به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «هفتاد روز پیش بود که یک نامه رسید به دستم، از یه جای دور از حریم حرمی که بوی کربلا میداد، بوی آیههای روی نیزه، بوی گریه خورشید... رنگ گریه حضرت زینب برای دیروز کربلا و امروز دمشق روی نامهام برق میزد، نامه بابام بود، خودم پوتینهایش را جفت کردم، یه پیاله آب حواله قدمهاش کردم تا برگرده و برنگشت... میخوام یه نام براتون بخونم، یه نامه از یه مرد، از یک پدر
....
به نام خدا، سلام ویژه خدمت محدثه خانم بابا، عسل جواهربابا، گل بابا، خیلی دوستت دارم، مواظب خودت باش، نفس بابا مواظب زینب جون هم باش. راستی عسل بابا مثل همیشه مواظب مامان باش، حرف مامان حرف بابا دختر نازم. نامه قشنگتم به دست بابا رسید، خیلی دوست دارم، خوشگل بابا، بابا هم خیلی دوست داره همیشه تا ابد، دوست دارم خیلی زیاد، ستاره بچینی، فیلنامه بنویسی، کارگردان بشی، بوس، بوس، بوس...
.....
و من در جواب نامه پدرم نوشتم: پدرم، یاد تو و نام تو فناناپذیر است و این سنت خداست، دیروز سایه خورشید سار امام دوران و امروز امام خامنهای عزیز ناخدای کشتی انقلاب است. بابای خوبم وقتی بر سر مزارت میآیم با افتخار میایستم و با تو حرف میزنم و باعث افتخار است. بابام همیشه میگفت حضرت زینب یک بار اسیر شده و دیگه نباید اسیر بشه...( دختر گریه اش گرفته و دیالوگ ها در هق هق او حاضران در سالن گم میشود. مردم از جای خود بلند میشوند و برای محدثه دست میزنند)
بخشی از دیالوگهای محدثه باقری در اجرای قطعه کوتاه نمایشیاش
2. ایجاد بخشی با عنوان مدافعان حرم در سوگواره خمسه به خودی خود این سوگواره نمایشی را متفاوت تر کرد، اما اتفاقی فراتر از این در راه بود، او محدثه باقری دختر نوجوان شهید عبدالله باقری بود.
3. شهید باقری به دخترش قول داده بود او را برای بازیگری به گروهی هنری معرفی کند اما این قول بیش از آنکه عملی شود به شهادت این مدافع حرم منجر میشود، محدثه اما در همین فکرهاست که ای کاش فرصت معرفی او را داشت، اما یک اتفاق دیگر برای محدثه رخ میدهد، افتتاحیه دومین سوگوراه هنرهای نمایشی و آئینی خمسه به خانه آنها میرود، افتتاحیهای که هم مدیران و هم هنرمندان تئاتر کشور در آن حضور دارند و این فرصتی بزرگ برای معرفی محدثه به فضای هنری است، اتفاقی که شاید پدرش برای او رقم زده بود تا به قولش عمل کند.
4. شب گذشته اختتامیه دومین سوگواره خمسه برگزار شد و در بخشی از این برنامه رستا رضوی از هنرمند تئاتر به همراه دختری نوجوان روی صحنه آمد و یک بخش کوتاه نمایشی را اجرا کردند. بخش اول این نمایش کوتاه در رابطه با دختر یک شهید دفاع مقدس بود و بخش دوم آن توسط دختر نوجوانی به نام محدثه باقری اجرا شد، داستان نامه او به پدرش و جوابی که گرفته بود. محدثه از اول اجرای رضوی بغضی در گلو داشت، این بغض همراه او تا پایان اجرایش هم بود اما دیالوگهای پایانی اش با گریه همراه شد.
ماجرای نمایش محدثه به نامه ای است که او برای پدرش فرستاده است، او میگوید:«عمو و پدرم با هم رفتند سوریه، بابام چند روز زودتر از عمویم رفت، او که وقتی میخواست برود، من دیدم دارد میرود سریع از دفتر مشقم یک برگه پاره کردم و سریع یک نامه برای پدرم نوشتم تا عمویم به او برساند، نوشتم که بابا جونم خیلی خیلی دوستت دارم، مواظب خودت باش، فدایت، بوس بوس بوس. یک امضا هم زیرش زدم. عمویم نامه را به بابایم رسانده و بابایم برایم جواب فرستاد که: به نام خدا، سلام ویژه خدمت محدثه خانم بابا، عسل جواهربابا، گل بابا، خیلی دوستت دارم، مواظب خودت باش، نفس بابا مواظب زینب جون هم باش. راستی عسل بابا مثل همیشه مواظب مامان باش، حرف مامان حرف بابا دختر نازم. نامه قشنگتم به دست بابا رسید، خیلی دوست دارم، خوشگل بابا، بابا هم خیلی دوست داره همیشه تا ابد، دوست دارم خیلی زیاد، ستاره بچینی، فیلنامه بنویسی، کارگردان بشی، بوس، بوس، بوس...»
5. محدثه فیلم «شیار 143» را خیلی دوست دارد، با او که صحبت کردم میگفت بسیاری از سریالها را مینویسد و به همراه دوستانش در حیاط مدرسه بازی میکند، محدثه خیلی به روز هم هست، او میگوید زنگ تفریحها فقط برای بچه تئاتر بازی میکند، البته به کمک دوستانش، چراکه خودش بیشتر مینویسد و کارگردانی میکند. او در آخرین اجراهایش صحنههایی از سریال کیمیا که مربوط به پخش اعلامیه در دوران پیش از انقلاب اسلامی هم بوده را اجرا کرده. محدثه دیشب اجرایش را به نرگس آبیار تقدیم کرد و آبیار نیز قول داد هر چیزی که میداند از ادبیات و هنر در خدمت محدثه بگذارد و همیشه همراه او باشد و در فیلمهایش از محدثه استفاده کند.
6. دیشب همه در مقابل اجرای خوب و با احساس محدثه ایستادند و برای او دست زدند، محدثه ثابت کرد یک بازیگر و کارگردان با استعداد است که در آینده میتوان بیشتر او را روی صحنه دید. با امید اجراهای آینده محدثه باقری.
منبع:تسنیم