به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، تجارب بهدستآمده از عملیات رمضان حاکی از آن بود که شرایط صحنه نبرد در مقایسه با عملیاتهای گذشته تفاوت فاحشی کرده و این دگرگونی بهسرعت در حال گسترش است. به عبارت دیگر عملیات رمضان چهره جدیدی از جنگ را به تصویر کشید و درک جدیدی ایجاد کرد که نشان میداد دشمن از شکستهای گذشته درس گرفته است و برای رویارویی با حملات رزمندگان تدابیر جدیدی به کار میبندد؛ بنابراین شیوههای جنگی گذشته دیگر کاربرد نخواهد داشت و ضرورت بهکارگیری تاکتیکهای جدید و ابتکار عمل اجتنابناپذیر است.
با چنین زمینهای، نخستین اقدام ایران پس از ناکامی در عملیات رمضان، جلوگیری از ایجاد رکود در جبههها و فرصت ندادن به دشمن برای تقویت نیروهایش بود. از اینرو عملیات محدود محرم در دستور کار قرار گرفت. با توجه به اینکه استقرار دشمن در ارتفاعات مرزی حمرین، امنیت مناطق جنوب غربی استان ایلام را تهدید میکرد، بنابراین آزادسازی این ارتفاعات مهمترین هدف عملیات محرم بود.
از جمله عوارض طبیعی منطقه، رودخانههای فصلی چیخواب، دویرج و میمه بود که هنگام طغیان، ارتفاع آب در آنها به ده برابر حد معمول میرسید. بااینحال مهمترین عارضه منطقه، ارتفاعات حمرین بود که خط مرزی ایران و عراق را تشکیل میداد.
عملیات محرم در سه مرحله از دهم تا شانزدهم آبان ۱۳۶۱ اجرا شد و نتایج ذیل را به همراه داشت:
** آزادسازی ۷۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران.
** تصرف ۳۰۰ کیلومتر از خاک عراق.
** خارج شدن جاده عین خوش-دهلران از دید و تیر دشمن.
تبدیل تهدیدها به فرصت
پس از عملیات بیتالمقدس، ارتش عراق برای تقویت مواضع پدافندی خود در سراسر مرز، فعالیت مضاعفی را در دستور کار قرار داد و در این زمینه از نظرهای کارشناسی مستشاران شرقی بهره گرفت.
از جمله این اقدامات، طرحی بود که در محدوده فکه تا هور العظیم اجرا شد. در این طرح، کانالی به طول حدود ۱۰۰ کیلومتر احداث شد که در برخی مناطق بهصورت زوجی بود و به دو کانال موازی تبدیل میشد. هدف از احداث این کانال طولانی، ایجاد موانع بازدارنده بر سر راه حملات احتمالی ایران بود. احمد فتوحی جانشین تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) دراینباره میگوید:
وقتی منطقه را شناسایی میکردیم، از پل چم سری تا نزدیک ارتفاعات حمرین، بهصورت قدم شمار، بعد از حدود ۴۷۰۰ قدم، به کانالهایی میرسیدیم که یکی از آن کانالها (کانال بجلیه) ۶ متر عرض و ۴ متر عمق داشت. برخی از دوستان عنوان میکردند این کانالها شب عملیات مشکلاتی را برای عبور نیروها فراهم خواهد کرد، اما آقا مهدی (زینالدین) حرفی زد که خیلی باعث تعجب بود و بسیار هم مفید واقع شد. آقا مهدی گفت: فکر میکنم این کانالها یک فرصت خوبی برای ما خواهد بود. ما میتوانیم یک شب پیش از عملیات نیروها را بیاوریم داخل این کانالها و از دید دشمن پنهان کنیم و شب حمله در یک غافلگیری به آنها ضربه بزنیم و سریع به هدف خود برسیم.
این اقدام بسیار جرئت میخواست. آنها باید سه گردان، حدود ۱۰۰۰ نفر رزمنده را همراه تجهیزات و ادوات و آذوقه، با یک برنامهریزی دقیق و حسابشده به زیر پای دشمن میبردند و یک شبانهروز پیش از عملیات با رعایت همه اصول امنیتی و حفاظتی، بدون آنکه دشمن متوجه شود، آنجا اسکان میدادند.
غافلگیری دشمن به خاطر بارش باران
فصیح رامندی، جانشین دوم گردان امام حسن (ع) لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع)، از شرایط این گردان در عملیات محرم چنین میگوید: ۲۴ ساعت در کانال بجلیه مستقر بودیم. شرایط سختی بود. میبایست تحمل میکردیم. با تاریکی هوا، از کانال خارج شدیم. هوا ناگهان ابری و بارانی شد. شدت باران بسیار زیاد بود و حرکت گردان را با دشواری روبرو کرده بود، ولی بارندگی شدید باعث شده بود که دشمن اصلاً فکر نکند که ما عملیات خواهیم کرد.
پشت میدان مین رسیدیم. معبر را باز کردیم. عراقیها متوجه حضور ما شده بودند و گاهی بهصورت نامنظم شلیک میکردند.
نیروها را عبور دادیم و منتظر دستور حمله شدیم. با اعلام رمز عملیات، درگیری آغاز شد. دشمن که غافلگیر شده بود، مقاومت چندانی نکرد، اما یک تیر بارچی بود که خیلی سرسختی میکرد و بچهها را زمینگیر کرده بود.
در حین درگیری، علیمردانی فرمانده گردان شهید شد. مجید نبیل، فرمانده گروهان یکم هم به علت اصابت گلوله قطع نخاع شد.
غلامپور جانشین گردان هم در ادامه درگیری پایش تیر خورد و بهشدت مجروح شد. خودم را به غلامپور رساندم و گفتم: الآن تو فرمانده گردان هستی. باید عملیات را هدایت کنی. گفت: من هستم؛ نگران نباش.
عملیات را ادامه دادیم و سنگر به سنگر پاکسازی میکردیم و بهپیش میرفتیم. خود من آنقدر آر. پی. جی زده بودم که گوشم پر از خون شده بود، ولی با عنایت خداوند و سرعت عمل بچههای گردان با حداقل تلفات، توانستیم روی ارتفاعات حمرین مستقر شویم.
روایت علیاکبر غلامپور؛ جانشین گردان امام حسین (ع) لشکر ۱۷
گردان ما در حال پیشروی بود که تیربارچی دشمن با رگبارهایش بهطرف ما، نیروهایمان را زمینگیر کرد، بهطوریکه به زمین چسبیده و هیچ حرکتی نمیتوانستند انجام دهند. ما باید ارتفاع ۴۰۰ (از ارتفاعات حمرین) را تصرف میکردیم و این امر به موفقیت یگانهای همجوار نیز بستگی داشت.
فرمانده گردان، برادر علیمردانی هم به شهادت رسیده بود و خودم باید گردان را هدایت میکردم. با خودم فکر کردم چهکاری انجام دهم تا بچهها روحیه بگیرند و از جا کنده شوند و تیربار دشمن را خاموش کنند.
به ذهنم رسید باید حرکتی بکنم تا تحرکی در گردان ایجاد شود. هرچند مطمئن بودم که خودم هدف تیربارچی قرار میگیرم، ولی چارهای جز این نبود.
با توکل به خدا، در زیر رگبار گلوله، تمام قد از جا بلند شدم و با دویدن بهطرف چپ و راست و حرکت مارپیچ در بین نیروها، با سردادن شعارهای حماسی، حال و هوای نیروها را عوض کردم. در حال دویدن فریاد میزدم، اینجا کربلاست و شما هم سربازان امام حسین (ع) هستید، به علیاکبر اقتدا کنید! به حضرت عباس اقتدا کنید! بلند شوید با آرپیجی تیربار را خاموشکنید.
سه چهار تا از بچههای آر. پی. جی زن و تیربارچی باهم بلند شدند و بهسوی دشمن شلیک و سنگر تیربارچی را منهدم کردند.
در همین لحظات ناگهان گلولهای به پای من اصابت کرد. استخوان رانم شکست و افتادم. دیگر نمیتوانستم از جا بلند شوم. نمیخواستم بچهها متوجه شوند که مجروح شدهام؛ لذا در همان حال، نشسته و با فریاد، نیروها را به سمت جلو هدایت میکردم.
منبع:
زارع زاده، نادر، اطلس لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در دوران دفاع مقدس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۹، صفحات ۱۱۴، ۱۱۵، ۱۲۰، ۱۲۲، ۱۲۴
انتهای پیام/ 112