گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ اکبر صفرزاده؛ با توجه به آیات قرآن داستان حضرت یونس (ع) به شرح زیر است: یونس (ع) یکی از پیامبران بوده که خداوند او را به سوی قومی پر جمعیت گسیل داشته ولی آن قوم دعوت او را اجابت نکردند. یونس(ع) در حالی که از این قوم ناراحت و خشمگین میشود به حالت قهر از میان آن قوم بیرون میرود و سفری دور و دراز را در پیش میگیرد و سوار یک کشتی پر از جمعیت میشود.
در بین راه نهنگی بر سر راه کشتی میآید، چارهای نمیبینند جز اینکه یک نفر را نزد آن بیندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتی به کناری رود، به این منظور قرعه میاندازند و قرعه به نام یونس درمیآید، او را در دریا میاندازند، نهنگ او را میبلعد و کشتی نجات مییابد.
خدای سبحان او را در شکم ماهی چند شبانهروز زنده نگه میدارد، یونس(ع) میفهمد که این جریان یک بلا و آزمایشی است که خدا وی را بدان مبتلا کرده و این مؤاخذه ای است از خدا در برابر رفتاری که او با قوم خود کرده، لذا از همان تاریکی شکم ماهی فریادش بلند میشود به اینکه: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین».
خدای سبحان این ناله او را پاسخ میگوید و به نهنگ دستور میدهد تا یونس را بالای آب وکنار دریا بیفکند. نهنگ چنین میکند. یونس وقتی به زمین میافتد مریض است. خدای تعالی بوته کدویی بالای سرش میرویاند تا بر او سایه بیفکند. پس همین که حالش جا میآید و مثل اولش میشود خدا او را به سوی قومش میفرستد و قومش دعوت او را می پذیرد و به وی ایمان میآورد.
هر داستانی که پیش روی ما قرار می گیرد چه دینی باشد و چه غیر دینی حاوی پیامی است مهم. برخی داستان ها پیام خود را خیلی ساده و مختصر و بدون ایهام بیان می کنند اما برخی دیگر از داستانها که عمق و پیچیدگی های بیشتری دارند پیام خود را با مظاهر مختلف و یا ایهام ها و اشارات اساطیری بیان می کنند طوری که برای فهم پیام حتما باید دست به دامان مطالعات گسترده شد.
داستانهای تاویل پذیر و تفسیرپذیر این قابلیت بسیار مهم و ارزشمند را دارند که برای تمامی مخاطبان اعم از خاص و عام و بیسواد یا کم سواد پیام دارند. در اینگونه داستان ها این قابلیت بسیار بزرگ نهفته است که هر کس با توجه به دانش خود می تواند آنها را تفسیر کند و با استدلال هایی که می آورد تفسیر و تاویل خود را درست بپندارد.
به عنوان مثال داستان «شنل قرمزی» که در آن یک دختر و مادربزرگش توسط گرگ خورده می شوند و سپس شکم گرگ دریده و دختر و مادربزرگش سالم از شکم گرگ بیرون آورده می شوند. این داستان تا کنون بیش از صد بار توسط اندیشمندان مختلف مورد تاویل و تفسیر قرار گرفته و هرگروه از این اندیشمندان در پس تاویل و تفسیر خود پیام های متفاوتی را استخراج کرده اند.
در داستان حضرت یونس (ع) ما می خوانیم که این حضرت توسط نهنگ بلعیده می شود و در شکم نهنگ زنده می ماند. شاید این مساله غیر قابل باور باشد اما این اتفاق در دنیای داستان چندان دور از ذهن نیست چون در داستان پینوکیو نیز این اتفاق می افتد و همین طور در داستان شنل قرمزی. در اینگونه داستان ها میزان باورپذیری اتفاقی که می افتد چندان مهم نیست، مهم آن است که ببینیم نویسنده می خواهد چه بگوید و دلیلش برای گنجاندن «بلعیده شدن» در دل داستان چیست.
بلعیده شدن توسط نهنگ چه تاویل و تفسیری دارد و حاوی چه پیامی است؟ چه اتفاقی برای شخصیت اول داستان می افتد که توسط نهنگ بلعیده می شود و این بلعیده شدن قرار است به من مخاطب چه بگوید و چه تاثیری روی من بگذارد؟
در داستان حضور یونس (ع) ایشان زمانی توسط نهنگ بلعیده میشود که از مردم خود نا امید می شود و به مردم خود پشت و وطنش را ترک می کند. پیام داستان می تواند این باشد که اگر به مردمت پشت و وطنت را ترک کنی حتما در دل تاریکی (شکم نهنگ) فرو می روی و هویت جغرافیایی و مکانی خود را از دست می دهی.
در دل نهنگ ناکجا آباد است؛ در دل نهنگ نه موقعیت جغرافیایی وجود دارد نه موقعیت مکانی و اصلا معلوم نیست که کجاست. اگر کسی محل زندگی اش در دل نهنگ باشد و بخواهد به کسی آدرس دهد چه باید بگوید؟ باید بگوید کجاست؟ کدام کشور؟ کدام شهر؟ کدام خیابان؟
انتهای پیام/ 121
به نظرم اینکه حضرت یونس توسط نهنگ بلعید می شود زیباترین و پرایجازترین بخش داستان برای ارائه مفهومی پیچیده است. اگر ما می خواستیم داستان فردی را بیان کنیم که به مردمش پشت و وطنش را ترک کرده و به دلیل این گناه، بی هویت و سردرگم و تنها شده احتمالا چهارصد صفحه کاغذ را سیاه می کردیم اما قرآن با ایجاز نهنگ در یک جمله این موضوع را بیان می کند.
انتهای پیام/ 121