آشنایی با یک«سرباز گمنام»

بنا به دستور «سرلشکر محسن رضایی» مسئولیتی به وی داده می‌شود که او هم فرماندهی سپاه «لامِرد» را داشت و هم در تهران کار می‌کرد تا اینکه از فرماندهی سپاه لامرد استعفا می‌دهد.
کد خبر: ۶۲۶۸۱
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱ - 17December 2015

آشنایی با یک«سرباز گمنام»

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، سردار «حاج درویش شریفی» در سال 1331 در روستای «هیکلی» شهر لامِرد استان فارس متولد شد. فرزند سوم و تنها پسر خانواده بود. پدرش زود از کار افتاد. او هنوز نوجوانی 12 یا 13 ساله بیش نبود که مجبور به کار کردن و کسب در آمد برای خانواده شد. دو خواهر بزرگترش را سر و سامان داد و خود نیز مشغول به کار در کویت شد.

آنجا شاگرد یک مغازهای بود. بعد از کویت حدود 6 ماهی به آلمان رفت هدفاش از این سفر اقامت و ادامه تحصیل بود. اما به علت درگیریهای خانوادگی و ناراضی بودن مادر از دوری تنها پسرش دوباره به کویت برگشت. پدرش حالش خراب میشود و از او درخواست میکند که زودتر ازدواج کند تا او عروسیاش را ببیند.

یک سال بعد از ازدواجش در سال 58 حسین اولین فرزندش به دنیا میآید. سال 59 نقطه عطف شروع فعالیتهای جدی انقلابی درویش میشود به گونهای که او یکی از موسسین سپاه لامرد میشود و به عنوان فرمانده آنجا شروع به کار میکند. حدود پنج سال در همین سمت فرماندهی سپاه لامرد بود که به عملیات «رمضان» میرود و از ناحیه کمر به جانبازی میرسد.
حضور در نیروی قدس سپاه و شهادت در زادگاهش

شریفی سال 64 به تهران میآید و بنا به دستور «سرلشکر محسن رضایی» مسئولیتی به وی داده میشود که او هم فرماندهی سپاه لامرد را داشت و هم در تهران کار میکرد تا اینکه از فرماندهی سپاه لامرد استعفا میدهد و از اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران میشود.


شریفی برای کل فامیل نقش معلم و مشاور را داشت. 10 تا 9 سال درجه سرداری گرفته بود ولی هیچ وقت دوست نداشت که کسی از این موضوع اطلاع یابد؛ حتی فرزندانش هم تا چندین سال نمیدانستند. این سردار گمنام زیارت خانه خدا را درماه ذی الحجه سال 89 انجام داد و در روز 12 محرم الحرام همان سال به دست معاندین و دشمنان جمهوری اسلامی ایران در همان شهری که اول روستایی بیش نبود ترور شد و به شهادت رسید.


وصیتنامه

در بخشی از وصیتنامه این سردار شهید آمده است:

«انالله وانا الیه راجعون

اشهدان لا اله الا الله واشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله

خداوندا تو خود بهتر میدانی که از روز به تن کردن لباس سبز پاسداری همواره آرزوی قلبیام این بوده است که در راه اعتلای پرچم مقدس اسلام و پاسداری از ارزشهای والای این انقلاب به رهبری آن پیرمراد، بتشکن قرن و ادامه راهش و تداوم این صراط مستقیم به رهبری مقام عظمای ولایت حضرت آیتالله خامنهای توفیق شهادت در راهت نصیبم گردانی.(و قتلا فی سبیلک فوقف لنا).

خداوندا با تمام وجودم و با خون و پوستم گواهی میدهم که راه امام خمینی همان صراط مستقیم توست و راه انبیاء و اوصیا و استمرار آن حکومت بوده و هست و گواهی میدهم راه فلاح و رستگاری در گرو حمایت و پشتیبانی از علی زمانمان این نائب هادی امام عصر حضرت بقیهالله الاعظم است.

این همه عزت و سربلندی و استقلال که در جهان امروز نصیب ملت مسلمان ومتدین ایران گردیده است به برکت اسلام و این انقلاب بینظیر در طول تاریخ به رهبری خمینی کبیر بوده است. حال که او این ودیعه الهی را در میان ما به امانت گذاشته و دعوت حق را لبیک گفته است از آن با تمام وجود دفاع میکنیم مبادا که به علت قدر ناشناسی، خداوند این نعمت بزرگ را از ما بگیرد. پس قدر شناسی ما از خداوند نگهدار که مطیع و گوش به فرمان ولایت باشیم و نگذاریم مظلومیت مولایمان علی (ع) یک بار دیگردر تاریخ تکرار گردد و خوارج نهروان دوباره زنده شوند و این گوهر را از ما بگیرند.

عزت، سربلندی، افتخارو عظمت این انقلاب به ولایت است و این انقلاب منهای ولایت یعنی هیچ. پس نیروهای دلسوز انقلاب است که هوشیارند، دشمن درصدد شکستن حریم مقدس ولایت دراین انقلاب است و میداند که تا زمانی که سایه ولایت بر سرمردم استوار است هیچ توطئهای کارساز نیست بنابراین امروز این نغمههای شوم که از حلقوم کوتهفکران، ساده لوحان و دنیاپرستان ساز میشود در جهت تحقق اهداف ترسیم شده استکبار یعنی شکست این انقلاب است که بحول وقوه الهی این پرچم به دست توانای رهبر انقلاب به صاحب اصلیاش تحویل خواهد شد و کبر دشمنان و عوامل مزدوران در جهت خاموش کردن نور خداهرگز به نتیجهای نخواهد رسید. وعده الهی قطعا تحقق یافتنی است و روزی حکومت عدالتگستر جهان تمامی دنیاکفر شرک وکفر و بتپرستی رافرا خواهد گرفت؛ ان شاءالله.»

منبع: ایسنا

نظر شما
پربیننده ها