گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، «حمیدرضا قادری» کارشناس و منتقد سینما درباره سه فیلم «زاک»، «نعشکش» و «صونا» گفت: فیلمهای «زاک»، «نعشکش» و «صونا» در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودند: این سه فیلم در حوزه مضمون سه نمایندگی متفاوت را برعهده داشتند؛ پایان «صونا» و شماره تلفنی که دختر از دست میدهد تعبیر این ضرب المثل است که «هرچه سنگ است زیر پای لنگ است». فیلم دوم یعنی «نعشکش» نمایش نوعی از تقدیر و تقاص است و فیلم «زاک» تصویر نوعی از امید در شرایط ناامیدانه اقتصادی و کارگری است.
وی افزود: در تولید یک فیلم فرد باید صرف نظر از انتخاب تیم تولید، به انتخاب دکوپاژ و میزانسن و نوشتن فیلمنامه فلسفی نگاه کند؛ یکی از مشکلات ما این است که آنقدر مباحث سینمایی صعب و سخت به افراد منتقل میشود که آنان فکر میکنند این مباحث بی کاربرد است درصورتی که این گونه نیست.
این منتقد درباره فیلم «زاک» به کارگردانی علی خسروی اظهار داشت: عمدتا رنگ سبز نشانی از آرامش است، اما در سینمای خسرو معصومی این تصویر ارائه میشود که اگرچه رنگ سبز شمال میتواند برای شما نشانی از آرامش و تفریح و سفر باشد، اما برای دیگری میتواند جهنمی سبز باشد که آدم در دل این سبزی، تلخی را هم تجربه کند؛ در سینمای معصومی این موضوع تکرار میشود و از سبزی شما آشنایی زدایی میکند و این کنتراست را در همه عناصر فیلمش به تصویر میکشد. این نقطه را از فیلم زاک برگزیده ام، چون چنین معنای فرمی دارد.
این منتقد درباره «نعشکش» ساخته محمدمهدی گراوند بیان کرد: در فیلم نعشکش گرچه پایان فیلم و نمایی به تصویر میکشد که از تاوان گریزی نیست، اما نقطه جهش کارگردان این است که یک قدم بالاتر میرود و نمایی از دوربین دیگری میدهد که پایان فیلم را از دیگر آثار این چنین جدا میکند.
قادری با اشاره به این که باید به فاصله و تفاوت بین ادبیات و فیلم توجه داشت، افزود: فیلم باید یک ارزش افزوده برای مخاطب داشته باشد؛ یعنی چیزی که لزوما ادبیات نمیتواند ارائه کند را به ما بدهد و ما این را در «صونا» به کارگردانی زهرا ترکمنلو دیدیم. یعنی در سکانسی که شخصیت اول فیلم از قاب خارج میشود تا لباسش را برای خواهر خواستگار دربیاورد. چنین سکانسی قابل توصیف در ادبیات نیست و این را حتی همینگوی هم نمیتواند دربیاورد، چون در ادبیات، پرسپکتیو و لانگ شات ندارید و نویسنده با هر قدرتی باید کل آن سکانس را در چند صفحه توضیح دهد تا رضایت یا عدم رضایت را در صورت آن خواستگار نشان دهد، اما درسینما این موضوع با یک قاب قابل ارائه است و اینها ارزشهای افزوده سینماست.
او ادامه داد: جایی که خانمی که برایش خواستگاری آمده بر اساس ذهنیتهای فرهنگی کفش خودش را در کنار کفش داماد اندازه میگیرد؛ این یعنی سینما و ارزش افزوده بصریای که نیاز به هیچ توضیحی ندارد و درطراحی صحنه هم همه چیز گویاست. این فیلمها نمایش قدرت یک کارگردان در به تصویرکشیدن یک مضمون و قصه است و در هر سه این فیلمها کارگردانها میدانند سینما چیست و کاش به آنها فرصت رشد در این عرصه داده شود.
حمیدرضا قادری همچنین گفت: احتمالا در ۲۰ ساله آینده اسامی کارگردانانی که روی پرده میبینیم اسامی دوستانی است که امروز و در این رویداد فیلم هایشان ارائه شده است و خوشحالم که در تولد این فیلمسازان تازه ظهور یافته حضور دارم. قطعا در آینده شما به عنوان فیلمسازان بزرگ شناخته خواهید شد. امروز سه فیلم دیدیم که در سه نقطه و سه جغرافیا بود و سه زبان داشت و در این آثار زبان ترکی، فارسی و لهجه شمالی را دیدیم. طبیعتا کسی که فیلم کوتاه داستانی میسازد افق دیدش معطوف به ساختن یک فیلم بلند داستانی است.
او تاکید کرد: چون سینما یک هنر پرخرج است پس عمده کارگردانان، ساخت فیلم کوتاه را پله پرش میبینند، اما برای ورود به عرصه دیگر آنچه که از لحاظ زیبایی شناختی روی پرده میبینیم باید درخور یک فیلم داستانی بلند باشد وگرنه متخصصان میگویند چرا این اثر در قالب کوتاه ساخته نشده است. در نتیجه زمانی که فیلمساز و فیلمنامه نویس مشغول به کار هستند باید بدانند که داستان و مضمونشان به درد چه قالبی میخورد: فیلم کوتاه یا بلند؟ و در نهایت هرکدام از قالبها محدودیتها و قابلیتها و امکانات خاص خودشان رادارند.
انتهای پیام/121