چرا نتانیاهو وسط معرکه شکست خود، ایران را محور شرارت می‌خواند؟

هراس از رویارویی با ایران پس از تحمل شکست سنگین و ترمیم‌ناپذیر رژیم صهیونیستی، دلیل خودداری نتانیاهو و بایدن از بردن نام ایران است، اما در شرایطی که تل‌آویو ترجیح می‌دهد از به میان آوردن نام ایران به صورت مستقیم خودداری کند.
کد خبر: ۶۲۸۳۳۲
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۵ - 05November 2023

چرا نتانیاهو وسط معرکه شکست خود، ایران را محور شرارت می‌خواند؟به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، هراس از رویارویی با ایران پس از تحمل شکست سنگین و ترمیم‌ناپذیر رژیم صهیونیستی، دلیل خودداری نتانیاهو و بایدن از بردن نام ایران است، اما در شرایطی که تل‌آویو ترجیح می‌دهد از به میان آوردن نام ایران به صورت مستقیم خودداری کند، از کلید اشاره به موضوع مهمی درباره "محور شرارت" نمود و اینگونه نوشت: «ما همیشه عادت داشتیم ایالت متحده را همچون حلال مشکلات جهانی ببینیم، اما این کشور خود، در راه تبدیل شدن به مشکلی برای جهان است. ایالت متحده آمریکا در طول نیم قرن، مدافع آزادی سیاسی و اقتصادی بود، اما اکنون به طور روزافزونی همچون عامل بی‌نظمی بین‌المللی ظهور می‌کند و هر جا که بتواند از بی‌ثباتی و درگیری حمایت می‌کند. آمریکا از دنیا می‌خواهد که تعدادی از کشور‌های درجه دوم جهان را به عنوان "محور شرارت" بشناسد و بپذیرد که باید ضربات خردکننده‌ای به این کشور‌ها وارد آید»

مکس بلومنتال در کتاب زمامداری توحش درباره سخنرانی‌نویس‌های صهیونیست جرج بوش که ایران را "محور شرارت" می‌نامند، نشانی درست‌تری می‌دهد: «با اینکه منافع اسرائیل در جنگ آمریکا برای تغییر رژیم عراق امری آشکار بود، باید منافع آمریکا در این حمله به وسیله رابط‌های نومحافظه کار نتانیاهو در آمریکا جعل و ارائه می‌شد. به مدد تلاش‌های این افراد، ارتباط دروغین صدام و القاعده به مبنایی برای یکی از فریبنده‌ترین و به یادماندنی‌ترین سخنرانی‌های دوره ریاست جمهوری بوش تبدیل شد. او در سخنرانی ۸ اکتبر ۲۰۰۲ خود اعلام کرد: «آمریکا نباید تهدیدی که ما را احاطه کرده است، فراموش کند. ما شواهد آشکاری داریم که نشان از وجود یک خطر برای ما دارند. بیش از این نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا در نهایت مسئله به شکل یک ابر قارچی شکل برای ما اثبات شود». مطالب ارائه شده در این سخنرانی، زائیده فکر دو سخنرانی‌نویس به نام‌های مایکل گرسون و دیوید فروم (صهیونیست) بود که پیش‌تر، عبارت ننگین محور شرارت را طراحی کرده بودند با این هدف که افکار عمومی را به حمایت از دخالت‌های نظامی آمریکا در نقاط مختلف جهان در دوره پس از یازده سپتامبر تشویق نمایند.

توماس فریدمن رئیس سابق اداره خاورمیانه نیویورک تایمز که سردسته مدافعان مداخله‌گری دولت در این روزنامه بود و بیش از همه از جهانی‌سازی حمایت می‌کرد گفته بود: «لازم بود به آن جا (عراق) برویم و تکه بزرگی را دقیقاً از قلب آن جهان بکنیم و آن حباب را منفجر کنیم». او با این حرف داشت دکترین لدین را بازخوانی می‌کرد که منتسب به مایکل لدین نومحافظه‌کار بود. این دکترین می‌گفت: «حدودا هر ده سال یک بار ایالت متحده باید یک کشور کوچک بی‌ارزش را انتخاب کند و به دیوار بکوبد؛ فقط برای این که بگوید ما کارمان را خوب بلدیم»

ناتوی شمالی و درگیرسازی روسیه

گسترش ناتو به شرق و مرز‌های غربی روسیه مهم‌ترین زمینۀ وقوع مناقشه اوکراین و عملیات نظامی روسیه در این کشور بود. وقتی جنگ بین روسیه و اوکراین آغاز شد، بسیاری تصور می‌کردند این جنگ نبردی است بین دو کشور که بر اساس اختلافات آن‌ها و منفعت طلبی روسیه شکل گرفته است، اما واقعیت این بود که علیرغم راهبرد آمریکا برای گسترش ناتو به سمت شرق، این جنگ به عنوان ابزاری کم هزینه و عاملی اصلی برای ایجاد تنش و تشدید بحران در روسیه شکل گرفت. در طول جنگ روسیه و اوکراین همواره تلاش آمریکا و متحدان اروپایی اش این بوده که شکست نظامی و ژئوپلیتیکی را به روسیه تحمیل کنند در عین حال می‌خواستند روسیه را در یک بحران عمیق اقتصادی فرو ببرند تا در عرصه‌های بین‌المللی منزوی شود. تحولاتی که درپی حمله نظامی روسیه به اوکراین اتفاق افتاد، نقطه اوج روند نظم اقتصادی برخاسته از پایان جنگ سرد را دگرگون کرد به همین دلیل توجه به بحران اوکراین در شکل گیری نظم جدید جهانی بسیار مهم است. رهبر حکیم انقلاب درباره این موضوع با اهمیت می‌فرمایند: «قضایای جنگ اخیر اوکراین را باید عمیق‌تر و در چارچوب شکل‌گیری نظم جدید جهانی دید که احتمالاً فرآیند‌های پیچیده و دشواری، در پی آن شکل خواهد گرفت که در چنین شرایط جدید و پیچیده‌ای وظیفه همه کشور‌ها از جمله جمهوری اسلامی حضور سخت افزاری و نرم افزاری در این نظم جدید به‌منظور تأمین منافع و امنیت کشور و به حاشیه نرفتن است.»

ناتوی شرقی و درگیرسازی چین

چالش دیگر آمریکا در مسیر ناتوسازی، به مسئله قدرت گرفتن چین برمی‌گردد. واشنگتن تلاش دارد در وهله اول برای مهار چین و جلوگیری از تراز شدن و ارتقای قدرت جهانی با تله چین‌هراسی، توقف رشد فناوری‌های نوین و تنزل جایگاه اقتصادی بوسیله به مخاطره انداختن آب‌های چین و مسیر صادرات و واردات این کشور، گسترش محدودیت‌های تجاری، چین و تایوان را درگیر نزاع مدت‌دار کند و از طریق باتلاق ایجاد شده بتواند کشور چین را از نقش داشتن در نظم جدید جهانی دور نماید. اما در وهله دوم وجود برخی مسائل امکان تحقق آن را دچار خدشه می‌کند که نخستین آن، اختلافات بین کره‌جنوبی و ژاپن است. آمریکا تلاش می‌کند با محور قرار دادن تهدید مشترکی به نام چین، تنش بین این دو کشور را به حداقل برساند.

ناتوی عربی و درگیرسازی ایران

ایده تشکیل ناتوی عربی بار‌ها مطرح و به نتیجه نرسیده است. از نشست شرم‌الشیخ که آمریکایی‌ها تلاش کردند صهیونیست‌ها را به چند کشور عربی وصل کنند و حرف از ائتلاف می‌زدند تا طرح آبراهام که هدف آن عادی‌سازی ارتباطات پشت پرده صهیونیست‌ها با چند کشور عربی بود. بسیاری از ناظران معتقد بودند ناتوی عربی از همان ابتدا مرده به دنیا آمد! این پیمان قرار بود اسرائیل را در کنار کشور‌های معتدل عربی قرار دهد تا اسرائیل با عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، مصر و اردن پیمان مشترکی را شکل دهند، پیمانی که برخی مانند پادشاه اردن، از آن با عنوان ناتوی منطقه‌ای نام بردند. ناتوی عربی برای مقابله با ایران همراه ائتلاف سازی کشور‌های عرب منطقه شکل گرفت. نکته قابل توجه درباره ناتوی عربی این بود که پیش از شروع پیمان با اسرائیل، برخی کشور‌های عرب منطقه به صورت آشکار و مخفیانه به جمهوری اسلامی اعلام می‌کردند که قصد ایجاد ائتلاف ضد ایرانی ندارند. نتیجه طرح آمریکایی-اسرائیلی با عنوان ناتوی عربی، نه تنها تحقق پیدا نکرد بلکه کشور‌های عربی راه بهبود روابط با ایران را در پیش گرفتند.

جمع‌بندی:

اما این که جو بایدن و نتانیاهو جرأت متهم کردن ایران در عملیات طوفان‌الاقصی را ندارند و تنها این گزاره جرج بوش را که در سال ۲۰۰۲ گفت "ایران محور شرارت" است، تکرار می‌کنند، موضوعی است که سرش از جای دیگری آب می‌خورد. از زمانی که نظریه‌پردازان غربی درباره افول آمریکا سخن رانده و بر افزایش نفوذ ایران، چین، روسیه تاکید کرده و این کشور‌ها را تهدیدی امنیتی برای آمریکا دانستند، یکی از راهبرد‌های امنیت ملی آمریکا برای بلوکه کردن قدرت در منطقه شرق آسیا-اقیانوسیه روی موضوع ناتوسازی و ایجاد سه کانون درگیری متمرکز شد. برای این که چین، روسیه و ایران از چرخه قدرت خارج شوند و آمریکا همچنان هژمونی و قدرت برتر جهانی باقی بماند، لازم بود با ائتلاف‌سازی، ناتوی شمالی تقویت و دو ناتوی دیگر نیز شکل بگیرند. بر طبق این راهبرد، ناتوی شمالی، روسیه را در اوکراین زمین گیر می‌کرد. ناتوی شرقی چین را در تایوان و ناتوی عربی، ایران را در فلسطین درگیر می‌نمود.

منبع: سایت بصیرت

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها