به گزارش خبرنگار دفاعپرس از رشت، سردار «سید جعفر منصوری» سال ۱۳۶۵ به منطقه عملیاتی جنوب (فاو) اعزام میشود و بر اساس گفتهها و اظهارات دوستان و همرزمانش، شهید و یگان تحت امرش در یک عملیات در منطقه دریاچه نمک در داخل خاک عراق شرکت میکند و با دلاوری و استقامتی که شهید و همرزمانش نشان میدهند به اهداف مورد نظر دست مییابند.
پس از فتح منطقه، این یاران مخلص امام زمان(عج) تحت محاصره و هلی برن دشمن قرار گرفته و جز عدهای قلیل تمامی رزمندگان از جمله سردار شهید چون جد بزرگوارش امام حسین(ع) مظلومانه به درجه رفیع شهادت نائل میآیند.
وصیتنامه سردار شهید «منصوری»:
من در حال سلامتی کامل در سنگر مقدس جبهه و دفاع مقدس از سنگر عزیز در جوار برادران مومن خود که در سنگر حق علیه باطل ایثارگری میکنند در روز ۱۴ بهمن سال ۶۴ اقدام به نوشتن وصیت نمودم.
مردم غیور ما دشمن دین خدا را از خانه بیرون نمودند و در این میان عزیزان گرانبهایی از دست ما رفتند و به ملکوت اعلا پیوستند. آیا درست است که یک عده شهید شوند ٬معلول شوند و یک عدهای برای اینکه این عزیزان را یاری دهند ضربه بزنند، نگاه کنید یاران چه عاشقانه رفتند از این خانه و چه عاشقانه شربت شهادت را نوشیدند.
برادران من! خدا شاهد است دنیا گذرگاه است ٬بیایید در این راه در این گذرگاه توشه خوبی برداریم؛ عزیزان شهادت خیلی شیرین است، موقعی که در راه خدا باشد. ما که میدانیم آخر میمیریم، آخر خانهمان زیر خاک است. آخر به منزل تنگمان که قبر باشد میرویم، پس چرا شهادت این فیض الهی را انتخاب نکنیم، چرا تا وقتی که شهادت است مردن در رختخواب را انتخاب نماییم، زمانی که مرگ با شرافت است، چرا در این دنیای فانی با عزّت نمیریم تا در آن دنیا ذلیل و خوار باشیم، چرا که در آخرت سرافکنده پیش سرورمان حسین علیه السلام سر به زیر باشیم و همچنین دوستان تمام این چراها و چراهای دیگر را یک چیز حل میکند، مرگ با شرافت، مرگ با عزّت، مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس. این تمام مسائل را حل میکند.
گوشها را باز کنید، ندای هل من ناصر حسین علیه السلام به گوش میرسد، صدایش در هوا موج میزند، بیایید لبیک گویید خصم متحد گشته برای خفه کردن این صدا، بلند شوید. اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه نمایید.
آنهایی که لبیک گفتند بار سفر بستند و رفتند یاران از این خانه و ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم. خیلی عقب ماندهایم، بیایید چنگ به ریسمان الهی بزنیم و به این عزیزان برسیم چرا که نمیخواهیم بفهمیم که راه حق همین است و بس، راه راست شاخ و برگ ندارد، راه راست راه راست است و کوچه پس کوچه ندارد.
ما که شیعه علی علیهالسلام هستیم و به شیعه علی بودن افتخار میکنیم، زمانی که هیچ افتخاری نداریم یعنی اینکه از رفتار علی علیه السلام در خود نمیبینیم و بیائید همچون او باشیم، یار ضعیفان، یار مظلومان، همچون او از حق و حقیقت دفاع کنیمف همچون او برنده باشیم و قاطع. بپاخیزید. قدمی والا بردارید، همّت چاره کنید، دشمنان اسلام را تار و مار کنید.
قدری به خود آیید دمی فکر کنید، چه بودیم، چه شدیم. اسلام را شناختیم و این اسلام شناختن ما جنگ را به بار آورد، آنها نمی خواهند اسلام شناخته شود.
همه اینها به برکت امام بزرگمان بوده است، پس چرا امام را یاری نمیکنیم، اسلحه بردارید و بسوی جبههها بشتابید و برادران خود را یاری رسانید آن دنیا جلوی شما را نگیرند و بگویند مگر ما جوان نبودیم، مگر آرزو نداشتیم، مگر دوست نداشتیم خانه و زندگی داشته باشیم، نمیدانم چگونه میتوانیم این سوالها را جوابگو باشیم، من در جوابشان عاجزم و جوابی ندارم.
بگوش باشید آنها هم جوان بودند، زندگی میخواستند، دوست داشتند استراحت کنند و در جای امنی باشند؛ اما اسلام احتیاج به نیرو داشت و دارد، بیائیم توبه کنیم و به سوی خدایمان بشتابیم، خداوند در انتظار توبههایمان است، بیائید از این به بعد خوب باشیم، تقوا پیشه کنیم، ایمان کامل را از خداوند بخواهیم و به یتیمان یاری کنیم، به بینوایان یاری رسانیم و دمی با آنهائی که به این انقلاب و رهبری وفادار بودهاند و هستند، هیچ کس و هیچ قلمی و هیچ زبانی نمیتواند از شما تشکر نماید و انشاالله خداوند پاداش این عملتان را خواهد پرداخت.
شما که به هل من ناصر امامتان لبیک گفتید، فرزندان خودتان را دادید، مال خودتان را دادید، فقط چند سفارش به شما دارم، از امام امّت دست برندارید که پیروی از دستوراتش، پیروی از دستورات اسلام است و زیر پا گذاشتن دستوراتش، زیر پا گذاشتن دستورات اسلام است، از او پیروی کنید که او حسین زمان است، افتخار کنیم که در چنین زمانی زندگی می کنیم که او در آن زمان است و ما را هدایت میکند، قدر این نعمت بزرگ را بدانیم، در نماز جمعه و جماعت و دعاها شرکت کنیم، مسئله تفرقه را بین خودتان حل نمایید تا دشمنان سود نبرند، جبهه ها را فراموش نکنید و اخوّت و برادری را بین خودتان زیاد کنید و برای آخرت توشه جمع نمائید.
سخنی با پدر و مادر و برادران و خواهران ٬سر مطلب با شماست، پدر و مادرم سالهای سال برایم زحمت کشیدید تا دست و بازوی شما باشم امّا چه کنم که این زمانه اسلام در خطر بود و من با تمام وجودم در راه گسترش کلمه ی حق علیه باطل مردانه می جنگم و عاشقانه خود را فدای اسلام میکنم. من امانتی پیش شما بودم و خدا امانت خود را برداشت، پس جای نگرانی نیست، شهادت پاداش هر جهاد کننده در راه خداست که خداوند کریم به او می دهد و هر کاری اجری و پاداشی دارد و پاداش جهاد٬ شهادت است.
انتهای پیام/