به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، در هفدهمین سالگرد پیروزی لبنان و حزبالله بر دشمن صهیونیستی طی جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ باید توجهها را به دستاورد محور مقاومت و حزبالله لبنان در نبرد موجودیتی ضد اشغالگران جلب کرد؛ چرا که پیروزی مقاومت در جنوب لبنان، نقطه عطف مهمی را در نبرد با رژیم اشغالگر صهیونیستی شکل داد.
پیروزی مقاومت لبنان در این جنگ در تاریخ پایدار خواهد ماند؛ زیرا معادلات قدرتهای منطقه و وزن آنها را به سود هواداران حق و حقیقت تغییر داد و بار دیگر ثابت کرد که مقاومت تنها گزینه برای محافظت از کرامت ملتها و بازستانی اراضی اشغال شده است.
در این رابطه گفتوگویی را با «شیخ نعیم قاسم»، معاون دبیرکل حزبالله لبنان انجام دادهایم که شرح آن در ادامه میآید:
در آغاز سالگرد این مناسبت شکوهمند را به دولت، ملت و مقاومت لبنان تبریک عرض میکنیم و بابت اینکه بخشی از وقت گرانبهایتان را برای برگزاری این مصاحبه در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم. اگرچه این نخستین باری نیست که شما از طریق خبرگزاری ما که به خط مقاومت و منش اسلامی- انقلابی اصیل پایبند است با مردم ایران و منطقه سخن میگوئید.
گروههای لبنانی مخالف، صریحاً و به شکل مستقیم، حزب الله را به کارشکنی در انتخاب رئیس جمهور و ممانعت از برگزاری جلسات پیاپی انتخاب رئیس جمهور متهم میکنند. این اتهامات را چگونه تفسیر میکنید؟ حقیقت موضوع چیست و کدام طرفها مسئول این فضای خلاء سیاسی هستند؟
پارلمان لبنان از ۱۲۸ عضو تشکیل شده و بدیهی است که انتخاب رئیس جمهور نیازمند کسب رأی دو سوم اعضای پارلمان لبنان در دور اول رأیگیری است، اما در دور دوم رأیگیری به رأی نصف به علاوه یک نمایندگان یعنی ۶۵ نماینده پارلمان نیاز است.
چینش این پارلمان، ماهیتی پراکنده دارد، زیرا به جز نمایندگان مستقل، ۷ تا ۸ حزب در این پارلمان حضور دارند و اختلافات زیادی در نظرات و رویکردهای سیاسی و عملی خود دارند. این اختلافات میان چندین جناح وجود دارد و میان دو گروه نیست که بتوان به سادگی میان آنان همگرایی ایجاد کرد. در اوضاع کنونی باید چندین جناح برای ایجاد توانایی توافق، به همدیگر نزدیک شوند.
ما در حال تلاش برای فراهمنمودن تعداد رأی لازم از طریق توافق با برخی احزاب هستیم و احزاب دیگر نیز به همین کار مشغول هستند. در جلسه معروف پارلمان جهت انتخاب رئیس جمهور در ۱۴ ژوئن ۲۰۲۳، نام «سلیمان فرنجیه» و «جهاد ازعور» مطرح بود، اما هیچکدام از دو طرف نتوانستند در دور اول رأیگیری دو سوم آرا و پس از آن نصف به علاوه یک آرا را کسب کنند. در نتیجه، این مشکل به همه طرفها ارتباط دارد و ما به تنهایی در قبال آن مسئول نیستیم. طرف مقابل اعلام کرد که اگر حزبالله و جنبش امل و همراهان آنها بتوانند رأی ۶۵ نماینده را در دور دوم به دست بیاورند، مانع از برگزاری رأی گیری خواهیم شد؛ دلیل این اظهارات این است که آنها نمیخواهند نامزد ما رئیس جمهور شود. حالا بگویید چه کسی در مسیر انتخاب رئیس جمهور سنگاندازی میکند؟
شروط ما مهمترین شروط طرحشده در لبنان هستند. تمام چیزی که ما میگوئیم این است که ما رئیس جمهوری ملیگرا برای تمامی مردم لبنان میخواهیم که با همگان همکاری کند، از ارتباط با کشورهای عربی و خارجی استقبال کند، پیرو کسی نباشد و از پشت به مقاومت خنجر نزند. این شروط، شخصی نیستند، بلکه شروطی ملی هستند که همگان از آن بهره میبرند.
از چند ماه پیش در سخنانتان دیگران را به گفتگو دعوت میکنید و این موضوع را گام نخست و ضروری برای حلوفصل بحران ریاست جمهوری میدانید. آیا میتوانید دلیل این دعوت و ارتباط آن با چینش سیاسی در لبنان را روشن کنید؟ به باور شما چرا طرف مقابل نه تنها گفتگو را رد میکند بلکه تا این حد از آن میهراسد؟
ما برای اینکه دیدگاههای ناشی از پراکندگی موجود در پارلمان لبنان را به هم نزدیک کنیم، دیگران را به گفتگو دعوت کردیم. گفتگو نباید با حملات رسانهای و اتهامزنی همراه باشد. این گفتگو نیست، بلکه واگرایی و دوری است. گفتگو عبارت است از بحثی که میتواند با مطرحنمودن نام برخی افراد، بیان ویژگیها و گزینش بهترین ویژگیها به روشی منطقی، ملی و فراگیر همراه باشد. همچنین این بحثها میتواند با قراردادن شروط مناسبی برای آرامش و اطمینان طرفهای مختلف همراه باشد که نسبت به آن توافق پیدا میکنند. گفتگو میتواند به توافق درباره ویژگیهای رئیس جمهور و اقدامات کلانی که میتواند طبق دیدگاه یا رویکرد خود انجام دهد بینجامد. سپس با تفاهم، گفتگو و همکاری، این ویژگیها و اقدامات با یکی از افراد مطرح جهت تصدی پست ریاست جمهوری تطابق داده میشود؛ بنابراین گفتگو گام نخست حلوفصل اختلافات شدید موجود میان احزاب و واگرایی موجود میان دیدگاهها و نظرات است. در برهه کنونی میتوانیم فصل مشترکها را بیابیم؛ اما این امر نیازمند گفتگو است.
در آستانه چهاردهم آگوست و هفدهمین سالگرد پیروزی محققشده به دست مقاومت اسلامی در جنوب لبنان ضد ماشین جنگی صهیونیسم هستیم. ارزش ویژه این پیروزی در روند طولانی مبارزه با رژیم اشغالگر صهیونیستی چیست؟ چرا پس از گذشت این سالها، دشمن نتوانسته چهره ویرانشده خود را بازسازی کند و شکوه نظامی از دست رفته خود را بازیابد؟
پیروزی مقاومت لبنان در جنگ ۳۳ روزه با دشمن اسرائیلی در سال ۲۰۰۶ یک پیروزی استثنایی، تاریخی و به منزله یک نقطه عطف به شمار میآید؛ زیرا این پیروزی در رویارویی با دشمنی رقم خورد که منطقه را به آشوب کشیده بود، مانع از توسعه آن شده بود، فلسطین را اشغال کرده بود و دامنه اشغالگری خود را به دیگر کشورهای عربی نیز کشانده بود.
این رژیم غاصب به دنبال گسترش و افزایش تجاوز و اشغالگری بود، اما مقاومت لبنان نخستین، چشمگیرترین و بزرگترین موفقیت در اخراج این دشمن طی یک جنگ نظامی شدید و تأثیرگذار را محقق کرد. رژیم صهیونیستی انکار نمیکند که این جنگ برای نخستین بار نشان داد که «ارتش شکستناپذیر» آن را میتوان شکست داد، اخراج کرد و از دستیابی آن به هدف خود در اشغال لبنان جلوگیری کرد. ویژگی متمایز این رخداد آن است که در قالب آزادسازی لبنان و پس از یک نبرد نظامی شدید به وقوع پیوست.
دشمن برای نخستین بار از سال ۱۹۴۸ در برابر یک نیروی مقاوم، مردمی، یکپارچه و نمونه در قالب سهگانه ارتش، ملت و مقاومت شکست خورد. دلیل اهمیت این پیروزی توازنی است که در قدرت بازدارندگی ایجاد کرد؛ این قدرت بازدارندگی تاکنون تداوم داشته تا جایی که دشمن اسرائیلی از هراس پاسخ مقاومت، حزبالله و تمامی نیروهایی که در کنار آن قرار دارند، جرأت نکرده به اقدام نظامی، امنیتی یا تجاوز مستقیم به لبنان دست بزند؛ زیرا نه تنها تجربه ثابت کرده که قدرت مبارزه با حزبالله را ندارد، بلکه به عنوان دشمن، اعتراف کرده که در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ شکست خورده است.
اکنون با وجود افزایش قدرت مقاومت، تعداد نیروها، تجهیزات و سلاح و با وجود موشکهای منحصر به فرد و نقطهزن، تواناییهای شناختهشده و ناشناخته و تجهیزات و امکاناتی که کاملاً با اوضاع حزبالله در سال ۲۰۰۶ تفاوت دارند و با افزایش روبرو بودهاند، دشمن چگونه جرأت تعرض را خواهد داشت؟ اکنون با پیشرفت موجود، دشمن اسرائیلی چگونه میتواند با حزبالله و مقاومت روبرو شود؟ درست است، دشمن پس از سال ۲۰۰۶ تلاش کرده که قدرت خود را ترمیم کند، اما حزبالله هم روی توسعه امکانات، توانمندیها و آمادگیهای خود برای هرگونه رویارویی در آینده کار کرده است. اگر روند این پیشرفت را بررسی کنیم درخواهیم یافت که پیشرفت حزبالله چندین برابر بیشتر از ترمیم صورتگرفته توسط دشمن اسرائیلی است.
اینکه چرا دشمن نتوانسته چهره خود را ترمیم کند مشکل آنهاست. دلیل این موضوع آن است که این رژیم، اشغالگر است و با وجود تمامی حمایتهای نامحدود صورتگرفته از سوی غرب به ویژه آمریکا، به عنوان دشمن ما اهداف والایی ندارد که به سرمایهگذاری بیشتر در حوزه امکانات موجود آن کمک کند. هنگامی که این رژیم با حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، جمهوری اسلامی و تمامی این نیروها که دیدگاهی شرافتمندانه، والا و ملی دارند و برای آزادی تلاش میکنند روبرو شود بدون شک رخدادها کاملاً تفاوت خواهند داشت و ما شاهد این تفاوت هستیم.
به نظر شما آیا بر اثر اقدامات تحریکآمیز و رو به رشد اسرائیل در مناطق مرزی به خصوص روستای الغجر، بار دیگر جنگ در حال سایهافکندن روی جنوب لبنان است؟ چرا دبیرکل حزبالله لبنان برای هشداردادن به کابینه رژیم اشغالگر صهیونیستی و فرماندهان نظامی آن به چند کلمه هشدارآمیز در رابطه با خطای محاسباتی آنان در پایان سخنان خود بسنده کرد؟
اسرائیل تلاش میکند که دستاوردهای کوچک و محدود به چند متر را در اینجا و آنجا محقق کند، اشغالگری خود را در این حدود تثبیت کند یا از طریق رزمایشهای خود القا کند که حضور دارد؛ اما تمامی این اقدامات به جنگ مستقیم نخواهد انجامید و بدین معنی نیست که اسرائیل برای جنگ کاملاً آماده است. در مقابل، مقاومت اقدامات لازم، چون آمادگی، برگزاری رزمایش، تحرک در اراضی، توجه به رخدادهای مرزی، گردآوری اطلاعات و تداوم تمرینها را به انجام میرساند.
تمامی این امور رخ میدهند، اما مقاومت در حال حاضر تصمیمی برای رویارویی فراگیر با دشمن اسرائیلی ندارد؛ بنابراین به نظر نمیرسد که ۲ طرف، فضا را برای درگرفتن جنگ در برهه کنونی مهیا ببینند. در نتیجه نیازی به اقدامی فراتر از هشدار به کابینه رژیم اشغالگر صهیونیستی و تذکر به فرماندهان نظامی آن در رابطه با عدم خطای محاسباتی نیست، زیرا آنها به خوبی از آمادگی مقاومت برای رویارویی و واکنش آگاه هستند. این هشدار در پی تهدیدهای رسانهای سرکردگان دشمن در برهه اخیر داده شده است؛ البته ما میدانیم که این تهدیدها واقعی و عملی نیستند، اما برای اینکه محاسبات آنها دقیقتر شود باید به دشمن، ارتش و شهرکنشینان یادآوری میکردیم که آماده هستیم.
در انتها اگر اجازه بدهید به پویش اطلاعرسانی پیرامون سوزاندن قرآن کریم و تعرض به مقدسترین مقدسات اسلامی و کرامت امت اسلام بپردازیم؛ پویشی که چندین نفر از مسئولان حزبالله و در رأس آنان سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در آن مشارکت کردند. به نظر شما دلیل این جنایت چیست؟ آیا در این جنایت، جز برانگیختن غریزه اسلامهراسی در غرب، ابعاد دیگری را مشاهده میکنید؟
اقدامات سازمانیافته و برنامهریزیشده در توهین به قرآن کریم و تعرض به مقدسترین مقدسات اسلامی با هدف فتنهانگیزی و رویارویی با مسلمانان به روشهای گوناگون انجام میشود. دلیل اصلی این اقدامات آن است که قرآن در زندگی مؤمنان نقشی مهم ایفا میکند، اتحاد مسلمانان را عنوان و سنجه عصر ما قرار داده، در همبستگی، قدرت، مقاومت و تحقق پیروزیهای بزرگ در مسئله اصلی ما یعنی فلسطین و آزادی اراضی و مقدسات آن تأثیر گذاشته و در مسلمانان کشورهای مختلف جهان نیرویی حقیقی ایجاد کرده که باعث شده استعمار و استکبار را از کشورهای خود اخراج کنند و برای استقلال خود تلاش کنند.
علاوه بر این، آشفتگیها و شکستهای پیاپی کشورهای بزرگ به ویژه آمریکا و غرب باعث شده غرب باور کند که مسلمانان در حال حرکت رو به جلو هستند و توانایی غرب برای سازش با آنان کمتر شده است، در نتیجه از نظر غرب باید مانع از این پیشرفت شد. این بدین معنی نیست که تمام کشورهای غربی در این مسیر حرکت میکنند، اما بدون شک برخی در غرب بر این باورند که توهین به مقدسات اسلامی با سوزاندن کتاب خدا به روحیه مسلمانان ضربه میزند، بعضی افراد را در غرب پیرامون این موضوع گرد هم میآورد و علاوه بر این میتواند به فتنهای بینجامد که رویارویی عملی و دشمنی بیشتر میان مادیگرایان و مسلمانان را در پی داشته باشد؛ اما به نظر من این اقدامات محکوم به شکست هستند، دستاورد واقعی را به دنبال نخواهند داشت و نشانگر ناتوانی کسانی هستند که برای تحقق اهدافی محققنشدنی، دست به چنین اقداماتی میزنند.
به نظر شما چرا صهیونیستها و غرب با اقداماتی، چون تحریک برخی مزدوران جهت تعرض به قرآن کریم و گسترش عامدانه همجنسگرایی و اقدامات دیگر، تلاشهای خود برای تشکیل این جبههها در جنگ با امت اسلام و به ویژه منطقه ما را افزایش دادهاند؟ آیا از دیدگاه شما این اقدامات، پس از تروریسم، به منزله گزینه جایگزین برای جنگهای مستقیم نظامی هستند؟ یا اینکه این اقدامات، به مثابه جنگهایی برای آشفتهسازی نیروهای مقاومت و بیثمرساختن تلاشهای آنان هستند؟
رویکرد مادیگرا بر جهان امروز ما سیطره دارد و کشورهای بزرگ راهی به دور از خدا و مبتنی بر خودخواهی، چیرگی و کنترل ملتهای جهان را در پیش گرفتهاند. این کشورها در راستای تحقق منافع خود و ملتهایشان مسیر تسلط، چیرگی، استعمار، سیطره، اشغال و تجاوز را طی میکنند و حتی اگر این اقدامات به اشغال برخی مناطق و آسیبرساندن به ملتهای جهان و به ویژه جهان اسلام بینجامد نیز برای آنها اهمیتی ندارد.
گسترش همجنسگرایی بخش جداییناپذیر اقدام به ناتوانسازی انسانها جهت حرکت به سوی خداست و بخشی از رویکرد مادیگرایی است که بنیان خانواده را ویران میکند و به ارتکاب بسیاری از گناهان که انسان را از خدا دور میکند و وی را در شهوات و زندگی دنیا غرق میکند منجر میشود. این موضوع با آموزههای اسلامی که میان جسم و جان انسان که وی را به خالق وصل میکند و به زندگی مستقیم و متوازن وی میانجامد کاملاً در تعارض است.
اقدام مادیگرایان به گسترش همجنسگرایی، تعرض به قرآن کریم، ترغیب به اشغال فلسطین و تمامی این اقدامات ستیزهجویانه، بخش جداییناپذیر رویارویی با خط مقاومت، رویکرد اسلامی و آزادی مردم منطقه است. این اقدامات، جایگزین جنگهای مستقیم نظامی نیستند. آنها هرگاه بتوانند به عملیات نظامی دست میزنند و هرگاه ببینند که اوضاع پیچیده است به جنگ نرم، گسترش تبلیغات و جایدادن افکار انحرافی در سازمان ملل متحد و سو استفاده از نهادهای بینالمللی مختلف روی میآورند؛ بنابراین رویارویی مادیگرایان با خط مقاومت، رویکرد اسلامی و آزادی مردم منطقه، روشهای گوناگونی دارد. آنها هیچکدام از این روشها را کنار نمیگذارند، بلکه بر اساس مکان، زمان و شرایط، تمامی روشها را به کار میگیرند.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۱۳۴