به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، وصیتنامههای شهدای دفاع مقدس هرکدام چراغ راهی هستند که سیره، تفکر و سبک زندگی آنها را به نسلهای آینده معرفی میکنند. با خواندن وصیتنامههای شهدا، در مییابیم که آنها چگونه میزیستند و برای چه حاضر شدند تا جان خود را فدا کنند و هدف آنها از قرار گرفتن در راه خونین شهادت چه بوده و با چه اعتقادی به جبهههای دفاع مقدس پای نهادند.
شهید «حبیب ملیحی» یکی از شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس است که پنجم اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در زنجان متولد شد و اول فروردین سال ۱۳۶۱ در عملیات مسلم بن عقیل به شهادت رسید؛ اما پیکر وی هیچگاه بازنگشت و امروز او را بهعنوان «شهید مفقودالاثر» میشناسند. این شهید والامقام در وصیتنامه خود، هدف از فدا کردن جان خود را خدمت به انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) دانسته و خواسته خود از مخاطبان وصیتنامهاش را ادامه دادن راه شهدا بیان کرده است.
این شهید والامقام همچنین در فرازی دیگر از وصیتنامه خود تأکید کرده است: «امام را در هرکجا و در هر زمان و در هر مکانی که هستید، دعا کنید و یار و یاورش باشید. دعای کمیلها را برقرار کنید و دعای توسلها [را هم برقرار کنید] و به نماز جمعهها بروید و خلاصه سنگرها را پر کنید؛ همانگونه که اماممان فرمود مسجدها سنگر است؛ و رزمندگانی را که در جبههها هستند، دعا کنید؛ زیرا اینکه آنان برای رضای خدا، برای دفاع از کشور اسلامی و در جبههها هستند و برای من هیچ گریه نکنید؛ [بلکه] برای سرور شهیدان امام حسین (ع) گریه بکنید».
متن وصیتنامه شهید «حبیب ملیحی»
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
گمان مبر آنانی که در راه حق شهید شدهاند، مردهاند؛ خیر، آنها زندگانی هستند [که] نزد پروردگارشان روزی میگیرند.
«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه»
هرکس مرا طلب کند، مییابد و هرکس مرا بیابد، میشناسد و هرکس مرا شناسد، دوستم میشود و هرکس دوستم شد، عاشقم میشود و هرکس عاشقم شد، عاشقش میشوم و هرکس را عاشقس شدم؛ پس او را میکشم و هرکس را که بکشم، خونبهایش بر من واجب است و هرکس خونبهایش بر من واجب است، پس خود خونبهایش هستم.
امیدوارم من که در این راه برای رضای خدا قدم برداشتهام، خداوند مورد قبول درگاه خودش قرار بدهد. و اما من اگر شهید شدم، هیچ جای تأسف نیست و جای خوشحالی هم است؛ زیرا به چیزی که خودم میخواستم، رسیدم. [که] همانا به خدا رسیدن بود؛ پس از شما میخواهم که اول به حضور امام زمان (عج) و بعد به امام امت خمینی بتشکن و به امت شهیدپرور و بعد به خانوادهام و به دوستانم تبریک بگویید.
من که جز جسمی ناتوان، دیگر چیزی نداشتم و خدمتم را به اسلام بهتر از این ندیدم که جسم و جان و حیاتم را وقف این انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی بکنم و رفتم و جانم را در راه خدا (فی سبیل الله) دادم و امیدوارم که مورد قبول خدا هم باشد و چیزی هم از شما به آنصورت نمیخواهم. فقط چیزی را میخواهم که تمام شهدا خواستهاند و آن اینکه ادامهدهنده راه شهدا باشید؛ و این راه هم بدانید که کسی در راه خدا شهید میشود [که] واقعاً آگاه بوده است؛ چون شهید دو رکن دارد؛ یکی در راه خدا (فی سبیل الله) شهید شدن است و دیگری آگاهانه رفتن؛ و این جوانان ما که به جبههها میروند، جز رضای خدا چیز دیگر در آن نیست و یکی [دیگر] هم آگاه هستند به راهی که میروند؛ و هر کس از راهی به جامعه خدمت میکند؛ عالم از راه علم و یک نفر معلم اخلاق از راه اخلاقش و کسانی دیگر هم از راههای دیگر؛ و یکی هم شهید فی سبیل الله است که با خون خودش، با حیات دنیوی خودش یا جان خودش را میدهد و زمینه را برای دیگران مساعد میکند که این خدمت از همه خدمتها بهتر است و آن معلم اخلاق و دیگر، همه مدیون خون آن شهید هستند و اگر ما شهدای انقلاب را نمیدادیم، انقلاب ما پیروز نمیشد و اول خدا و بعد شهدای جنگ بودند و خلاصه دعا و خون بود که اسلام را در این جنگ پیروز کرد و میکند و امیدوارم که شماها هم ادامهدهنده راه شهدا باشید؛ چون انسان بیش از یک دفعه که نمیمیرد؛ [پس] چه بهتر که آدم سرافراز بمیرد [و] و مردنش خدمتی باشد به اسلام و جامعه؛ و آن مردنی که خدمت به اسلام و جامعه اسلامی است، شهادت است.
امام حسین (ع) در اینباره میفرماید اگرچه دنیا زیبا و دوستداشتنی است، دنیا آدم را بهطرف خودش میکشد؛ اما خانه پاداش الهی، خانه آخرت است، خیلی از دنیا زیباتر است، خیلی از دنیا بالاتر است و عالیتر است. اگر مال دنیا را آخر کار باید گذاشت و رفت؛ پس چرا انسان آن را در راه خدا انفاق نکند و اگر این بدنهای ما ساخته شده است که آخر کار بمیرد؛ پس چرا در راه خدا با شمشیر قطعهقطعه نشود؛ و خیال نکنید کسی که در راه خدا کشته شد، خونش هدر میرود، خیر، هر یک قطره خون شهید تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره و بلکه به دریایی از خون میگردد و هزاران انسان دیگر را بهطرف الله میکشاند و اجری هم که خون شهید دارد، هیچچیز دیگر ندارد و آن اینکه هدر نمیرود.
پیغمبر اکرم (ص) میفرماید هیچ قطرهای مقیاس حقیقت و در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست. آری! منطق شهید چیز دیگر است، منطق شهید سوختن و ساختن راه برای دیگران و مساعد کردن راه است. آری! شهید مقام والایی در نزد خدا دارد. شما هم باید این را بدانید که ادامهدهنده راه شهدا باشید؛ چون برای پا برجا ماندن اسلام، نیاز به خون دادنها و ایثارگریهاست و شما امت حزبالله هستید که باید ادامهدهنده راه شهدا باشد. شما هم بروید به جبههها برای رضای خدا؛ زیرا برای اینکه خودمان را مسلمان و مومن مینامیم، یک مقدار هم عمل داشته باشیم؛ [پس] جبههها را پر کنید، همانگونه که اماممان گفت.
پیغمبر اکرم (ص) فرمود [که] خیر و برکت در شمشیر و زیرسایه شمشیر است و یک مقدار هم اخلاقمان را خوب و اسلامی بکنیم؛ همانگونه که امام عزیزمان فرمود که جهان را موشک و توپ نیست که تهدید میکند؛ [بلکه] انحرافات اخلاقی است [که] جهان را تهدید میکند؛ و یکی هم اینکه امام را در هرکجا و در هر زمان و در هر مکانی که هستید، دعا کنید و یار و یاورش باشید. دعای کمیلها را برقرار کنید و دعای توسلها [را هم برقرار کنید] و به نماز جمعهها بروید و خلاصه سنگرها را پر کنید؛ همانگونه که اماممان فرمود مسجدها سنگر است؛ و رزمندگانی را که در جبههها هستند، دعا کنید؛ زیرا اینکه آنان برای رضای خدا، برای دفاع از کشور اسلامی در جبههها هستند. و برای من هیچ گریه نکنید؛ [بلکه] برای سرور شهیدان امام حسین (ع) گریه بکنید؛ و یکی هم اینکه تا آن زمان که یک قطره خود در بدنم است، این را میگویم «الله اکبر، خمینی رهبر» و «خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار»، فقط برای رضای خدا.
مادر جان میبخشی مرا
بسم الله الرحمن الرحیم
قمستی دیگر از وصیتنامه درباره چیزهایی که دارم: ۱- مقدام پنج هزار تومان دست برادرم عبدالله دارم. ۲- یک تلویزیون دارم. ۳- یک فرش ماشینی دارم. ۴- دو عدد هم قالیچه دارم که مقدار هزار و دویست تومان آن را قسط ندادهام. ۵- حدود نهصد و پنجاه تومان یا نهصد تومان هم در صندوق قرضالحسنه گردانمان دارم؛ و مقدار ۱۵ هزار تومان هم که قرضالحسنه از صندوق کوثر گرفته بودم که آن را هم سپاه از حقوق خودم کم میکند.
و اما تلویزیون در خانه بماند و فرض ماشینی هم در خانه بماند و، اما دو قالیچه را بفروشید و مقدار ۱۰ هزار تومان آن را به دولت کمک کنید و مقدار ۵ تومان دیگر آن را به مادرم بدهید و آن ۵ هزار تومان را هم از برادرم بگیرید [و] باز به مادرم بدهیم؛ و، اما موتورم را هم به برادر زینال بدهید و یک دست هم لباس فرم سپاه دارم که آن را هم اگر شد، به گردانمان تحویل دهید. گردان ۳، و آلبوم عکسم را هم در خانه بگذارید باشد؛ و فکر میکنم مدت یکسال هم نماز قضا دارم که آ را هم ترتیبش را بدهید و آن منورها که در خانه است، بماند. خداحافظ.
انتهای پیام/ 113