به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «مروان کابالان» مدیر تحلیل سیاست در مرکز عربی برای تحقیقات و مطالعات سیاست با انتشار گزارشی تحلیلی در وبسایت شبکه الجزیره با اشاره به عملیات بزرگ و غافلگیرانه «طوفانالاقصی» مقاومت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی نوشته که بعد از منصرفشدن آمریکا از طرح «خاورمیانه بزرگ»، فشار زیادی روی چین و روسیه آمد چرا که باعث تمرکز آمریکا بر سیاست آسیا-محوری و تقویت اتحادیه ناتو شد، اما اکنون و پس از عملیات طوفان الاقصی اوضاع کاملا تغییر کرده، چرا که پای واشنگتن دوباره به منطقه کشیده شده، به گونهای که نمیتواند از آن رهایی یابد.
ترجمه کامل این گزارش در ادامه میآید:
۷ اکتبر نیروهای مسلح گروه مقاومت حماس، حملهای را آغاز کردند که اسرائیل را غافلگیر کرد. مبارزان حماس از پایگاهها و تجهیزات نظامی اسرائیل عبور کردند که منجر به کشته شدن ۱۴۰۰ اسرائیلی شد. اسرائیل در پاسخ، جنگ دیگری را علیه غزه آغاز کرد و با محاصره کامل این منطقه، بیرحمانه به بمباران غیرنظامیان و زیرساختها پرداخت. تا کنون بیش از ۸ هزار فلسطینی به شهادت رسیده اند که در میان آنها ۳۴۵۷ کودک هستند.
عملیات حماس نه تنها شیوه جنگ فلسطین و اسرائیل را تغییر داده است، بلکه تحرکات خاورمیانه را نیز دستخوش تغییر و تحول نموده است. این حمله راهبرد آمریکا برای تنش زدایی و عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل را به مسلخ برد و دولتهای عربی و ایران را در موقعیت سختی قرار داد و همچنین راه را برای مداخله بیشتر چین و روسیه در منطقه هموار کرد.
راهبرد آمریکا تضعیف شد
طی سه سال گذشته، دولت بایدن تلاش کرد که در راستای سیاست چرخش به شرق، مداخله در خاورمیانه را کاهش دهد و بر چین تمرکز کند. به همین دلیل، ایالات متحده امیدوار بود که با هموار کردن مسیر عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل و تنش زدایی با ایران، تنشها را در منطقه کاهش دهد. همچنین امیدوار بود که با ایجاد کرویدور هند-خاورمیانه-اروپا نقش هند در منطقه را افزایش داده و نفوذ چین در منطقه را کاهش دهد.
پروژه آمریکاییها دو بخش داشت؛ کریدور شرقی که هند را به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس متصل میکرد و کریدور شمالی که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را از طریق اردن و اسرائیل به اروپا متصل میکرد. پروژهای که به نظر میرسید در پاسخ به ابتکار یک کمربند-یک راه چین بود.
حمله حماس پایانی سریع به این طرحها بود. در ابتدا این حمله روند عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل را به انجماد برد و مناسبات امنیتی منطقه را عقیم گذارد.
دوم آنکه حمله حماس، ایالات متحده را وادار کرد که در سیاست کاهش حضور نظامی خود در منطقه تجدید نظر کند و دستور بیشترین حضور نیروها را از زمان مبارزه با داعش بدهد. پنتاگون یک ناو جنگی به مدیترانه شرقی و یک ناو دیگر به خلیج فارس اعزام کرد. آمریکاییها مجموعاً ۱۰۰ فروند جت جنگی به همراه کشتیهای جنگی و زیردریاییهای مجهز به موشکهای تام هاوک به منطقه اعزام کردند. واشنگتن اعلام داشت که این افزایش نیروها و تجهیزات به منظور جلوگیری از باز شدن جبهه سوم علیه اسرائیل بوده است.
سوم آنکه مهر پایانی بر تلاشهای آمریکا برای تنش زدایی با ایران بود. یک ماه پیش دو کشور برای مبادله زندانیان و آزادسازی ۶ میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شده ایران، به توافق رسیدند. امید میرفت که این توافق ایران را به محدود کردن شبه نظامیان خود در سوریه و عراق برای اقدام علیه نیروهای آمریکایی، تشویق کند.
تحولات هفته گذشته نشان داد که این ترتیبات هرگز صورت نگرفته است. گروههای مسلح طرفدار ایران در سوریه و عراق حملاتی را به پایگاههای نظامی آمریکا آغاز کردند و تعدادی از نیروهای آمریکایی را زخمی کردند. مقامات آمریکا همچنین ادعا کردند که نیروهای آنها در شمال دریای سرخ، پهپادها و موشکهای شلیک شده توسط حوثیهای یمن (انصارالله یمن) را منهدم کرده اند. همه اینها به این معنی است که ایالات متحده در معرض کشیده شدن به جنگ دیگری در منطقه است.
معمای ایران و اعراب
حمله حماس و جنگ اسرائیل علیه غزه همچنین دولتهای منطقه را در موقعیت دشواری قرار داد. از یک سو ایالات متحده به متحدان عرب خود و به ویژه کشورهایی که روابط خود با اسرائیل را عادی کردند، فشار میآورد که حماس را محکوم کنند که تنها امارات متحده عربی و بحرین چنین بیانیههایی صادر کردند. از طرف دیگر کشتار غیرنظامیان فلسطینی توسط اسرائیل، خشم عمومی اعراب را برانگیخت و از دولتهای خود خواستند که در حمایت از فلسطینیان اقدام کنند. نشانههایی وجود دارد که وزن خواست عمومی بر درخواستهای آمریکا میچربد و رهبران عرب را وادار کرده که در مقابل خواست آمریکا بایستند.
فاجعه بیمارستان الاهلی باپتیست که در ۱۷ اکتبر رخ داد، محکومیت دولتهای عربی و حتی امارات و بحرین را به دنبال داشت. در نشست صلح قاهره در ۲۱ اکتبر، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن که کشورش در سال ۱۹۹۴ با اسرائیل معاهده صلح امضا کرده است، تندترین سخنرانی را علیه سیاستهای اسرائیل داشت.
در جلسه شورای عمومی سازمان ملل متحد برای بحث در خصوص اوضاع غزه، وزرای خارجه مصر، اردن و عربستان سعودی که همگی متحد آمریکا هستند، به شدت اسرائیل را محکوم کردند و خواستار آتش بس فوری شدند. یک روز بعد امارات متحده عربی به همراه چین و روسیه به قطعنامه آمریکا که در آن به توقف درگیریها اشاره نشده بود، رأی دادند.
تا کنون، دولتهای عرب طرفدار آمریکا مجبور به تندترین اظهارات برای فرو نشاندن خشم عمومی هستند. اما اگر اسرائیل به حملات مرگبار خود ادامه دهد، تنها حرف زدن کافی نخواهد بود و آنها مجبور به اقدام عملی برای بازگشتن از مسیر عادی سازی روابط با اسرائیل هستند، اقدامی که میتواند باعث خشم آمریکا شود.
فقدان اقدام عملی رهبران کشورهای عربی برای حمایت از فلسطینیان میتواند منجر به موج جدید بی ثباتی در منطقه شود. افکار عمومی اعراب، هم اکنون با سیاستهای شکست خورده اقتصادی خشمگین است و کشتار وسیع فلسطینیان میتواند شعله خشم آنها را بیشتر کند. بار دیگر حمایت آمریکا از جنایات اسرائیل در غزه، حمایت از رژیمهای عربی منطقه را کاهش میدهد.
ایران نیز اگرچه به دلایل متفاوتی، خود را در موقعیت دشواری دید. رهبر ایران حمله ۷ اکتبر حماس را ستود در حالی که هرگونه دخالت در آن را نفی کرد. تهران آگاهانه تلاش کرد که به مواجهه مستقیم با اسرائیل و متحد آن یعنی ایالات متحده، کشیده نشود و همزمان از حماس نیز حمایت کند.
اجماع روسیه و چین
مداخله ایالات متحده در منازعه دیگری در خاورمیانه و تضعیف اتحاد با کشورهای عربی، باعث افزایش نفوذ پکن و مسکو خواهد شد. هر دو کشور، طی دو دهه گذشته از مداخلات خونین واشنگتن در خاورمیانه بهرهمند شده اند. «جنگ علیه تروریسم» به رهبری آمریکا در منطقه به موضع این کشور در منطقه لطمه زد و باعث تقویت تصویر مثبت روسیه و چین در میان ملتهای مسلمان شد. این امر همچنین باعث سرگرم شدن ایالات متحده در خاورمیانه و نزدیک شدن سیاستهای چین و روسیه برای افزایش نفوذشان شد.
بعد از منصرف شدن آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ، فشار زیادی روی چین و روسیه آمد چرا که باعث تمرکز آمریکا بر سیاست آسیا-محوری و تقویت اتحادیه ناتو شد. این امر اکنون احتمالاً تغییر یافته است، چرا که پای ایالات متحده دوباره به منطقه کشیده شده است، به گونهای که نمیتواند از آن رهایی یابد.
افزایش نیروهای نظامی در خاورمیانه، کمکهای بیشتر به ارتش اسرائیل و تمرکز هیأتهای دیپلماتیک ایالات متحده برای حمایت از اسرائیل بدین معنی است که منابع نظامی، مالی و دیپلماتیک کمتری برای کمک به اوکراین و حمایت از متحدان در آسیا که در تلاش هستند در مقابل نفوذ چین بایستند، وجود دارد.
به علاوه حمایت بی قید و شرط ایالات متحده از کشتار غیرنظامیان فلسطینی در غزه توسط اسرائیل، جایگاه آمریکا را در جهان اسلام تحلیل میبرد و میدان را به روسیه و چین واگذار میکند. هر دو کشور خواستار آتش بس فوری در غزه شده اند و آمریکا را متهم به حمایت از جنگ ویرانگر کرده اند. به نظر میرسد که آمریکا به جای مهار چین و روسیه در خاورمیانه به پای خود شلیک کرده است و به آنها کمک کرده است که موقعیت خود را تقویت کنند و نقشه خود را در منطقه، از جمله کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا، تضعیف کرده است.
در واقع عملیات ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، ماشه تغییرات و تحرکاتی در منطقه را کشیده است که میزان این تغییرات به اراده و توانایی آمریکا برای کنترل اسرائیل بستگی دارد. اگر آمریکا به اسرائیل فشار نیاورد که جنگ علیه غزه را متوقف کند، محاصره را بر دارد و مذاکره با فلسطینیان را آغاز کند، تمام منطقه ممکن است در شعلههای آتش قرار گیرد.
احتمال اینکه جنگ به لبنان، سوریه، یمن و عراق گسترش یابد و یا ماشه خیزشهای گسترده در جهان عرب کشیده شود، وجود دارد. این امر نه تنها به متحدین منطقهای آمریکا آسیب میزند بلکه درها را برای مداخله بیشتر روسیه و چین در منطقه، کاملاً باز میکند.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۱۳۴