جوانی که کومله برای سرش جایزه تعیین کرده بود

با شروع جنگ وحید آرام و قرار نداشت. مانده بود تا مادر را چگونه راضی کند و اجازه حضور در جبهه را بگیرد. هر لحظه که خبرها و تصاویر جبهه‌ها از تلویزیون پخش می‌شد دغدغه‌اش برای مقابله با دشمن بیشتر می‌شد.
کد خبر: ۶۱۳۷۶
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۴ - 07December 2015

جوانی که کومله برای سرش جایزه تعیین کرده بود

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، با شروع جنگ وحید آرام و قرار نداشت. مانده بود تا مادر را چگونه راضی کند و اجازه حضور در جبهه را بگیرد. هر لحظه که خبرها و تصاویر جبههها از تلویزیون پخش میشد دغدغهاش برای حضور و مقابله با دشمن متجاوز بیشتر میشد و... عاقبت او نیز رفت.
جوانی که کومله برای سرش جایزه تعیین کرده بود + عکس
 

شهید وحید امیری ۱۹ آذر سال ۱۳۴۴ در یکی از محلات جنوب شهر تهران دیده به جهان گشود. تولد او مصادف با نیمه شعبان و ولادت امام زمان (عج) بود و مقدر بود این سرباز مخلص امام زمان(عج) 21 سال بعد در 11 شهریورماه 1365 در منطقه عملیاتی حاجعمران به شهادت برسد. برای آشنایی با مختصری از زندگی این شهدی والامقام به همت عقیدتی و نظارت حوزه 215 ایثار و به همراهی مرتضی مظفری از نیروهای فعال این حوزه به منزل پدری شهید میرویم.


مهین سرمست مادر شهید که با وجود کهولت سن، خودش پذیرایی از ما را برعهده گرفته، شرح حال فرزند شهیدش را این چنین بازگو میکند: وقتی پسرم به دنیا آمد، دو اسم مهدی و وحید را برایش در نظر گرفته بودیم. این دو اسم را در قرآن قرار دادیم تا به یاری حق نامی زیبا برایش انتخاب شود. از میان این دو، وحید انتخاب شد. نامگذاری او هم به روش الهی صورت گرفت و خواست خدا بود تا نامش وحید و سرباز امام زمان (عج) باشد.


این مادر شهید ادامه میدهد: در دوران جنگ نه تنها فرزند من بلکه تمامی فرزندان این مرز و بوم با نثار جان و خون خودشان به جهانیان نشان دادند ملت ایران در برابر ستمگران سکوت نخواهد کرد. وحید من، پسری خوشاخلاق، باهوش، مردمدار و متدین بود. عاشق امام زمان بود و در ایام نیمه شعبان با تمام وجود برای برگزاری مراسم ولادت آقا با شور و شوق کار میکرد.


به گفته مادر شهید امیری، فرزندش از بدو شروع جنگ تحمیلی دغدغه حضور در جبههها را داشت و میگفت باید از مرزها دفاع کنیم و امام را تنها نگذاریم. وحید معتقد بود که دفاع مقدس و هشت سال جنگ تحمیلی انسانساز است و آدم را از دنیای مادی به عالم معنا میبرد. پسرم به حدی مشتاق حضور در جبهه بود که سر از پا نمیشناخت. در کلاس نهم درس میخواند و اولین امتحان آذرماه بود که گفت میخواهم به جبهه بروم.


بانو سرمست در ادامه میگوید: آن زمان در اوضاع و احوال خاصی بودیم. همسرم تازه فوت کرده بود؛ اما وحید اصرار میکرد که به جبهه برود. گفتم بعد از پدرت، تو سرپرست خانوادهای. گفت: مادر، خواهرها و برادرهایم خدا دارند. بعد از طریق پادگان امام حسین(ع) عازم جبهه شد و آذر ماه سال ۶۱ آغاز حضورش در جبههها بود. دائم به ما نامه میفرستاد و از محاسن و خوبیهای سنگرها و فضای معنوی جبهه مینوشت. وحید جبهه اندیمشک، دوکوهه، کرمانشاه و کردستان را تجربه کرده بود.


مادر شهید در خصوص رشادتهای فرزندش ماجرای عجیبی را روایت میکند: تلاشها و مبارزات وحید به حدی بود که همرزمانش میگفتند اعضای گروهک کومله برای سر وحید جایزه تعیین کرده بودند. او به نظافت، تمیزی و همچنین داشتن ظاهری آراسته بسیار اهمیت میداد. معتقد بود که پاکی و نظافت انسان را ارزشمندتر میکند.


وی ادامه میدهد: وحید 15 سال بیشتر نداشت که از طریق سپاه عازم جبهه شد. او با اشتیاقی که برای حضور در جبههها داشت درس و دنیا را رها کرد و ترجیح داد تا از خاک، ناموس، انقلاب و اسلام دفاع کند. ایمان و اعتقادات دینی او به حدی بود که هرگز نماز و روزهاش ترک نمیشد. به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت و انقلاب را برگرفته از نهضت حسینی و قیام عاشورا میدانست.


بانو مهین سرمست از آخرین دیدار فرزندش نیز میگوید: آخرین بار که وحید به خانه آمد تمام نامههایی را که برای من فرستاده بود با خود برد. به اطرافیان گفته بود که خواب دیده و این بار آخرین دیدارش با اقوام و خانواده است و خواسته بود که این موضوع از من مخفی بماند.


سرانجام شهید وحید امیری در کسوت رزمنده لشکر27 محمد رسولالله در عملیات کربلای ۲ شرکت کرد و در ۱۱ شهریور سال ۶۵ در منطقه «حاجعمران» به درجه رفیع شهادت نائل آمد. آن طور که مادر شهید برایمان تعریف میکند، همرزمان شهید اظهار میکردند که وحید همواره برای حضور در خط مقدم داوطلب بود و نهایتاً ۹ روز بعد از شهادت در ۲۲ شهریور مصادف با هفتم محرم پیکر پاک و مطهرش تشییع شد و در مزار شماره 14 قطعه 53 بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
منبع: میزان

نظر شما
پربیننده ها