نیازمندان کمک کنم و هر آن‌چیزی که بلد هستم را به دانشجو‌های پزشکی، آموزش بدهم.

در بخش اول گفت‌وگویمان با دکتر عمادی، او برایمان از دیدارش با شهید قاسم سلیمانی، تجربه هفده ساله‌اش از حضور در آفریقا و درمان رایگان بیماران، درخواستش برای درج نام امام حسین (ع) بر بزرگترین بیمارستان مسیحی نشین آفریقا و خاطراتش از جنگ تحمیلی گفت. دکتر عمادی در بخش دیگری از خاطراتش به حضور چند ماهه‌اش در بَم اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: وقتی برای حضور در بَم به وزارت بهداشت مراجعه کردم مسوول مربوطه به من اعلام کرد که شما جانباز هستی، صاحب دو فرزند هستی. گفت تو برو و فردا صبح بیا! وقتی دوباره به وزارت بهداشت مراجعه کردم و اصرار کردم که به بَم بروم ابلاغ من زده شد و به من اعلام شد که باید سه ماه در کانکس زندگی کنی. آن زمان در شهر بم هیچ متخصصی وجود نداشت و بیست هزار نفر در بم به سالک مبتلا شده بودند.

ویزیت روزانه سیصد بیمار در زلزله بم

از تهران راهی قائم شهر شدم و در مسیر به این فکر می‌کردم که چگونه موضوع ماموریت بَم را به همسرم مطرح کنم. صبح که همگی سر سفره نشسته بودیم همسرم گفت که خواب دیده‌ام که در یک خرابه و منطقه محروم درحال طبابت هستی و آنقدر سرت شلوغ است که هرچه صدایت می‌زدم متوجه صدای من نبودی. من بغض کردم و همان موقع حکم ماموریت بم را به او دادم، همسرم همانطور که در حال مطالعه بود اشک ریخت و به رفتن من رضایت داد.

ماموریت من در این منطقه قرار بود سه ماه طول بکشد، اما یک سال و سه ماه طول کشید. در آن دوران روزی سیصد بیمار را ویزیت کردم و در سمپاشی مناطق زلزله زده حضور میافتیم. معتقدم اگر راه درست را انتخاب کنیم، خداوند راه را نشان می‌دهد. پزشکان داوطلبی که به بم رفتند، می‌دانستند سالک اگر دیر درمان شود، جوشگاهی ترسناک و عمیق روی پوست باقی می‌گذارد و به کبد و طحال آسیب می‌زند. به همین خاطر، آموزش را از مدارس آغاز کردند تا کودکان، بیماران را در خانواده‌هایشان تشخیص دهند و به مراکز درمانی بفرستند.

عمادی حالا از بم، پیرمردی آفتاب سوخته را به خاطر می‌آورد که زخم سالک روی سرش به دلیل عدم رسیدگی پزشکی، از کرم‌های ریز سپید پر شده بود. او خودش زخم‌های سر پیرمرد را در اتاق عمل شست و به آن‌ها واکسن تزریق کرد. چند هفته بعد وقتی پیرمرد برای معاینه مجدد به دیدن عمادی آمد، کاملا خوب شده بود.

هر بیماری به تو مراجعه کرد رنگ زرد بیمار را ببین نه رنگ سکه جیب بیمار را!

عمادی در لابه‌لای صحبت‌هایش خاطره‌ای از پدرش تعریف می‌کند و ادامه می‌دهد: روزی که تخصص قبول شده بودم پدرم از روستایمان به شهر آمده بود تا من را ببیند، به من گفت تخصص قبول شدی؟ گفتم بله پدرجان رتبه خوبی هم کسب کردم. پدرم رو به من گفت از فردا که تو متخصص پوست شوی بیماران زیادی به مطبت مراجعه می‌کنند و سرت خیلی شلوغ می‌شود و درآمد زیادی کسب می‌کنی، اما من از تو یک خواهش دارم، هر بیماری به تو مراجعه کرد رنگ زرد بیمار را ببین نه رنگ سکه جیب بیمار را! اگر رنگ زرد بیمار را دیدی خدا در زندگی هرچه بخواهی به تو می‌دهد، اما اگر سکه زرد جیب بیمار را دیدی بیچاره می‌شوی.

شاید سرمایه زیادی هم کسب کنی، اما مانند عنکبوتی خواهی شد که به دور خودش تار میپیچد و یک روز می‌فهمی که از جایگاهی که داشتی استفاده نکرده‌ای و دنیا و آخرتت را از دست داده ای. بعد از اینکه صحبت هایش تمام شد از من خواست تا چندین بار صحبت هایش را تکرار کنم و در نهایت به من گفت سر قولت بمان.

متاسفانه همان شب پدر من دنیا را ترک کرد، و همین موضوع تلنگری به من زد تا در کارم بیشتر حواسم جمع شود. اینکه پدر من در روزی که قرار بود دنیا را ترک کند نزد من آمد و این سفارش‌ها را به من کرد برای من خیلی عجیب بود، گویی که خودش می‌دانست به زودی از دنیا خواهد رفت.

ماجرای ادای احترام دانشجویان ترکیه‌ای به «شهید حججی» چه بود؟

اولین اورژانس بیماران کرونایی

اولین اورژانس بیماران کرونایی در بیمارستان محب یاس را هم به همراه تعدادی از همکارانش راه اندازی می‌کنند، در این باره توضیح می‌دهد: در آن دوران به معاون درمان بیمارستان اعلام کردیم که می‌خواهیم اولین اورژانس بیماران کرونایی را راه اندازی کنیم، مسوول بیمارستان به من گفت شما که متخصص پوست هستی و این موضوع ارتباطی با بیماری کرونا ندارد، رو به او گفتم من هفده سال است که در آفریقا بیماری‌های عفونی را درمان می‌کنم و طبیب باید درمان را بشناسد. به همین ترتیب ما اولین تیم اورژانس را راه انداختیم و مشغول به خدمت شدیم.

یک سال و یک ماه بعد، صفحه زندگی دکتر عمادی بار دیگر ورق خورد. سالک در افغانستان شایع شده بود و همین باعث شد وزارت صحت این کشور، پی پزشکانی داوطلب از کشور‌های همسایه، برای آموزش و درمان در کشورشان بگردند و باز هم عمادی داوطلب شد و تا یک سال در هرات، کابل و روستا‌های محروم اطراف افغانستان بیماران را درمان کرد.

زندگی آقای دکتر فقط به درمان و ارائه خدمات به نیازمندان ختم نمی‌شود، دکتر عمادی آموزش و تربیت دانشجویان را هم فراموش نکرده است. همیشه تلاش کرده آنچه را که در این سال‌ها آموخته به دانشجویان منتقل کند و حتی ارائه این آموزش‌ها هم فقط به دانشجویان ایرانی نیست بلکه به دانشجویان و پزشکان آفریقایی و سایر کشور‌ها هم نیز آموزش‌ها ارایه می‌شود.

آقای دکتر می‌گوید: وقتی به یک کنفرانس با موضوع جنگ و عوارض شیمیایی به کشور ترکیه سفر کرده بودم، یکی از دانشجویان آنجا با لحن انتقادی از من می‌پرسید که شما در سوریه چه می‌کنید؟ چرا در این کشور حضور دارید؟ به او گفتم ما برای دفاع از مردم سوریه و برای دفاع از بشریت در این کشور حضور یافتیم و تلاش می‌کنیم با تروریسم مبارزه کنیم. پزشکان ما هم برای درمان مجروحین و مردم مظلوم سوریه در این کشور حضور یافتند.

ماجرای ادای احترام دانشجویان ترکیه‌ای به «شهید حججی» چه بود؟

برای این دانشجو توضیح دادم شهید سلیمانی سردار ایرانی است که برای جمع کردن بساط داعش به سوریه آمد، به او گفتم که داعش خطر جدی برای بشریت است و مردم کشور ترکیه هم از جنایات داعش در امان نبوده‌اند و این گروه تروریستی در کشور شما هم اقدام به بمب‌گذاری و کشتار مردم بی‌گناه کرده است. دکتر عمادی به این دانشجو توضیح می‌دهد که ایرانی‌ها برای دفاع از مردم مظلوم سوریه و ریشه کن کردن داعش در سوریه و عراق حاضر شدند و از زمانی که شهید سلیمانی پایان داعش را اعلام کرد شاهد بمب‌گذاری در ترکیه نبوده‌ایم.

دکتر عمادی می‌گوید وقتی برای سخنرانی روی صحنه رفتم در پایان سخرانی تصویری از شهید حججی را به نمایش گذاشتم و برای دانشجویان از این شهید بزرگوار گفتم، وقتی تصویر شهید حججی به نمایش گذاشته شد به دانشجویان حاضر در سالن گفتم که محسن حججی برای دفاع از ما در سوریه حاضر شد و توسط داعش به شهادت رسید. وی در برابر داعش مبارزه کرده تا جان بسیاری را در نه تنها در ایران بلکه در عراق، ترکیه و سایر نقاط جهان نجات دهد. ما در کشور خودمان برای این مرد احترام بسیاری قائل هستیم، کسی که زن و فرزند خود را رها کرد تا در مقابل تروریسم و داعش جان بسیاری را نجات دهد.

پس از توضیحات من درخصوص زندگی جوانمردانه این شهید بزرگوار، در پایان کنفرانس دانشجویان حاضر در جلسه به صورت خودجوش تصاویر شهید حججی را چاپ کرده بودند و با حضور در بالای جایگاه کنفرانس اقدام به گرفتن عکس یادگاری با تصاویر این شهید کرده و به ادای احترام پرداختند.

در این کنفرانس ضمن بیان مظلومیت و حقانیت ایران در ۸ سال دفاع مقدس که بار‌ها مناطق مسکونی (سردشت و شهر‌ها و روستا‌های مرزی) به دفعات مورد حمله شیمیایی واقع شده، با ارائه مستندات و تصاویری از شهدا و جانبازان شیمیایی اعلام کردم که ایران با بیش از ۱۰۰ هزار مصدوم و شهید شیمیایی بزرگ‌ترین قربانی سلاح‌های شیمیایی در دنیاست.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها