به گزارش دفاعپرس از اردبیل، مفسران شیعه و سنی گفتهاند: منظور از «ذوى القربى»، نزدیکان پیامبر(ص) هستند. در مقابل، سه تفسیر دیگر ذکر شده که خلاف استعمال قرآنی و مفهوم لغوی این کلمه است و ظاهرا به منظور کم رنگ کردن مقام اهلبیت(ع) مطرح شده است. با توجه به این آیه پیامبر(ص) اجرى براى خود از مردم نخواسته است بلکه از ضمیمه آیات قرآن فهمیده میشود محبت ذویالقرباى او راهى به سوى خدا است؛ چرا که این مودّت، دریچهاى است به سوى مسأله امامت و ادامه خط رهبرى رسول خدا(ص) در امّت و هدایت مردم در پرتو آن.
قرآن در آیه ۲۳ سوره شورى، که به آیه «مودت» مشهور است، پیامبر(ص) را مخاطب ساخته مىفرماید: «قُلْ لا اَسئَلکم عَلَیه اَجراً اِلا المَوَدَّةَ فِى الْقُربى»«بگو من هیچ گونه اجر و پاداشى از شما بر این دعوت درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهلبیتم]». در اینکه منظور از «ذوىالقربى» در این آیه چیست؟ تمام مفسران شیعه و گروهى از مفسران اهل سنت گفتهاند: منظور از ذوى القربى، نزدیکان پیامبر اکرم(ص) است.
در برابر این تفسیر، احتمالات و تفسیرهاى دیگرى ذکر شده که به نظر مىرسد انگیزه اصلى آنها، کم رنگ کردن مسأله امامت و خلافت پیامبر(ص) و کاستن از اهمیت مقام اهلبیت(ع) است، از جمله سه تفسیر زیر است:
۱ ـ منظور این است که اجر و پاداش رسالت، دوست داشتن امورى است که شما را به قرب الهى دعوت مىکند، بنابراین «القربى» امورى است که مایه قرب به خداوند میشود.
روشن است که این تفسیر به هیچ وجه با ظاهر آیه سازگار نیست؛ زیرا آنچه در مورد نماز و روزه و جهاد و امثال این امور از اسباب قرب الهى مهم است، عمل کردن به آنها است؛ نه مودت و محبت آنها. تعبیر به محبت هیچ تناسبى با این مسأله ندارد. وانگهى مگر در میان مخاطبین پیامبر(ص) کسى بود که این امور را دوست نداشته باشد؛ حتى کسانى که در عمل کوتاهى داشتند، به حکم ایمان به خدا و قرآن به این امور علاقه داشتند؛ هر چند عمل نمىکردند.
از همه اینها گذشته «القربى» به معنى قرب و نزدیکى است، نه «نزدیککننده»، لذا در تمام مواردى که این واژه در قرآن مجید در آن به کار رفته است(۱۵ بار غیر از آیه مورد بحث) به معنى اشخاصى آمده است که داراى قرب و نزدیکى(و عمدتا داراى قرابت خویشاوندى) هستند. چرا و به چه دلیل آیه مورد بحث، برخلاف تمام موارد استعمال قرآنى و مفهوم لغوى این کلمه تفسیر شده؟ آیا جز همان انگیزههایى که در بالا به آن اشاره شد، چیز دیگرى بوده است؟
قابل توجه اینکه بسیارى از ارباب لغت، تصریح کردهاند که «قربى» و «ذىالقربى»، به معنى نزدیکى و قرابت در نسب است، مقاییساللُغه مىگوید: «فلان ذو قرابَتى، هُوَ مَنْ یَقْرُبُ مِنْکَ رَحِماً»، سپس مىافزاید: «القربى، القرابة»؛ یعنى هر دو به یک معنى مىباشد و در لسان العرب آمده است، «و الْقرابَةُ وَ القُربى: الدُنُوُّ فى النَّسَبِ»؛ (قرابت و قربى به معنى نزدیکى نسبى است).
۲ ـ بعضى دیگر گفتهاند: منظور این است که شما مسلمانان بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دوست دارید، در حالى که دوست داشتن بستگانِ خود، تناسبى با اجر رسالت ندارد.
تعجب است، چگونه دوستى «ذوى القربى» پیامبر(ص) که مناسبتترین معنى در اینجا است رها مىشود و دوستى «ذوىالقربى» خودشان به عنوان اجر رسالت مطرح مى گردد؟
۳ ـ بعضى دیگر از مفسران گفتهاند منظور این است خویشاوندى من(پیامبر) را نسبت به خودتان به عنوان پاداش رسالت محفوظ دارید و به خاطر اینکه با بسیارى از قبائل شما رابطه خویشاوندى سببى یا نسبى دارم مرا آزار ندهید.
این تفسیر بدترین معنایى است که در تفسیر آیه شده؛ چرا که درخواست اجر رسالت تنها از کسانى مطلوب است که رسالت او را پذیرا شدهاند. ولى در مورد آنان اذّیت و آزار رساندن نسبت به پیامبر(ص) معنا ندارد و اگر منظور، دشمنان او است که وى را آزار مىرساندند؛ آنها اصلا رسالتش را قبول نداشتند، تا چه رسد به اجر و پاداش آن، چگونه ممکن است بگوید: پاداش رسالتم این است که مرا به خاطر خویشاوندى که با شما دارم آزار ندهید.
نکته اصلى در مورد آیه این است که از یک سو قرآن مجید از بسیارى از پیامبران الهى نقل مىکند که آنها با صراحت مىگفتند: «من براى این [دعوت]، هیچ پاداشى از شما نمىخواهم؛ پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است»«وَ ما اَسئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر اِنْ اَجْرى اِلاّ على رَبِّ العالَمین». این جمله تنها در سوره «شعراء» در مورد پنج نفر از پیامبران الهى(نوح، هود، صالح، لوط و شعیب (علیهم السلام)) آمده است(۱).
از سوى دیگر آیه مورد بحث در مورد شخص پیامبر(ص) مىفرماید: «من از شما پاداشى تقاضا نمىکنم مگر دوستى خویشاوندانم را»؛ و از سوى سوم، در آیه ۵۷ سوره «فرقان» باز در مورد پیامبر(ص) مىخوانیم: «قُلْ ما اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر اِلاّ مَنْ شاءَ اَنْ یتَّخُذَ اِلى رَبّهِ سَبیلا»«بگو: من در برابر آن [ابلاغ آیین خدا] از شما هیچ گونه پاداشى نمىطلبم؛ مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند [و این پاداش من است]» و از سوى چهارم در آیه ۴۷ سوره سبأ، باز در مورد پیامبر اسلام(ص) آمده است: «قُلْ ما سَئَلتُکُمْ مِنْ اَجْر فَهُوَ لَکُمْ اِنْ اَجرِىَ اِلاّ عَلَى اللهِ»«بگو هر اجر و پاداشى از شما خواستهام براى خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است».
از ضمیمه کردن این آیات چهارگانه به یکدیگر به خوبى مىتوان نتیجه گفت که پیامبر اسلام(ص) نیز مانند سایر پیامبران الهى، اجر و پاداشى براى شخص خود از مردم نخواسته است؛ بلکه مودّت ذوى القرباى او راهى به سوى خدا است و چیزى صد در صد به نفع خود آنها. چرا که این مودّت، دریچهاى است به سوى مسأله امامت، خلافت و جانشینى پیامبر اسلام(ص) و ادامه خط رهبرى رسول خدا(ص) در امّت و هدایت مردم در پرتو آن.
آرى هر گاه این آیات چهارگانه را این گونه تفسیر کنیم هیچ گونه نقطه ابهام، پیچیدگى و مشکلى در آنها باقى نمىماند؛ ولى در غیر این صورت از یک سو تضاد در میان آنها دیده مىشود و از سوى دیگر ناچاریم دست به سوى تفسیرهایى دراز کنیم که به هیچ وجه با ظاهر آیات سازگار نیست.
امّا از آنجا که این تفسیر باب طبع جمعى از مفسران نبوده؛ زیرا با پیشداورىهاى آنها هماهنگى نداشته است آن را رها کردهاند، گاه گفتهاند تقاضاى اجر، مناسب شأن پیامبر(ص) نیست. بنابراین آیه «إِلاّ المَوَدَّة فى القربى» باید به عنوان استثناى منقطع شمرده شود و گاه گفتهاند این آیه با آیه «قُلْ ما أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر وَ ما اَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ»«[اى پیامبر] بگو من در برابر این دعوت هیچ پاداشى از شما نمىطلبم و من از متکلفان نیستم [سخنانم روشن و همراه با دلیل است]» سازگار نیست و گاه گرفتار توجیهات نابسامان دیگر شدهاند. این حقیقت هنگامى روشنتر مىشود که به روایات وارده از پیامبر اکرم(ص) در شرح و تفسیر این آیه، مراجعه کنیم و آنها را در کنار این آیات قرار دهیم.
از مجموع روایاتى که در تفسیر آیه آمده است چنین نتیجه گیرى مىکنیم که بدون تردید آیه مورد بحث ناظر به مسأله امامت و خلافت است که مىتواند به عنوان اجرى براى رسالت شمرده شود؛ اجرى که مردم را به خدا نزدیک مىکند و نفعش عاید خود آنها مىشود. از آنچه در بالا گفته شد پاسخ بعضى از مفسرانى که همیشه در آیات مربوط به امامت موضع گیرى تعصب آمیزى دارند روشن مىشود.
آلوسى در روح المعانى در تفسیر این آیه مىگوید: شیعه با چیدن صغرى و کبرى، این آیه را دلیلى بر مسأله امامت على(ع) گرفته مىگوید: محبت او(به مقتضاى آیه) واجب است و هرکسى که محبتش واجب باشد واجبالاطاعه است و هر کسى که واجب الاطاعه باشد داراى مقام امامت است؛ پس على(ع) داراى مقام امامت است. سپس به ایراد و اشکال به این صغرى و کبرى مىپردازد(۲).
ولى همان گونه که از بحثهاى بالا استفاده شد، هرگز ما نمىخواهیم با چنین صغرى و کبراى ِسستى، از آیه بهرهگیرى کنیم. نکته مهم در آیه، چیز دیگرى است و آن اینکه محبت «ذوى القربى» به عنوان اجر رسالت شمرده شده و در آیات دیگر اجر مذکور و وسیله قرب الهى و به سود مردم ذکر شده. از مجموعه اینها مسأله امامت و خلافت آشکار میشود به شرحى که در بالا آمد و روایات پیامبر اکرم(ص) که به آن اشاره مىشود نیز پشتوانه اى براى این استدلال است(۳).
منابع:
(۱). به ترتیب: آیات ۱۰۹، ۱۲۷، ۱۴۵، ۱۶۴ و ۱۸۰ از سوره شعراء.
(۲). روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج ۱۳، ص ۳۳، [سوره شورى، آیات ۱۳ الى ۲۳].
(۳). گردآوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ ش، چاپ ششم، ج ۹، ص ۲۲۵.
برگرفته از: آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی دفتر حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی