به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، آغازین روز دهه ی سوم خردادماه 1338 شهر تهران شاهد ورود اَبَر سرداری به این دنیا بود که با وجود جوانی، درایت سرداران بزرگ تاریخ این مرز و بوم را در نبرد دارا بود. پدر و مادر نیکو خصالش، وی را مهدی نام نهادند.
مهدی، تحت هدایت مادر دانشمند و مجتهدش از چشمههای معرفت الهی بهره میبرد. وی در کودکی توانست قرآن را بدون معلم و در محضر مادر بزرگوارش بیاموزد و به وسیله ی مهر مادری در بحر آن غوص نماید. در ایام نوجوانی، پدر را در حال مبارزه علیه ظالمان زمان یافت و با درکی عمیق نسبت به اوضاع و احوال زمانه ی خویش، پشت سر پدر و دقیقاً پا جای پای پدر گذاشت و آگاهانه وارد مبارزه با رژیم پهلوی شد.
مهدی زین الدین، در ایام نوجوانی به علت تبعید پدر از خرم آباد به سقز، مسئولیت مبارزه را در آن شهر بر دوش گرفت. هنگامی که رژیم ستمشاهی، روش "تک حزبی اجباری علنی" را در پیش گرفت، روح آزادیطلب وی نتوانست در زنجیر ظالمان تاب بیاورد و به عضویت آن حزب شیطانی دربیاید. نتیجه ی این مقاومت مردانه، محرومیت از تحصیل در رشته ی ریاضی بود.
مهدی، توسط عوامل شاه، از دبیرستان، اخراج شد، اما او کسی نبود که نا امید شود. وی با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی توانست دیپلم بگیرد. بعد هم با شرکت قوی در رقابت کنکور توانست رتبه ی چهارم را در دانشگاه شیراز کسب کند. نبود پدر و لزوم مبارزه با طاغوت زمان، سبب شد تا مهدی از دانشگاه انصراف دهد و همراه پدر به قم نقل مکان کند.
وی فعالانه در شهر قم به مبارزه علیه شاه پرداخت. با تلاش جوانان و سایر اقشار ملت سلحشور ایران، مبارزه با رژیم شاه سرعت بیشتری به خود گرفت و انقلاب اسلامی مردم این سرزمین در بیست و دوم بهمن ماه 1357 به ثمر نشست. "مهدی زین الدین"، برای رفع محرومیت از این سرزمین مقدس وارد جهاد سازندگی شد؛ اما ضرورت ورود به عرصه ی امنیتی وی را وارد "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" کرد.
مهدی مدتی در پذیرش سپاه قم و پس از اثبات مدیریت و شایستگی خود، فرماندهی اطلاعات سپاه قم را عهدهدار شد. وی توانست با اقتدار کامل با راه اندازان قائله ی خلق مسلمان در قم برخورد کند. او با آگاهی سیاسی و بینش عمیق اطلاعاتی و عملیاتی گروهکها را شناسایی میکرد و برای فرو نشاندن فتنه ی آنان برنامه ریزی مطابق با نیاز زمان انجام میداد.
هنگامی که رژیم بعثی صدام آتش جنگ را در مرزهای مشترک خود با جمهوری اسلامی ایران، شعله ور ساخت، مهدی نیز رحل اقامت در کربلای خوزستان افکند تا در دفاع از اسلام، انقلاب و نوامیس ملت ایران نقش بیبدیل خود را ایفا کند.
بروز استعداد و نبوغ مهدی باعث شد تا "غلامحسین افشردی" (حسن باقری) فرمانده اطلاعات- رزمی سپاه در جبهه ی جنوب، وی را در سمت مسئولیت اطلاعات- رزمی سپاه دزفول بگمارد. شناساییهای عمقی مهدی از مواضع ارتش عراق در محورهای شمالی خوزستان سبب شد تا پیشرفت خوبی برای طرح ریزی عملیات در شمال خوزستان و جنوب استان ایلام صورت پذیرد.
مهدی زین الدین، در نبردهای فتح المبین و الی بیت المقدس در سمت فرماندهی اطلاعات- عملیات قرارگاه نصر هدایت شناساییها و ارائه ی تحلیلهای قوی از اقدامات دشمن را بر عهده داشت. پیروزی در عملیات الی بیت المقدس، سبب شد تا فرماندهان سپاه برای کارایی بیشتر تیپ 17 علی بن ابیطالب قم به دنبال تغییراتی در کادر فرماندهی این یگان باشند. آنان پس از بررسیهای فراوان، مهدی زین الدین را برای فرماندهی این یگان انتخاب کردند.
عملیات رمضان که هدف اصلیاش تهدید شرق بصره بود، در حال طراحی بود که مهدی تیپ 17 را تحویل گرفت. در عملیات رمضان که دشمن پاتکهای بسیار سنگینی را در منطقه ی پاسگاه زید به اجرا گذاشت؛ مهدی نیز با صبر، استقامت و هوشمندی، توانست ضمن دفع پاتک دشمن، قابلیتهای مانوری یگان تحت امرش را به نمایش بگذارد. تیپ 17 علی بن ابیطالب در عملیات محرم نیز در حمله به عمق مواضع دشمن در ارتفاعات حمرین نقش مهمی را با هدایت این فرمانده دلاور خود ایفا کرد.
پس از پایان عملیات محرم، یکی از یگانهایی که به سطح لشکر تبدیل شد، تیپ 17 علی بن ابیطالب بود. مهدی این بار نیز با توجه به شرایط جدید، هوشمندانه اقدام به سازماندهی نیروها و کادرهای یگان کرد. اوج سلحشوری مهدی زین الدین را میتوان در عملیات خیبر، آن هنگام که نیروهای دشمن، سه راهی و پل شحیطات را اشغال کردند و نیروهای خود را وارد جزیره ی جنوبی مجنون نمودند مشاهده کرد.
مهدی با قدرت علیه نیروهای بعثی مقاومت می کرد و هر کجا وارد می شد سعی می کرد با آرامش و شوخطبعی روحیه ی نیروهای خودی را بالا ببرد. وی یکی از فرماندهانی بود که با شنیدن پیام حضرت امام خمینی (ره) برای حفظ جزایر، برای بیرون راندن بعثیها از منطقه بیش از پیش تلاش کرد. مقاومت بی امان مهدی زین الدین به همراه سردار بیبدیل خیبر، حاج "محمد ابراهیم همت"، جزیره را از چنگ نیروهای بعثی نجات داد.
در سال 1363 که جبهه های کردستان بار دیگر توسط ضد انقلاب نا امن شد، مهدی زین الدین برای تأمین امنیت منطقه ی سردشت به همراه برادرش مجید که فرماندهی اطلاعات-عملیات تیپ دو لشکر را بر عهده داشت، به منظور شناسایی منطقه از باختران (کرمانشاه) عازم سردشت شد. در راه، وی راننده ی خود را در یکی از مقرها پیاده کرد تا جانش حفظ شود. در تاریخ بیست و ششم آبان ماه 1363 پس از شناسایی هنگامی که از سردشت به سوی پیرانشهر حرکت می کرد در کمین ضد انقلاب گرفتار شد و پس از عمری مجاهدت خالصانه در راه خدای متعال به همراه برادرش به لقاء الله رسید.
یکی از اقدامات فوق العاده ی وی در اداره ی لشکر آموزش افراد دارای صلاحیت برای پستهای گوناگون فرماندهی بود. وی به قدری به این کار اهمیت می داد که حتی برای یک دسته ی رزمی هم برنامه ریزی میکرد و معتقد بود که باید یک رزمنده ی دارای صلاحیت، برای کسب فرماندهی دسته هم آموزش ببیند تا در مواقع لزوم، بتوان او را جایگزین فرماندهانی که امکان اداره ی یگان را ندارند و یا اصلاً در شرایط بحرانی به شهادت می رسند، نمود. آری! این اَبَر سردار شهید اسلام، همانگونه که نامش را مهدی نامیدند به حق زینالدین (زینت دین و متدینین) بود؛ وی همواره بر انجام فرایض الهی تأکید داشت؛ نماز اول وقت و انجام مستحباتش هرگز ترک نشد و به خاندان عصمت و طهارت (ع) عشق میورزید.