مولف کتاب روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای

برخی در کتاب رهبری دنبال عکس خودشان هستند/توصیه رهبری به حزب‌اللهی‌ها

خیلی مقامات می‌­آیند این کار را می‌­بینند می‌­روند دنبال عکس­‌های خودشان. می‌گوید آقا! ۳۶ سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بد‌تر از بلایی که سر آن الاغ­‌سوار و بچه­‌اش آمد؛ سر ما می‌­آید.
کد خبر: ۶۲۰۳۳
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۷ - 13December 2015

برخی در کتاب رهبری دنبال عکس خودشان هستند/توصیه رهبری به حزب‌اللهی‌ها

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، جعفر شیرعلینیا نویسنده و سرپرست تیم تحقیقاتی کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سید علی خامنهای» متولد 1357و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس است. از شیرعلی نیا کتابهای متعددی از جمله «بحران بالا میگیرد»، «جبهه میانی»، «جبهه جنوب»، «دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق»، «دایره المعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی»، «دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم» و «هشت سال این گونه گذشت» منتشر شده است.

شیرعلینیا در رشته فیزیک هستهای تحصیل کرده، اما گرایش به تاریخ او را به 12 سال مطالعه مستمر واداشت تا به صورت خصوصی در اتاق کاری که در خانهاش قرار دارد، تحقیق کند و بخواند.

کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سید علی خامنهای» حدود یک ماه است که در بازار کتاب عرضه میشود و در همین مدت نیز تحلیلهای غلط و غیرواقعی توسط رسانههای خارج از کشور پیرامون این کتاب انجام میشود با این حال کتاب علیرغم قیمت بالا و نیز حجم زیاد در حال پیداکردن مخاطب عام و خاص خود میباشد و در بازار فروش نیز وضعیت خوبی دارد.

 

اینک گفتوگو با نویسنده اثر درباره جزئیات درباره این اثر عظیم و سترگ از نظر میگذرد.


*جناب شیرعلینیا درباره اتفاقات اولیه نگارش کتاب بفرمایید؟

از سال حدود 79، به صورت دغدغه شخصی شروع بهفیش برداری کردم. صحبتهای رهبر انقلاب را از 68 به بعد کار کردم. آن موقع نرمافزار حدیث ولایت هنوز کامل نشده بود و صحبتها را از این طرف و آن طرف پیدا کردم. سال 89 که کلید این کار زده شد آن کار ده ساله روی بیانات و صحبتها پشتوانۀ خیلی محکمی برای من بود، آن کار جرقهای شد تا وقتی با دوستان درباره نوشتن چنین کتابی صحبت کردیم به نتیجه رسیدیم که انجام دهیم.

* بعد شما تیم­تان را جمع کردید و وارد کار شدید. در مقدمه­تان نوشتید 500 عنوان کتاب را خواندیم. این کتابها فارسی بود؟

غالباً فارسی بوده و در این کار عمد برای کتب فارسی بیشتر بوده است.

* از منابع غیرفارسی هم بهره گرفتید؟

بله. بعضی منابع انگلیسی را دیدیم که از منابع داخلی چیزی جمع کرده بودند. ما هم نمیخواستیم حتما صرف منبع انگلیسی به هر عنوان داشته باشیم. یعنی راجع به ایشان اطلاعات کم هست در فضای غیرفارسی. پس تاکید منابع­مان را گذاشتیم روی آثار فارسی و یک عمد هم داشتیم که منابع منتشر شده باشد.

 

* اسناد منتشر نشده و مخفی نداشتید؟

من داشتم ولی به عنوان منبع از آنها استفاده نکردم و یک جاهایی اشاره کردم ولی در مرحله دوم به مصاحبه روی آوردم.

* از این اسناد مخفی و منتشر نشده چطور استفاده کردید؟

عین سند را نیاوردیم. در این کار ما خیلی عمد داشتیم منابع منتشر شده باشند برای اینکه یک مرحله مجوز گرفتن ما را می­انداخت جلو. هر چه در این کتاب است منتشر شدهٔ صحبت­های آقا است. در مرحله دوم هم برای تکمیل کار حدود 20 مصاحبه داشتیم که آنها هم به نوعی منتشر نشدهاند.

برخی مصاحبه­ها در مرحله دوم بسته به موضوع بود. مثلا ادغام ارتش و سپاه از موضوعاتی بود که بیشتر مصاحبه­محور پیش رفت. جلوگیری از ادغام ارتش و سپاه، بحث مهمی بود ولی راجع به آن اطلاعات به آن صورت نبود. من با سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه و سرلشکر رحیم ­صفوی و دوستانی که در آن زمان نقش داشتند صحبت کردم، البته در این کار مقداری محدودیت داریم، هر کسی هم راحت مصاحبه نمی­کند. با آقای هاشمی هم صحبت کردم که به عمر این کتاب کفاف نداد.

* دیداری که ماه رمضان با آقای هاشمی رفته بودید بابت همین اتفاقات بود؟

بعد از آن مصاحبه بود که از دفتر آقای هاشمی برای افطار من را دعوت کردند. البته من تاریخ­نگارم و اگر بخواهم دغدغه داشته باشم که سراغ افرادی نروم کارم به مشکل می­خورد و از سوی دیگر انقلاب کارهایی اساسی دارد که فراتر از این دغدغه­های سیاسی روزمره است. یکی از دوستان برای من نقل کرد که بچه­های حزب­اللهی قبل از انتخابات 92 رفتند نزد آقا، آقا به آنها گفته بود نکند شما به مسائل زودگذری مثل انتخابات ریاست جمهوری مشغول شوید. یعنی یک چیزی مثل انتخابات ریاست جمهوری که این همه تاثیر دارد، آقا می­­گوید مسائل زودگذر.

دیروز یکی از دوستان می­گفت فتنه را یکی دو جا با لفظ چالش آورده­ای، [می­خندد]. من می­خواهم با مخاطبم حرف بزنم. در مقدمه­ام هم نوشتم. در آن مقطع زمانی؛ وقتی هنوز فتنه­ای شگل نگرفته و موضوع در حد چالش است من تیتر فتنه نمی­زنم؛ همانگونه که رهبری را در صفحات مختلف و بسته به زمان روایت با نام­های مختلفی اشاره کرده­ایم.

*یا مثل کلمه سیدعلی خامنه­ای؟

من مقاومت کردم که این باشد. من نمی­توانم بگویم حضرت آیت­الله خامنه­ای به دنیا آمد!! و می­دانید در کتابی مشهور این عبارت آمده است. گفتم تا وقتی سیدعلی است من می­گویم سیدعلی، و آن روال مرسومش را حفظ میکنم. من با این لحن می­خواهم با مخاطبم حرف بزنم، من کتابی دارم به نام «بحران بالا می­گیرد» حتی کردها گفتند منصفانه نوشتی. ممکن است در تمام کتاب، روایت حقانیت سپاه را نشان دهد اما همین که دو جا هم انتقادی از سپاه بوده و من آن را روایت می­کنم مخاطب را راضی کرده و یک کرد تصمیم گرفته آن را ترجمه کند. یعنی آن اهداف بلندمدت که می­گویم اینها است. من دقیقا روی امام و بنی­صدر خیلی فراتر از کتاب خودم فکر کردم و دیدم امام خیلی فراتر از اینها نگاه می­کند و رهبری امروز نیز واقعا درگیر مسایل روزمره­ی جناحی و سیاسی نیست و ما هم نیستیم.

* ترسی هم ندارید که از نگاه سیاسی مورد انتقاد قرار بگیرید؟

نه، اصلا مهم نیست. الان که خیلی مقامات می­آیند این کار را می­بینند می­روند دنبال عکس­های خودشان. میگوید آقا! 36 سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بدتر از بلایی که سر آن الاغ­ سوار و بچه­اش آمد؛ سر ما می­آید. با توکل به خدا یک نگاه بلندمدتی برای خودمان تصور کردیم. آن مردمی که من می­گویم در ذهنم کامل شکل گرفته است. مصدق وقتی شکست خورد که از مردم فاصله گرفت. یعنی ظرفیت­های آمریکایی آمد از نارضایتی گوشه و کنار استفاده کرد و چمدان پول هم پخش کرد. قبل از انقلاب آقا تبعید بود در ایرانشهر، می­گوید من برگشتم مشهد باورم نمی­شد اینجا مشهد است! این مخصوص ایشان نیست مخصوص آقای هاشمی و دیگران هم هست. وقتی در زندان 17 شهریور را می­بینند کُپ می­کنند. با خودشان میگویند ما که در زندان هستیم آنهایی هم که زندان نیستند تبعید هستند، مجاهدین هم رفتند سمت کمونیسم و تغییر ایدئولوژی دادند، پس اینجا فقط امام است. امام سال 42 بعد از 15 خرداد می­پرسد، زن­ها در ماجرای 15 خرداد کجا بودند؟ می­گویند زن­ها خانه بودند و مردها آمدند. امام سال 42 می­گوید زن­ها هم باید باشند. بعدا می­بینید پررنگ­ترین نقش را زنان بازی می­کنند.

* یعنی کتاب تاریخی نوشتید که برای مردم باشد؟

بله. مردم برای من مهم هستند. برای من مهم نیست که فلان مسئول می­گوید چرا عکس من اینجا نیست، چرا این عکس من را گذاشتی و آن عکس من را نگذاشتی! مردم هم به این چیزها فکر نمی­کنند.

* سعی کردید این مفاهیم را هم ساده کنید.

این سختی است که ما به خودمان دادیم چون موضوعات پیچیده است اما روایت ما روان و ساده است. یکی از سختی­ها این است که تاریخ را رصد کنیم.

* یعنی زمانبندیاش...

غیر از زمانبندیاش. یک موضوع را یک نفر تعریف کرده، اول گفته است این شد و بعدا گفته است آن شد. اشتباه تعریف کرده است. یک دفعه ما را انداخته در چاله­ای و بعدا ما فهمیدیم اشتباه کرده است. مهمترین تخصص ما این است که بفهمیم حالا این بنده­ خدایی که این موضوع را تعریف کرده آیا درست تعریف کرده است؟ این تجربیاتی است که در حوزه کار جنگ یا حوزه­های مختلف داشتیم، من کسی را دیدم که ماجرای دو روز پاوه را 8 روز تعریف کرده است، کتابش هم منتشر شده همه هم دارند می­خوانند و خوششان هم می­آید. عیبی ندارد من نمی­روم جایی بنویسم این غلط است ولی بعدا فهمیدم ماجراها را با هم خلط کرده و بعد شده 8 روز و 8 روز هم خاطره تعریف کرده است. این سخت­ترین بخش و تخصص ماست که اینها را دربیاوریم.

من چیزی را که به آن رسیدم سعی کردم با مخاطبم در میان بگذارم و الان هم ادعا ندارم تمام آن است و اینکه آقا هم شخصیتی است که واقعا مانند امام نگاهش خیلی فراتر از این مسائل است. نگاهشان این است که ما کارهای بزرگتری داریم که دو تا چیز می­تواند ذهن ما را به این نزدیکتر کند یکی دیدن بزرگی جهان و یکی هم اندیشیدن به بچه­هایی که بناست آینده ایران اسلامی را بسازند.

* الان شما به عنوان یک نویسنده مذهبیِ حزب­الهی شناخته می­شوید. این انگ به شما می­خورد که روی کتاب و رهبرتان شیفتگی دارید. علاوه بر اینکه یک اَدای دینی به رهبرتان انجام می­دهید باید یک کار علمی انجام دهید که بعدا به شما انگ نخورد و نگویند کار ضعیف است. شما چه کردید که این اتفاق برای شما نیفتد؟

تازه ایشان مرجع تقلید من نیز هست اما باید بگویم ما خوب تحقیق کردیم. من تنها دعایم این است کتاب از نگاه­های بولتنی نجات پیدا کند. یک نفر سریع نرود یک جایش را باز کند و نکتهای خاص پیدا کند، امیدوارم کتاب خوانده شود. صد صفحه از کتاب را بخواند متوجه منظورم میشود، لازم نیست هزار صفحه را بخواند. همین که تا الان برخی می­گویند جهتگیریِ این کتاب احمدینژادی است و برخی می­گویند طرفدار هاشمی و یا کس دیگری است نشان می­دهد که هیچ کدام از این­ها نیست. به نظرم هر کس می­تواند با دیدن و خواندن کتاب به انصاف و صداقت ما شهادت دهد؛ البته در حد توان و دانشی که داشته­ایم.

* این کتاب چقدر تغییرات داشته است. البته در مقدمه که نوشتید اضافه هم شده است؟

حذفی که شده کمتر از یک درصد است یعنی ده صفحه. البته صفحات حذف شده موضوعات حادی نبوده است ببینید بالاخره درباره­ی رهبری خیلی از زوایا به صورت طبیعی آشکار نیست ممکن است موضوعی پیش آمده که ما روایت دیگران را از موضوع در اختیار داریم اما روایت رهبری را نه؛ در تعاملاتی که برای صدور مجوز داشتیم من متوجه شدم چنین اتفاقی افتاده و البته به روایت رهبری نیز دسترسی نداشتم؛ سعی کردم اصل این موضوع را از کتاب کنار بگذارم که آوردن آن روایت­های یک طرفه خود تحریف بود. البته شاید به 10 صفحه هم نرسد.

اضافه­ای که شده حاصل تعامل بود مثل ادغام ارتش و سپاه که موضوع مهمی است و گفتند در کتاب شما نیامده و من رفتم نزد آقای هاشمی و این موضوع (ادغام ارتش و سپاه) را از او پرسیدم ولی به این کتاب نرسید. این بخش الحمدلله یکی از جذاب­ترین بخش­ها و اثرگذارترین بخشهای کتاب شد. بعضی­ها که اضافه شد نظر موسسه هم نبود مثلا خیلی­ها گفتند کتاب و کتابخوانی و فرهنگ اینجا نیامده است و یا بحث مذاکره با آمریکا را خودمان اضافه کردیم و کسی نگفت ولی احساس کردیم خوب است. فرایند صدور مجوز کتاب که یک سال و نیم طول کشید دوست داشتیم حرفهای آقا راجع به نفوذ را هم اضافه کنیم که دیگر ترسیدیم بگذاریم آنجا و بگویند یک سال و نیم دیگر بیایید. (می­خندد)

کتاب را قبل از عید 94 فرستادم برای آقا از طریق یکی از نزدیکان ایشان.

ادامه دارد...


منبع:فارس

نظر شما
پربیننده ها