در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح شد؛

آزاده دفاع مقدس: وساطت نیروی بعثی موجب شد به من تیر خلاص نزنند/ جابجایی اسرا در اردوگاه‌ها باعث انتقال تجارب می‌شد

حجت‌الاسلام «کمیلی» گفت: در جریان عملیات بدر پس از تصرف منطقه‌ توسط بعثی‌ها؛ تعدادی از آن‌ها دور من حلقه زدند و گلنگدن اسلحه‌های خود را کشیدند تا به من تیر خلاصی بزنند اما در بین آن‌ها یک نفر مانع شد و گفت این مجروح، جوان است او را نکشید.
کد خبر: ۶۱۰۵۲۶
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۷ - 17August 2023

آزاده دفاع مقدس: وساطت نیروی بعثی موجب شد به من تیر خلاص نزنند/ جابجایی اسرا در اردوگاه‌ها باعث انتقال تجارب می‌شدحجت‌الاسلام «غلامحسین کمیلی» آزاده و پیشکسوت دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در مشهد درباره نخستین روزهای حضورش در جبهه‌ اظهار داشت: پیش از انقلاب اسلامی وارد حوزه علمیه شهرستان بیرجند شدم و پس از دو سال تحصیل در این شهر؛ در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی برای ادامه تحصیل به مشهد هجرت کردم. در همان ایام در کنار فراگیری دروس حوزوی در برنامه‌های مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس حضور فعال داشتم و همین فعالیت‌ها باعث شد تا پس از گذراندن دوره آموزش نظامی در شهر بجنورد؛ برای اولین بار در سال ۱۳۶۲ برای حضور در عملیات خیبر به جبهه اعزام شوم و به‌عنوان پیک لشکر ۵ نصر انجام وظیفه کنم. در آن مقطع در کنار مأموریت اصلی، در برخی از فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی لشکر نیز فعالیت داشتم اما مثل سایر روحانیون اعزامی، مبلغ نبودم.

وی با بیان این مطلب که بعد از عملیات خیبر مجدد به مشهد بازگشتم و به فراگیری دروس حوزوی پرداختم؛ افزود: یک سال بعد از عملیات خیبر؛ در اسفندماه سال ۱۳۶۳ از طریق شهید محمودرضا جمع‌آور از طلاب مدرسه علیمه امام جعفر صادق علیه‌السلام که با سردار شهید سید علی ابراهیمی مرتبط بود، باخبر شدم که عملیاتی در پیش است و به دنبال جذب نیرو برای اعزام به جبهه هستند؛ بر همین اساس برای حضور در عملیات پیش رو که عملیات بدر بود اعلام آمادگی کردم. به یاد دارم در آن زمان سردار شهید ابراهیمی به مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه‌السلام آمد. ایشان وقتی ابراز تمایل من را برای حضور در عملیات دید در نامه‌ای که قید کرده بود که من را به صورت مستقل و ویژه در گروهان هانی که تحت امر گردان الحدید تیپ ۲۱ امام رضا علیه‌السلام بود و فرماندهی آن را سردار ابراهیمی بر عهده داشت بکارگیری کنند من را برای اعزام به جبهه به پادگان بسیج، واقع در خیابان نخریسی مشهد، معرفی کردند.

این پیشکسوت دفاع مقدس ادامه داد: شهید ابراهیمی، طبق تقسیم کاری که برای طلبه‌ها داشت، من کمک آرپی‌جی‌زن شدم چراکه معتقد بود طلبه‌ها نباید در یک واحد متمرکز باشند.

کمیلی در تشریح نحوه اسارت خود توسط ارتش رژیم بعث گفت: عملیات بدر بیستم اسفندماه ۱۳۶۳ در شرق دجله آغاز شد و من یک روز بعد؛ یعنی ۲۱ اسفندماه در یکی از پاتک‌هایی که ارتش بعث داشت به دلیل انفجار خمپاره ۶۰ به‌شدت مجروح شدم به حدی که در حال احتضار بودم! همرزمانم بسیار مقاومت کردند و حتی برخی به شهادت رسیدند. پس از تصرف منطقه‌ توسط بعثی‌ها؛ تعدادی از آن‌ها ابتدا دور من حلقه زدند و گلنگدن اسلحه‌های خود را کشیدند تا به من تیر خلاصی بزنند اما در بین آن‌ها یک نفر مانع شد و گفت این مجروح، جوان است او را نکشید. من در آن زمان نزدیک به ۱۷ سال سن داشتم.

این آزاده خراسانی بیان داشت: بعد از اینکه به اسارت بعثی‌ها در آمدم به عراق منتقل شدم، یک شب را در یکی از بیمارستان‌های بغداد گذراندم و بعد از آن به استخبارات منتقل شدم. اسرای ارتش بعث عراق در عملیات بدر بیشتر از اسرای ایرانی بود؛ بر همین اساس رزمندگانی را که در این عملیات در مناطق مختلف، به اسارت درآمده بودند را سوار بر اتوبوس کردند تا در انظار عمومی مردم عراق تعداد اسرای ایرانی بیشتر به نظر بیاید. آن‌ها اتوبوس‌ها را در شهر گرداندند و بعد از بهره‌برداری تبلیغاتی ما را به استان الانبار و شهر الرمادیه منتقل کردند.

وی در توصیف اردوگاه الرمادی ابراز داشت: همه اردوگاه‌ها در یک پادگان بزرگ نظامی در شهر الرمادیه عراق قرار داشت. من یک سال در الرمادی ۳ بودم و بعد از آن به الرمادی ۲ منتقل شدم که این مکان به کمپ ۷ یا «بین‌القفسین» معروف بود؛ چراکه یک طرف آن اردوگاه الرمادی ۱ و طرف دیگر آن اردوگاه عنبر قرار داشت.

کمیلی گفت: دلایلی که باعث شد من به این اردوگاه منتقل شوم این بود که اسرای اردوگاه اول، به چند دلیل دست به اعتصاب غذا زده بودند که یکی از آن‌ها؛ پخش ترانه از اردوگاه الرمادی ۳ بعد از مراسم قرائت قرآن اسرا بود. اسرای این اردوگاه در طول سال؛ در ساعاتی از شبانه روز به قرائت قرآن کریم اشتغال داشتند و بعثی‌ها بعد از اتمام قرائت جمعی، این اقدام را انجام می‌دادند. دلیل بعدی که منجر به اعتصاب غذای اسرای الرمادی ۳ شد اعتراضی بود که آن‌ها به وضعیت اردوگاه داشتند. آن‌ها به دنبال آن بودند تا از طریق این اعتصاب به خواسته‌های بر حق خود برسند.

این آزاده دفاع مقدس با بیان اینکه از لحاظ زمانی اعتصاب اسرای اردوگاه الرمادیه ۳ با عملیات والفجر 8 مقارن شده بود، تصریح کرد: طی جمعبندی که اسرا داشتند؛ قرار بر این شد که به دلیل ضعف جسمانی سایر اسرا، به این اعتصاب پایان بدهیم؛ بر همین اساس بعد از ۵ روز، اعتصاب پایان یافت. بعد از مدت کوتاهی بعثی‌ها برای اینکه انسجام بین اسرا را از بین ببرند؛ تصمیم گرفتند اسرای عملیات بدر را در سایر اردوگاه‌ها تقسیم کنند که من به اردوگاه الرمادی ۲ منتقل شدم. هرچند که ظاهر این اقدام باعث جدایی اسرا از دوستانشان شد اما در باطن، این جابجایی به نفع آن‌ها بود چراکه با اسرای عملیات‌های دیگر مثل خیبر آشنا شدند و این آشنایی باعث شد تا از تجارب آن‌ها در ایام اسارت بهره ببرند.

این پیشکسوت دفاع مقدس در ادامه درباره برخی از اقدامات بعثی‌ها برای جلوگیری از برگزاری مراسم عزاداری در اردوگاه‌ها گفت: در آن ایام آمپولی به نام ضد عاشورا که در اصل آمپول کزاز بود برای آزادگان تجویز می‌شد. تزریق این آمپول، باعث می‌شد که در فرد دریافت‌کننده، تب و درد دست شدیدی را احساس می‌کرد. بعثی‌ها این آمپول را بیشتر در ایام محرم و صفر تزریق می‌کردند تا هیچ یک از آزادگان نتوانند عزاداری کنند. با همه این کارشکنی‌ها، اسرایی که در زمینه پزشکی تجربیاتی داشتند با استفاده از قرص‌هایی که به‌صورت مخفیانه از بهداری اردوگاه تهیه کرده بودند، پادزهرر را برای خنثی کردن اثر آمپول تولید کردند.

کمیلی در پایان درباره اهمیت ثبت و ضبط خاطرات دفاع مقدس گفت: روایتگری‌ها و بیان وقایع و حقایق جنگ برای آن است تا از تحریف دفاع مقدس جلوگیری شود چراکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ اگر رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس این حماسه را روایت نکنند دشمن آنگونه که خود می‌خواهد دفاع همه جانبه ملت ایران اسلامی را روایت می‌کند. دوران دفاع مقدس، قطعه ارزشمندی است که هرکس باید به اندازه وسع و توان خود وقایع آن را ثبت و ضبط کند و به نسل‌های حاضر و آینده منتقل کند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها